eitaa logo
شهدا شهرک ولیعصر (عج)
187 دنبال‌کننده
4هزار عکس
26 ویدیو
0 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مهندس مصطفی ابراهیمی مجد  تاریخ ومحل شهادت 60/6/26 دارخوین ,خانواده شهید ساکن شهرک ولیعصر خ شریعتی میباشند ,شهیدی که منتظر صاحب اصلیش اقا بقیه الله بود وبه انتظار قیام مولایش آرام گرفت
شهید مهندس مصطفی ابراهیمی مجد  تاریخ ومحل شهادت 60/6/26 دارخوین ,خانواده شهید ساکن شهرک ولیعصر خ شریعتی میباشند ,شهیدی که منتظر صاحب اصلیش اقا بقیه الله بود وبه انتظار قیام مولایش آرام گرفت
قسمتی از وصیت نامه شهید سید مصطفی ابراهیمی مجد : بگذارید ( مردم ) بعد از مرگم بدانند، همان طور که اساتید بزرگمان می گفتند: « نوکر محال است صاحبش را نبیند » من نیز صاحبم را، محبوبم را دیدار کردم. اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را می نویسم دیدار مجدد او نصیبم نگشت. بدانید که امام زمان ما حی و حاضر است. او پشتیبان همه شیعیان می باشد. از یاد او غافل نگردید. دیگر در این مورد گریه مجالم نمی دهد که بیشتر بنویسم و تا این زمان دیدار او را برای هیچ کس نگفتم. مبادا ریا شود. و فقط می گویم که از آن دیدار به بعد، دیگر تا این لحظه ایشان را ندیده ام ( برای همین ) تمام جگرم سوخته است. و اکنون به جبهه می روم تا پیروزی اسلام را نزدیک سازم و راه را جهت ظهور حضرتش بازسازم. امیدوارم که حکومت آن حضرت را در زمان حیاتم ببینم.
پاسدار شهید حاج محمد یارم طاقلو  تاریخ ومحل شهادت 61/6/27 بانه  برادر شهید غلامرضا یارم طاقلو ,ساکن خ سپیده شمالی روبروی بیمارستان غیاثی,مزار شهید قطعه 26 ردیف 98 شماره 18
پاسدار شهید حاج محمد یارم طاقلو  تاریخ ومحل شهادت 61/6/27 بانه  برادر شهید غلامرضا یارم طاقلو ,ساکن خ سپیده شمالی روبروی بیمارستان غیاثی,مزار شهید قطعه 26 ردیف 98 شماره 18
مختصری از زندگینامه شهید حاج  محمد یارم طاقلو تاریخ تولد : 1323 تاریخ شهادت : 1361/6/27 محل شهادت : بانه کردستان نشانی مزار : بهشت زهرا(س) ، قطعه 26  ، ردیف 98 ,شماره 18   شهید محمد یارم طاقلو در سال 1323 در شهر همدان دیده به جهان گشود. او دوران کودکی و نوجوانی را در شهر همدان گذراند و تحصیل خود را تا دوم راهنمایی سپری نمود. او در سن 14 سالگی پدر خود را از دست داد و بعد از فوت پدر به تهران آمد تا بتواند با کارکردن کمک خرج خانواده باشد. وی مدتی به شغل آزاد پرداخت و در سال 45 ازدواج نمود که حاصل آن یک فرزند دختر بود. این شهید والامقام از همان دوران کودکی فردی پاک دل و مسئولیت پذیر بود و دوست داشت به جامعه خدمت کند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد بسیج شد و پس از مدتی به استخدام سپاه پاسداران درآمد. با آغاز جنگ تحمیلی و در پی فرمان امام برای جهاد و حضور در جبهه ، او چون عاشق شهادت بود ، فرمان امام را اجابت کرد و به جبهه ها شتافت. مادرش به او گفت : تو یک فرزند داری ، همسر خود را چکار می کنی؟ اگر تو جبهه بروی اینها تنها می مانند ، این شهید بزرگوار پاسخ داد : من خانوادۀ خود را به خدای بزرگ می سپارم. مادر جان ! چون امام خمینی دستور دادند ، من باید بروم و راه حسینی را باید ادامه داد. مادر جان و همسر مهربانم ! من عاشق شهادت هستم و شما و تنها دخترم را به خدای بزرگ می سپارم . شهید یارم طاقلو با وجود حضور در جبهه ها و مسئولیتهایی که برعهده داشت ، هرگاه به تهران می آمد در بسیج محل نیز فعالیت می کرد. در یکی از شبها که از مسجد صاحب الزمان(عج) به خانه برمی گشت ، سلاحهایی را که متعلق به پایگاه بسیج بود ، به همراه داشت و خیلی نگران بود که در میانۀ راه ، آنها را منافقین تصرف کنند و لذا دوان دوان به منزل آمد و مادر، در را با عجله به روی او باز کرد تا داخل خانه شود. او گفت : مادر جان ! من به خاطر خودم ناراحت نیستم ، بلکه به خاطر سلاحهایی که در دستم بود و امانت است ناراحت بودم که مبادا خطری پیش نیاید. ادب او به مادر ، همسر و فرزندش زیاد بود ، مخصوصاً به مادر خود خیلی احترام می گذاشت. همسایه های شهید ، همیشه از پاک دلی و خوش رفتاری او تعریف می کردند. یک شب که از پاس شبانۀ بسیج به خانه بازمی گشت ، همسایه ای به خاطر وخیم شدن حال فرزند کوچکش از خانه بیرون آمده و طلب کمک می کرد که شهید در همان موقع ، بچه را با مادرش به بیمارستان رساند و پیگیریهای لازم را انجام داد تا حالش بهبود یابد. او به خدا و چهارده معصوم عقیده راستین داشت و همیشه عبادتش را سر موقع بجا می آورد و رکعتی از نماز او قضا نمی شد. همرزمانش بعد از شهادت او ، از اخلاق و پشتکارش در جبهه بسیار تعریف می کردند و اذعان داشتند اگر شهید یارم طاقلو زنده می ماند میتوانست در جامعه مسئولیتهای بزرگی را برعهده گیرد اما با این وجود او عاشق شهادت بود. شهید یارم طاقلو در جبهه مسئولیت و فرماندهی گروهی را برعهده داشت و به همین دلیل کم به مرخصی می آمد. او فرماندهی هفت تپه استراتژیک را در منطقه بانه کردستان برعهده داشت که به هنگام سرکشی و دیده بانی در منطقه ، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به فیض عظمای شهادت نائل آمد. بخشی از وصیتنامه شهید : با سلام و درود بی پایان به امام زمان(عج) و بر نایب برحقش امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی و شهدای انقلاب با عرض سلام به مادرم و خانواده محترم ... من دوست دارم بعد از شهادتم ، زندگیتان پرشورتر و با تقوای زیادتر همراه باشد و احترام به مادرم خیلی مهمتر است و بعد اینکه دوست دارم دخترم ، زینب وار بزرگ شود و همسرم پیرو راه حضرت فاطمه(س) باشد... دو بیت شعر از شهید محمد یارم طاقلو : آندم که به خون خود وضو می کردم دانی که زحق چه آرزویی کردم ای کاش مرا هزار جان بود به تن تا آن همه را فدای او می کردم یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
برادران شهید حاج محمد یارم طاقلو ,وشهید غلامرضا یارم طاقلو حاج محمد 61/6/27 بانه وغلامرضا 61/7/4 زاهدان  بشهادت رسیدند ساکن محله بهداشت روبروی بیمارستان غیاثی
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🔴 شهیدی که روحش به آسمان هفتم رسید و برگشت!! 💫برای دیگران ارسال کنید
استوار دوم شهید یعقوبعلی حاجی زاده  تاریخ ومحل شهادت 61/6/29 شلمچه،مزار شهید قطعه 26 ردیف 75 شماره 19
استوار دوم شهید یعقوبعلی حاجی زاده  تاریخ ومحل شهادت 61/6/29 شلمچه،مزار شهید قطعه 26 ردیف 75 شماره 19
