شهید علی اصغر همدانی در سال 1338 در تهران به دنیا آمد . او تحصیلات خود را تا مقطع سوم راهنمایی ادامه داد و پس از آن به کار و تلاش پرداخت . وی پس از مدتی به استخدام شهرداری درآمد و بعنوان کارمند رسمی مشغول بکار شد. این شهید بزرگوار ضمن حضور فعال در دوران اوج گیری نهضت اسلامی و مبارزه بر علیه رژیم ستمشاهی ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به عضویت بسیج درآمد و از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ناحیه سیدالشهداء به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد . وی پس از حضوری دلاورانه در مصاف با دشمن متجاوز بعثی در تاریخ 19/11/1362 در منطقه عملیاتی فکه به شهادت ر سید و در گلزار شهدای فیروز بهرام در جوار سایر همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد . از وی یک فرزند به یادگار مانده است . فرازی از وصیتنامه شهید : مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد . به خانواده های معظم شهدا و ایثارگران سر زده و از آنها دلجویی کنید . مساجد را خالی نگذارید و در مراسم عبادی – سیاسی نماز جمعه فعالانه شرکت نمایید . ای جوانان برومند ! هوشیار باشید و امام و رهبری را تنها نگذارید و برای حفظ اسلام و قرآن به یاری برادران مسلمان خود
فرازهایی از وصیتنامه شهید رحمان مرادی : اول به نام خداوند بخشنده مهربان که به ما توفیق شهادت در راه خودش را عنایت فرموده و به ما توفیق شکرگزاری عطا فرمود. به من توفیق داد که الان وصیتنامه خود را بنویسم و انشاءاله به اجرا درآورند. پدر و مادر و کلیه دوستان و آشنایان من! این حقیر چیزی ندارم بگویم فقط چند چیزی هست که آنها را متذکر می شوم. ای جوانان! نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد. ای جوانان! مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین(ع) در راه حسین و با هدف شهید شد. ای مادران! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب حضرت زینب(س) را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود. همه مثل خاندان وهب جوانها را به جبهه های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود: سری که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم. و برادران! استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید، در راه او قدم بردارید و هرگز دشمن بین شما تفرقه نیاندازد و شما را از روحانیت متعهد جدا نکند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست. حضورتان را در جبهه های حق علیه باطل ثابت نگهدارید. در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید. اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنانکه پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند اما باشد که دعای شهدا آنان را نیز متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان کند. سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد و با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین(ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان(عج) به اجرا درآید. ( خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار ، از عمر ما بکاه و بر عمر او افزا ). در ضمن از کلیه فامیلها حلالیت بخواهید و از همه بیشتر پدر و مادر عزیزم! شما مرا باید حلال کنید و اگر لیاقت داشتم و شهید بودم، در آن دنیا شما را شفاعت می کنم. صبر و بردباری در مرگ من نشانه ایمان شماست. پدر و مادر عزیزم! نکند که در مرگ من بقدری گریه کنید که دشمن شاد شود بقول خودتان کمرتان بشکند. باید قوی اراده باشید، گریه کنید نه زیاد از حد. خداحافظ شما باد و انشاءاله در آن دنیا شما را زیارت خواهم نمود. پدر و مادر، مرا ببخشید که فرزند خوبی برای شما نبودم. رحمان مرادی 19/11/1361