فرازهایی از وصيتنامه شهید ابوالفضل حجاریان طاهری :
. .. پدر و مادر و خانواده عزيز و مهربانم ! در مقابل مصائب و مشكلاتى كه منافقان براى ملت و انقلاب پيش مىآورند بردبار باشيد و سعى كنيد كه در همه حال رضاى خداى سبحان را در نظر داشته باشيد . انشاءاله برادرم ! انقلاب با همه حرفهاى خود و با همه زيبائيهاى معنوى خود و با همه مشكلاتى كه شياطين دنيا براى آن پيش آوردهاند و مىآورند با توكل به خدا همچنان پيش مىرود تا به مقصود نهايى خود كه نصب پرچم توحيد بر فراز گيتى است برسد . انشاءا... . برادرم ! دوران بلوغ و رشد من درست در زمانِ بسوى تمدن بزرگ طاغوت بود . تمدنى كه خود به عينه مشاهده كردم . او كه همه ملت را از خود بیخود كرده بود و در لجنزار شهوات و مسکرات و تهمتها و دزديها و فيلمهاى كذايى ، كاوارهها و راديو ، تلويزيونهایى كه مردم را در بىخبرى نگه مىداشتند و مردم را در شهوت و زنپرستى و تبعيضنژادى و طبقات كذايى سرمايهدارى و فقر نگه داشته بودند و بر ملت حكومت مىكردند و همه نسبت به هم بيگانه بودند و روز و شب مدام جايشان را به هم مي دادند و عدهاى را به سراى ديگر مىبرد و عدهاى بخت برگشته را به اين دنياى کذايى با همه نيرنگ و فريبش مىآورد ، خلاصه ريشه فساد و تباهى و توسرى خوردن را به خوردمان مي دادند و بيگانه مىكردند و متفرق و همدستى و نوع دوستى و دستگيرى و دستيارى نبود تا اينكه ... امام آمد ، انقلاب شد ، دگرگونى شد ، جلوى فساد گرفته شد و انقلاب اخوت و برادرى را با خود به ارمغان آورد . انقلاب با محتواى عظيم و كفر براندازش پيش رفت و پيش آمد و پيش خواهد آمد انشاءاله . برادرم ! انقلاب فرياد زد و خواهد زد و از قرآن و از رسول اكرم (ص) و عترت او و از شناخت و از تهذيب نفس و از تقوا و پرهيزگارى صحبت خواهد كرد . خلاصه برادرم انقلاب همهاش نور است . باز مىبينيم عده كثيرى پيروى از فاسدان مي كنند و پيروى از شياطين مي كنند ، نماز نمىخوانند ، به قرآن عمل نمىكنند ، در سر چهارراهها و در سر معابر مزاحمت براى ديگران ايجاد مىكنند ، اينها غافلند ، اينها نيروهاى شيطانند ، آخر يك نفر نيست به اين مرتدهاى دين بگويد تويى كه يك عمر را در كثافت شهوت و دنياپرستى و مال پرستى و جهالت گذراندى چه كار كردهاى ؟ آيا نمىدانى كه هيچكارهاى ؟ هر چه هست از آن خداست . و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم . حال اگر عقل و فكرت بكار بنديم اين سئوال برايمان پيش خواهد آمد كه اى بنده ضعيف و ذليل ( فأين تذهبون ) كجا مىروى ؟ اميرمؤمنان (ع) در حديثى مىفرمايند : خداوند رحمت كند كسى را كه بداند از كجا آمده ؟ در كجا هست و به كجا خواهد انجاميد ؟ پس بيائيم راهى را كه رسول اكرم (ص) بخاطر آن مبعوث شدند و به تصوير كشيدند و ائمه عليهم السلام تبليغ رسالتش كردند و به اجرا در آوردند ، فرمان رب العالمين را دنباله گيرى كنيم و محبوب خداوند عالميان شویم .