زندگینامه شهید :شهید یعقوبعلی حاجی زاده در سال 1334 در شهرستان سراب دیده به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا ششم ابتدایی ادامه داد و پس از آن به کار کشاورزی مشغول شد تا کمک حال پدرش باشد. پسری دلسوز که همیشه به امور خانواده بویژه پدرش که پیر بود رسیدگی می کرد. اهل نماز و قرآن بود و قبل از سن تکلیف شروع به خواندن نماز کرد. وی پس از مدتی همراه با خانواده به تهران مهاجرت کرد. به دلیل علاقه ای که به امور نظامی داشت پس از رسیدن به خدمت سربازی در سال 1354 به استخدام ارتش درآمد و مدتی عضو گروه حفاظت کاخ سعدآباد بود. شهید با دیدن رفتارها و سبک سریهای خاندان پهلوی بویژه ولیعهد همواره با افسوس می گفت : ببین آینده کشور ما می خواهد دست چه کسی بیافتد! این رژیم رفتنی است ! او از همان دوران خواهان استقرار نظام اسلامی در میهن بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ناآرامی های کردستان و فتنه های منافقان در آن منطقه حضور یافت و به مقابله با فتنه گران پرداخت . پس از آغاز جنگ تحمیلی نیز بلافاصله در همان روزهای نخست جنگ در اوائل مهر ماه سال 59 به جبهه جنوب اعزام شد و تا زمان شهادتش دائم در جبهه ها حاضر بود. به دلیل سابقه ای که در امور نظامی داشت فرماندهی گروهان را بر عهده داشت. او زمانی که با درخواست پدرش برای بازگشت از جبهه مواجه شد در پاسخ به او گفت : من داوطلب نیستم ، نظامی ام و اگر به منطقه جنگ نروم خیانت به کشورم محسوب می شود. حتی حاضر به ازدواج نمی شد و می گفت : یک نظامی باید زمان جنگ به فکر دفاع از کشورش باشد. این شهید والامقام بارها مجروح شد اما باز راهی جبهه می شد. بار آخر که بشدت مجروح گردید پزشکان او را از رفتن دوباره به جبهه منع کردند اما زیر بار نرفت و دوباره عزم رفتن کرد. مادر که از این بابت ناراحت بود به فرزندش گفت : پدرت را همراه خودت به جبهه ببر تا ببینند چه پدر پیری داری و باید بمانی و مراقب او باشی ! شهید در جواب گفت : کسانی هستند که 4 پسرشان شهید شده . از پدر من هم پیرتر هستند اما خودشان هم آمده اند جبهه و با دشمن می جنگند. او در پاسخ به اصرار مادر از او خواست : بگو الله اکبر، خمینی رهبر و دو بار تکرار کرد. مادر نیز تکرار نمود . سپس گفت : مادر دستت را بگذار روی قلبت . ببین چقدر آرام شد ! این شهید والامقام پس از بازگشت به جبهه در حالی که در تاریخ 28/6/61 تازه به درجه استوار 2 نائل گشته بود ، در لشکر 21 حمزه مشغول نبرد با دشمن بعثی گردید . دوستان شهید نقل می کنند : بعد از انجام عملیات ، یک گروه فیلمبرداری به منطقه شلمچه آمد تا از منطقه عملیاتی گزارش و تصویر تهیه کند. شهید حاجی زاده هم به عنوان فرمانده گروهان و فرد مطلع از اوضاع منطقه با آنان همراه شد تا توضیحات لازم را به آنها ارائه کند. حین تهیه گزارش ، خمپاره ای در محل استقرار گروه فرود آمد و بر اثر انفجار آن ، شهید یعقوبعلی پس از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت جراحات از ناحیه شُش ، کمر و نخاع به شهادت رسید.
استوار دوم شهید یعقوبعلی حاجی زاده  تاریخ ومحل شهادت 61/6/29 شلمچه،مزار شهید قطعه 26 ردیف 75 شماره 19