مختصری از زندگینامه ووصیتنامه شهید حسینعلی رحیمی سرباز فداکار اسلام حسینعلی رحیمی در سال 1341 در خانواده ای متدین و انقلابی در شهر قزوین به دنیا آمد. تحصیلاتش را در زادگاهش تا مقطع متوسطه ادامه داد. دوران تحصیل او همزمان بود با اوجگیری نهضت اسلامی و لذا با شرکت در تظاهرات و تجمعات مردمی بر ضد رژیم ستمشاهی انزجار خود را از اقدامات خائنانه شاه و مزدورانش نسبت به مردم مسلمان میهنش ابراز می کرد. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، در تاریخ 20/1/60 برای دفاع از میهن اسلامی به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و بلافاصله آموزشهای لازم را در نیروی زمینی ارتش آغاز کرد و به مدت 12 هفته در رسته پیاده نظام آموزش دید. پس از پیوستن به لشگر 21 حمزه به منطقه عملیاتی جنوب کشور اعزام گردید و در کنار دیگر همرزمانش شجاعانه در مقابل تجاوزات دشمن زبون ایستادگی کرد. او سرانجام در تاریخ 11/10/60 منطقه دزفول مورد هدف تیر دشمن بعثی قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل گردید. فرازهایی از وصیتنامه شهید حسین علی رحیمی : پدر و مادر عزیزم! تنها خواهش من از شما و خانواده ام این است که وقتی که من شهید شدم هیچ کدام از شماها نباید گریه کنید. نباید شماها به خاطر من که آرزوی شهادت را داشتم گریه بکنید باید شماها افتخار بکنید که من شهید شدم. باید شماها خوشحال باشید نه اینکه ناراحت. اگر شماها شادی بکنید روح من هم در آن دنیا شاد خواهد بود ولی اگر گریه کنید و ناراحت بشوید، روح من هم در آن دنیا ناراحت خواهد بود پس به خاطر شادی روح من هم که باشد شماها باید خوشحال باشید و شادی بکنید. من به همه شماها می گویم که اگر مرا دوست دارید گریه نکنید و مرا ناراحت نکنید... پدر و مادر عزیزم! شماها نباید ناراحت بشوید بلکه باید افتخار بکنید که شهید داده اید چون که شهادت نصیب هر کسی نمی شود و از قول من به تمام دوستان و آشنایان بگویید که اگر از من بدی دیده اند مرا حلال کنند و از گناهان من بگذرند من دیگر عرضی ندارم. خداحافظ همگی. شهیدان زنده اند الله اکبر بخون غلطیده اند الله اکبر من که چیزی ندارم و اگر چیزی داشتم وصیت می کنم به پدر و مادرم آنها همه چیز من هستند. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. پایان وصیتنامه سرباز وظیفه حسینعلی رحیمی در تاریخ 60/3/27
زندگینامه شهید خانعلی اجاقپور
شهیدخانعلی اجاقپور درسال۱۳۴۳شمسی درروستای خواجلرشهرستان چاراویماق استان آذربایجانشرقی دریک خانواده متوسط دیده به جهان گشود شهیدوالامقام چهارمین فرزندخانواده بود درهمان روستاتاکلاس چهارم ابتدای درس خونده بودو کارکشاورزی انجام میداداکثرماههای سال رابرای امرارمعاش به تهران میامدهرسال۶ماه سال راتهران کارگری میکردخرج پدرومادررامیداد بسیارمتعدیین و نمازخوان وباایمان بوددرسال ۱۳۶۱به نظام مقدس سربازی رفت و در پانزدهم دی ماه همان سال درمنطقه کردستان تروربه درجه رفیع شهادت رسید
تاریخ شهادت۱۳۶۱/۱۰/۱۵مزارشهیددرروستای خواجلرمیباشد