مختصری از زندگینامه شهید صالح مطلبی :شهید از زبان پدر و مادر : کوچک و بزرگ از او راضی بودند. از وقتی زانوانش قوت گرفت با من سرکار آمد. در بازار وقتی پیرمردهای بارکش را می دید که بار سنگین حمل میکنند بدون چشمداشتی بار آنها را حمل می کرد. صبح ها سرکار بود و شبها درس می خواند. مادر نیز درباره فرزندش می گوید: خیلی دلسوز بود. هیچوقت نمی گذاشت من به نانوایی بروم. می گفت تا من هستم شما نباید از این کارها بکنید. پدر ادامه می دهد: اوایل انقلاب که منافقان و ضد انقلاب جامعه را ناامن کرده بودند، صالح همراه بچه های مسجد نگهبانی از محله و حفظ امنیت مردم را بر عهده داشتند. تا قبل از اعزام به جبهه، شب و روزش در مسجد می گذشت. یک شب به مسجد رفتم و گفتم: حداقل بیا شام را با هم بخوریم. گفت: یک ساعت به من مهلت بده حتما می آیم. بعد از شهادتش مادر شهیدی به خانه مان آمد و گفت: آن شب صالح مشغول نقاشی تصویر پسر شهید من بود. تا دیروقت مانده بود تا تابلو را برای مراسم شهادت پسرم آماده کند. دیپلمش را که گرفت برای خدمت سربازی خودش را معرفی کرد و عازم دوکوهه شد. دو ماه بعد برگشت و در پادگان امام حسین(ع) در دوره آموزشی ساخت خاکریز با لودر شرکت کرد. مادر شهید نیز اضافه میکند: وانت پدرش را می گرفت و در کوچه و محله می گشت و برای جبهه کمک جمع می کرد. یک روز که با وانت در محله می گشت به خانه آمد و گفت: مامان! صدایم را از پشت بلندگو شنیدی؟ کیف کردی؟ من نوکر امام حسین(ع) هستم. همیشه می گفت: کربلا رفتن خون می خواهد. کربلا کربلا ما داریم می آییم. یک روز گفت: مامان! پیامبر خدا(ص) اول به ازدواج سفارش کرد بعد به جهاد. با بابا به خانه یکی از دوستانم بروید برای خواستگاری( خواهرش). گفتم حالا که این طور است پس نرو. بمان می رویم خواستگاری. گفت: من در درجه اول عاشق شهادتم. می روم اگر شهادت نصیبم نشد برمی گردم و به زندگی ام سروسامان می دهم. رفت و ما هم به خواستگاری دختری که مورد نظر بود رفتیم. چهار روز نگذشت که خبر شهادت صالح را آوردند. پدر می گوید: صالح طالب شهادت بود. همیشه می گفت: من از اینکه در خانه مان شهید نداریم خجالت می کشم. صالح یکی از سنگرسازان بی سنگر بود. شبها با لودر خاکریز می کند. آن شب هم مشغول کندن خاکریز بود که دشمن با راکت آنها را هدف گرفت. راکت شاهرگ صالح را قطع کرد و او در دم به شهادت رسید. صالح در صد متری خاک عراق شهید شد اما به لطف خدا پیکرش به عقب برگردانده شد و خیلی زود به دستمان رسید. فرازهایی از وصيتنامه شهید صالح مطلبى حسين آبادى : ... راه سعادت بخش حسين(ع) را ادامه دهيد و زينب وار زندگى كنيد. خدايا بارالها معبودا معشوقا مولايم، منِ ضعيف و ناتوان دوست دارم كه جسمم صد پاره گردد تا در روز رستاخيز از حسين (ع) خجالت نكشم. نمى خواهم كه وقتى كه مرا از قبر بيرون مى آورند و جسم خود را در مقابل سرور شهيدان سالم ببينم و آن مولا را سر از تن جدا ببينم. خدايا دوست دارم همه چيزم حتى عزيزترين امانتى را كه تو بمن عطا فرمودى كه همان جان شيرينم را بدهم در راه تو وگرچه دشمنان همه چيزم را بگيرند از گرفتن يك چيز عاجز است و آن ايمان و هدفم مى باشد... از شما مى خواهم كه در نمازهاى جماعت خصوصا در نمازهاى جمعه شركت كنيد در دعاها خصوصا دعاى كميل، توسل، ندبه و ديگر دعاها شركت فعال داشته باشيد چراكه پيامبر اكرم(ص) فرمودند: در نزد خدا محبوبتر از دعا چيز ديگرى ندارد. به خانواده شهدا سركشى كنيد و آنها را دلدارى دهيد و اما توصيه هاى مرا بشنويد: اولا واجبات دين را بجا آوريد كه مهمتر آنها نماز و روزه است و پس از آن، وظيفه مهم دينى يعنى امربه معروف و نهى از منكر را به نحو احسن به انجام برسانيد. پس از ايندو كه روى آن خيلى زياد تكيه مى كنم حفظ حجاب است. سعى كنيد با حفظ حجاب خود مشت محكمى بر دهان ياوه گوی شرق و غرب بكوبيد... سعى كنيد كه دشمنان را خصوصا منافقان را به راه بياوريد و آنهايى كه از انقلاب بد برداشت مى كنند به آنها بفهمانيد كه حقيقت امر چيست؟ در جماعات شركت كنيد چرا كه خداوند با جماعت است.
فرازهایی از وصيتنامه شهید صالح مطلبى حسين آبادى : ... راه سعادت بخش حسين(ع) را ادامه دهيد و زينب وار زندگى كنيد. خدايا بارالها معبودا معشوقا مولايم، منِ ضعيف و ناتوان دوست دارم كه جسمم صد پاره گردد تا در روز رستاخيز از حسين (ع) خجالت نكشم. نمى خواهم كه وقتى كه مرا از قبر بيرون مى آورند و جسم خود را در مقابل سرور شهيدان سالم ببينم و آن مولا را سر از تن جدا ببينم. خدايا دوست دارم همه چيزم حتى عزيزترين امانتى را كه تو بمن عطا فرمودى كه همان جان شيرينم را بدهم در راه تو وگرچه دشمنان همه چيزم را بگيرند از گرفتن يك چيز عاجز است و آن ايمان و هدفم مى باشد... از شما مى خواهم كه در نمازهاى جماعت خصوصا در نمازهاى جمعه شركت كنيد در دعاها خصوصا دعاى كميل، توسل، ندبه و ديگر دعاها شركت فعال داشته باشيد چراكه پيامبر اكرم(ص) فرمودند: در نزد خدا محبوبتر از دعا چيز ديگرى ندارد. به خانواده شهدا سركشى كنيد و آنها را دلدارى دهيد و اما توصيه هاى مرا بشنويد: اولا واجبات دين را بجا آوريد كه مهمتر آنها نماز و روزه است و پس از آن، وظيفه مهم دينى يعنى امربه معروف و نهى از منكر را به نحو احسن به انجام برسانيد. پس از ايندو كه روى آن خيلى زياد تكيه مى كنم حفظ حجاب است. سعى كنيد با حفظ حجاب خود مشت محكمى بر دهان ياوه گوی شرق و غرب بكوبيد... سعى كنيد كه دشمنان را خصوصا منافقان را به راه بياوريد و آنهايى كه از انقلاب بد برداشت مى كنند به آنها بفهمانيد كه حقيقت امر چيست؟ در جماعات شركت كنيد چرا كه خداوند با جماعت است.
🔴11اسفند سالگرد شهادت برترین تک تیرانداز تاریخ جهانه
🔹قهرمان عبدالرسول زرین که بین بعثیها به صیاد خمینی معروف بود و خرازی او را گردان تکنفره مینامید. این شهید با ۷۰۰ شلیکِ موفق [برخی منابع تعداد ۳۰۰۰ نفر را اعلام میکنند] برترین تک تیرانداز تاریخ شناخته میشود که تو عملیات خیبر سال 62 به شهادت رسید.
شهید عبدالرسول زرین تاریخ شهادت 62/12/11 جزیره مجنون عملیات خیبر از لشگر امام حسین اصفهان
این جانباز سرافراز اسلام، شهید عبدالرسول زرین بنیانگذار گردان تک تیراندازی لشکر 14 امام حسین (ع) برای نخستین بار در کشور بود، گاهی فرمانده بود و بیشتر وقتها، تک تیرانداز؛ و به اذعان فرمانده شهید لشکر امام حسین (ع) «انگار که جنگی به دنیا آمده بود و هرکجا کم می آوردیم و یا به مشکلی برخورد میکردیم شهید زرین در این نقاط حساس وارد و با خونسردی کامل قضایا را حل میکرد»
فرماندهی کل قوا، نخستین عملیاتی بود که در آن شرکت کرد و مرحله دوم خیبر سال 62، آخرین عملیاتش. مرد جنگ بود و موثر در پیروزی عملیاتها. وقتی شهید شد، هلهله کردند «شکارچی خمینی را کشتیم!» گویی او «لشکری بود در لشکر امام حسین (ع)»