وصيتنامه شهید نورالله لشينى : خداوندا تو را گواه مي گيرم در اين لحظه كه مشغول نوشتن وصيتنامه خود مى باشم به چيزى جز تو و راه تو نمى انديشم و تنها هدفم از آمدن به جنگ با كفار بعثى عراق بخاطر تحكيم متعالى تو و آزادى سرزمينهاى مقدس ايران از لوث وجود مزدوران استكبار جهانى بوده كه هدفشان سرنگونى انقلاب ايران، انقلابى كه ثمره خون هزاران شهيد است و چون بر پايه قوانين الهى و اسلام است، قلب كفار سراسر جهان را به تپش انداخته و همه دست به دست هم داده اند تا شايد بتوانند انقلاب را كه مى رود به پشتيبانى تو و به رهبرى بنده خالص و شاكر تو حضرت امام خمينى در سراسر گيتى، استثمار و استكبار و استعمار را به گور بسپارد و در داخل مرزهاى ايران خفه كنند ولى اينان چقدر احمق و نادان هستند مگر مى توان با انقلابى كه پشتوانه آن قرآن و رسول اكرم(ص) و ائمه هدى است درافتاد . پدر و مادر گرامى! بدانيد كه انسانها همه در خسران و زيانند مگر آنانكه عمل صالح انجام مى دهند و توصيه به حق و توصيه به صبر مى كنند. امروز كه قواى كفر صدامى به نمايندگى از كليه مستكبران و ملحدين جهان به كشور ما حمله ور شده است براى ما دو راه بيشتر نيست يا نشستن در خانه و دادن هرگونه اجازه ترك تازى به آنها در ذلت زندگى كردن كه اين از ما كه رهبرى چون امام حسين(ع) و فرزند خلف وى امام خمينى داريم بس بدور است و يا عزم جنگ و مقابله با آنها كردن كه در اين راه سعادت و نيكبختى نهفته است و خوب ميدانيد كه بقول اماممان اين نايب بر حق حضرت بقيه الله الاعظم، اين انسان آهنين اراده و رهبرى كه چشم تمامى جهان استضعاف را به خود دوخته است، كشتن و كشته شدن هر دو سعادت و پيروزى است. پدر و مادر عزيزم! اگر در راهى كه انتخاب كرده ام سعادت شهادت را داشتم شما را توصيه به صبر مى كنم چون ميدانيد كه جنگ با كفر و مجاهده در راه خدا را من خود با چشم باز و بينش كامل انتخاب كردم و شما اصلا نبايد ناراحت باشيد زيرا امروز بالاترين افتخار براى جوانان ما شهادت است. هر چند مي دانم كه درطول زندگى و از بدو تولد براى رشد و تربيت من زحماتى بس طاقت فرسا متحمل شده ايد. لذا از شما طلب بخشش دارم و از درگاه بارى تعالى ميخواهم كه به شما اجرى جزيل عطا فرمايد. اما برادران عزيزم! در اين لحظات بسيار حساس از زندگى و از درون سنگر مبارزه با كفر چند كلمه به عنوان توصيه و درخواست از شما دارم، هر چند كه ميدانم شما برادران گراميم از ابتداى زندگى فقط در مسير راستى و درراه خداوند قدم برداشته ايد ولى توصيهام اين است كه ياورى از ياران رهبر عزيزمان باشيد و در مقابل خون شهيدان احساس مسئوليت كنيد و راه تمامى آنها را كه هدفشان يكى بوده است ادامه دهيد و در جهت تحكيم و جهان شود شدن انقلاب اسلاميمان كوشا باشيد. به خواهران محترمه عزيزم سفارش دارم كه دستورات عاليه اسلام و فرمايشات و راهنمايى هاى رهبر عزيزمان را سر لوحه كارشان قرار دهند و زينب گونه در خط سرخ خمينى حركت كنند.
مختصری از زندگینامه ووصیتنامه شهید نورالله لشینی: همیشه سرفراز سپاه اسلام نوراله لشینی در سال 1341 در خانواده ای مذهبی در شهر تویسرکان قدم به عرصه گیتی نهاد. درس خود را پس از گذران دوران طفولیت در یکی از مدارس منطقه 17 آغاز کرد و تا مقطع دوم متوسطه تحصیل نمود. پس از آن در کارخانه کفش ملی مشغول بکار شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی او عضو فعال بسیج پایگاه خیرآبادی بود و با شروع جنگ تحمیلی با وجود اینکه مدت کوتاهی از مراسم عقدش برای تشکیل زندگی گذشته بود از سوی حوزه مقاومت ناحیه پنج برای مقابله با دشمن متجاوز بعثی به جبهه اعزام شد و به مقابله با آنان پرداخت. وی سرانجام در نبردی بی امان با صدامیان در تاریخ 60/10/15در منطقه شوش و در جریان پاتک نیروهای خودی بر ضد دشمن بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و در روزی که قرار بود ازدواج کند خبر شهادش به خانواده رسید.