بسیجی شهید یوسف قلی زاده  تاریخ ومحل شهادت 61/11/21 فکه عملیات والفجر مقدماتی ,ساکن محله زاهدی .از پایگاه بسیج مسجد باب الحوائج,مزار شهید قطعه 28 ردیف 42 شماره 18،شانزده ساله @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر

مختصری از زندگینامه شهید یوسف قلی زاده   از زبان برادر و خواهر : شهید متولد 1346بود, یوسف، نوزاد بود که پدرمان از دنیا رفت. از آن موقع او همه کس مادر شد. زندگی به او یاد داد که زود مرد شود. به همین دلیل از ده سالگی برای کار به تهران آمد و کنار ما زندگی کرد و من ناخودآگاه بجای برادر نقش پدرش را ایفا کردم. همسر برادر نیز می گوید: درست مثل پسر خودم بود. رفتار و سکناتش هیچوقت از یادم نمی رود. پسر مودبی بود و هیچگاه حرف زشت از زبانش بیرون نمی آمد. خیلی بیشتر از سنش می فهمید. مهربانی در ذاتش بود. خیلی زود با مسجد محله مان ( مسجد موسی بن جعفر(ع) ) انس گرفت و حتی قبل از سن تکلیف همیشه پای ثابت نمازهای جماعت مسجد بود. همیشه با خودش زمزمه می کرد. می گفتم: چه می گویی؟ میگفت: اگر امام حسین(ع) قبول کند ذکر او را می گویم. خیلی برای بزرگترها احترام قائل بود مخصوصا برای برادرش که حکم پدر را برایش داشت. برادر شهید در ادامه می گوید: خیلی حرمت مرا نگه می داشت. مدتی در یک خیاطی کار می کرد. هروقت حقوق می گرفت همه را تمام و کمال می آورد و با احترام در مقابل من می گذاشت. آن پسر نوجوان یک فرشته بود. یک روز وقتی از سرکار برگشت عکسی را که تازه گرفته بود از جیبش بیرون آورد به من داد و گفت: این را نگه دارید. اگر رفتم و خبری از من نیامد، بزرگش کنید. گفتم: مگر کجا قرار است بروی؟ گفت: عازم جبهه ام. غافلگیر شده بودم. گفت: اگر شهید شدم به مادرم بگویید گریه و بی تابی نکند. موقع خداحافظی فقط گفت: مراقب مادر باش. همسر برادر نیز اضافه میکند: یوسف مادر را راضی کرد و رفت. در 20 روز حضورش در جبهه فقط یک نامه داد که در آن نوشته بود: مادرم را به شما سپردم. امیدوارم دومین نامه ام از کربلا به دستتان برسد. برادر رشته کلام را به دست می گیرد و می گوید: وقتی به گوش مادر رسید که یوسف برای اعزام به جبهه راهی پادگان شده بی تابی اش شروع شد و آنقدر اصرار کرد تا بالاخره او را به پادگان بردم تا یوسف را دید. گفت: می خواهی بروی و مرا تنها بگذاری؟ اگر تو شهید شوی من چه کنم؟ یوسف در جوابش به لباس خاکی جبهه اشاره کرد و گفت: من دیگر این لباس را از تنم در نمی آورم. باید بروم. رفت اما دلتنگی های مادر زیاد طولانی نشد. یک بار هم پدر بچه های محل که همراه یوسف اعزام شده بودند، چند روز بعد برای دیدار آنها به جنوب رفتند اما من نتوانستم. مادرم وقتی شنید گفت: پسر من چون پدر نداشت کسی به دیدنش نرفت. خیلی ناراحت شدم و همان موقع راهی جنوب شدم صبح به دوکوهه رسیدم. یوسف از دیدنم خوشحال شد. صبحانه را کنار او و همرزمانش خوردیم. گفت: داداش! حرفش را نزن! غافلگیر شده بودم. گفت: می دانم چه در سر داری. می خواهی بروی پیش فرمانده و مرا برگردانی تهران. گفتم: یوسف جان! مادر بی تابی می کند. مریض شده و کارش به بیمارستان کشیده. در جوابم گفت: من خیالم راحت است که دو برادرم کنار مادرم هستند. اینجا کسانی هستند که مادرشان را تنها گذاشته و آمده اند. یعنی مادر آنها برایشان عزیز نیست! شما برگردید. من هم قول می دهم یک هفته دیگر بیایم. حرفهایش زبانم را بست. برگشتم و او هم یک هفته بعد به قولش وفا کرد اما... روزی که از دوکوهه عازم تهران شدم در تدارک عملیات بودند و همان شب عملیات والفجر مقدماتی شروع شد. یوسف از اولین شهدای عملیات در روز بعد بود. یکی از همرزمان یوسف برایمان تعریف کرد: شب عملیات فرمانده به یوسف گفت: تو نمی توانی با ما بیایی. سن و سالت خیلی کم است. بغض یوسف ترکید و گفت: چطور مرا نمی برید؟ من اینجا آمده ام تا شهید شوم. فرمانده هیچ جوابی برای یوسف نداشت. بلافاصله به او سلاح داد و او هم با ما آمد. علی آقا بقال محل برایمان نقل کرد: چند روز قبل از اعزام یوسف به جبهه، برایم بار خرما آمده بود. یوسف تا دید به کمکم آمد. در پایان کار گفتم دهانت را شیرین کن. یک خرما در دهانش گذاشت و گفت: به به عجب خرمایی! جان می دهد برای مراسم یادبود شهید! علی آقا قسم خورد و گفت: به خدا شما آمدید همان خرماها را برای مراسم شهادت یوسف خریدید.او هنگام شهادت 16سال نشده بود @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر

بسیجی شهید یونس شاکری گللو  تاریخ ومحل شهادت 61/11/21 فکه عملیات والفجر مقدماتی,ساکن محله زاهدی,از پایگاه بسیج مسجد باب الحوائج @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر

بسیجی شهید یونس شاکری گللو  تاریخ ومحل شهادت 61/11/21 فکه عملیات والفجر مقدماتی,ساکن محله زاهدی,از پایگاه بسیج مسجد باب الحوائج @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر

بسیجی شهید یونس شاکری گللو  تاریخ ومحل شهادت 61/11/21 فکه عملیات والفجر مقدماتی,ساکن محله زاهدی,از پایگاه بسیج مسجد باب الحوائج @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر

بسیجی شهید کیوان امانی تاریخ ومحل شهادت 61/11/21 فکه عملیات والفجر مقدماتی ساکن خ بافان ,از پایگاه بسیج مسجد امام هادی (ع) ,شهید 16 ساله,مزار شهید قطعه 28 ردیف 66 شماره 6 @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر

بسیجی شهید کیوان امانی تاریخ ومحل شهادت 61/11/21 فکه عملیات والفجر مقدماتی ساکن خ بافان ,از پایگاه بسیج مسجد امام هادی (ع) ,شهید 16 ساله,مزار شهید قطعه 28 ردیف 66 شماره 6 @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر

مختصری از زندگینامه شهید کیوان امانی: شهید کیوان امامی شهریور سال 1345 بدنیا آمد و در21 بهمن سال 1361 به درجه رفیع شهادت نایل شد. وی در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود و تا کلاس سوم راهنمایی به تحصیل ادامه داد ولی به علت فقر نتوانست ادامه تحصیل دهد به همین دلیل جهت کمک به مخارج زندگی پدر و مادر ، تحصیل را رها کرد و روزها به کار مشغول شد و شبها به کلاس می رفت. او در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی با اینکه از نظر سنی نوجوان بود ولی همیشه در تظاهرات شرکت میکرد وعلاقه زیادی به انقلاب بخصوص امام داشت. نمازش هیچگاه ترک نمی شد و توصیه او این بود که امام را دعا کنید. به علت علاقه وافری که به انقلاب داشت در همان اوایل انقلاب به عضویت بسیج مستضعفان درآمد و وقت خود را درمسجد محل امام هادی(ع) میگذراند. بعد از شروع جنگ نیز همواره در فکر جبهه بود تا اینکه تصمیم گرفت به جبهه برود. او در تاریخ 21 بهمن سال 61 به آروزی دیرینه خود یعنی شهادت رسید. آخرین نامه شهید به خانواده : با سلام به امام امت و امت شهیدپرور و با سلام فراوان بر پدر و مادرم پدر و مادر عزیزم ! امیدوارم که حالتان خوب باشد و از مرگ من هیچ نگرانی نداشته باشید و برای من اصلا نمی خواهد گریه کنید چون من در بهشت هستم و با حضرت علی اکبر و حضرت علی اصغر خوش می گذرانیم. و از شما پدر و مادر و خواهرم و برادرم میخواهم همچون زینب استوار باشید و اگر من از این دنیا فانی رفته ام اما خدای من اینجا هست و از شما حمایت خواهد کرد و من از تو پدر و مادر می خواهم که از همه فامیل و دوستان وآشنایان من طلب حلالیت کنی و برای من نمی خواهد غذا و یا خرجی برای من کنی و حجله نگذارید. والسلام به امید دیدار در بهشت اعلا @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر

بسیجی شهید کیوان امانی تاریخ ومحل شهادت 61/11/21 فکه عملیات والفجر مقدماتی ساکن خ بافان ,از پایگاه بسیج مسجد امام هادی (ع) ,شهید 16 ساله,مزار شهید قطعه 28 ردیف 66 شماره 6 @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر

پاسدار شهید امیر گره گشاء تاریخ ومحل شهادت 64/11/21 جاده ام القصر فاو ,عملیات والفجر 8 معاون گردان عمار ,ساکن خ شهید میرزایی کوچه طبایی,مزار شهید قطعه 27 ردیف 6 شماره ج @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر

فرازهایی از وصيتنامه شهید امیر گره‌گشا : ... خدايا از زمانى كه به خود آمدم سعى داشتم در راه تو قدم بردارم و ميدانم كه خطاهاى بسيارى از من سر زده و بسى عذر از خطا دارم. خدايا تو خود شاهدى كه از گذشته خويش نادم و پشيمانم و از زمانى كه پايم به جبهه‌ها كشيده شد اميد روزى را داشتم كه قلم عفو بر جرايم اعمالم بكشى و دوست داشتم كه در اين بين امانتى را كه به من سپرده بودى و وديعه‌اى بود نزد من به خودت بازگردانم ولى در اين ميان موانعى بر سر راه داشتم و آن همان سيمهاى خاردار ميادين مين و كانالهایى بود كه مانع مي شد. مهم تر از آن همين موانعى كه شيطان وجودم و هواى نفسم برايم ايجاد كرده بود ولى بايد از اين مي گذشتم مشكل بود و در توان خود نمى‌ديدم ، بايد خودت كمك ميكردى و با اين قصد كه خودت دستم را مي گيرى حركت ميكردم و " الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا " را شعار حركت خويش قرار دادم و اين حركت من بود. حالا حركت تو وعده " ادعونى استجب لكم " را به من دادى و من هم امن يجيب را سر ميدهم. خدايا با اين توصيفات به بخشش و لطف و كرم تو چشم دوخته‌ام. خودت ميدانى در اين دنياى فانى ديگر هيچ چيزى را نمى‌بينم كه دلم از آن رضا باشد. فقط و فقط تو را ميخواهم و اميد زيادى به اين مقصود خود دارم ميدانم چه موجودى هستم و در مقابل ميدانم تو چه هستى. آخر خدايا " لا تعاملنا بعدلك " با من از روى عدالت معامله نكن " عاملنا بفضلك " از روى فضل و بخشش خودت معامله كن. خدايا ببخش. خدايا ببخش. خدايا ببخش. اما شما خانواده عزيزم از شما پدر و مادر عزيزم نهايت تشكر را دارم كه مرا رهنما بوديد و كمكم كرديد و توضيح من به شما خواهران و برادران ادامه همين راه و پشتيبانى بى‌چون و چرا از امام و روحانيت در خط امام و صبر و تحمل در برابر مشكلات اين راه است ... و اما شما كسانى كه هنوز آن جوش و خروشى كه انقلاب نياز دارد در شما ديده نشده. تا به حال فكر كرده‌ايد كه چرا آمده‌ايد و كجا ميرويد و سرانجامتان چيست ! بدانيد كه شما مديون اين انقلاب هستيد ، مديون شهدا هستيد چرا كه آنها با نثار خون عزت و سربلندى شما را تضمين كرده‌اند. شما را بخدا كمى فكر كنيد و به خود بيائيد كه ديگر فرصت كم است. كجاست آن غيرت و مردانگى كه در رگهاى ايرانيان هميشه بوده و هست! شما را حسين ابن على (ع) در چهارده قرن پيش تكليفتان را روشن كرد و فرمود اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد و امروز روزى است كه اگر حسين ابن على (ع) بعد از فرمودن چنين سخن گهربارى شهيد گشته و قافله و كاروان آن حضرت به اسارت رفت و اسرا را در شهرها به گردش درآوردند، خيمه‌ها را آتش زدند، به زن و كودك به پير و جوان رحم نكردند و آنها را مورد شكنجه‌هاى جسمى و روحى قرار دادند. امروز روزى است كه تاريخ تكرار شده به خانه‌هاى مردم مسلمان ما حمله ميكنند مردم بى‌گناه شهرها را به خاك و خون ميكشند ، اسراى عزيز ما را در عراق به رژه و اميد دارند ، آن وقت شما مشغول خوردن و خوابيدن هستيد. اگر مسلمان هستيد به عزت اسلام بیانديشيد و اگر ايرانى هستيد به غيرت جوانمردى ايرانى بیانديشيد. تمام هم و غم ما بايد براى اسلام باشد بيائيد آن تفكر كذايى را دور بريزيم و تفكر خدايى داشته باشيم. تقديم به امام امت : سلام بر تو اى مولود سلام بر تو اى سرور چه خواهد اين جهان ديگر كه دارد چون تو يك رهبر بياوردى تو نور و روشنى دادى بر اين ظلمت چه كس را در توان بودش چنين سازد چون تو رهبر بگويم من ز قول پاسداران و بسيجيها كه جان را ميدهيم تا تو بمانى نازنين رهبر خدايا دريغم كن در ره تو در دل سنگر كنم يارى امام را اگر حتى شوم پرپر @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر

فرازهایی از وصیتنامه شهید امیر گره گشاء: خدایا از زمانی که خود را شناخته ام سعی داشتم در راه تو قدم بردارم و میدانم که خطاهای بسیاری از من سر زده و بسی عذر از خطا دارم خدایا تو خود شاهدی که از گذشته خویش نادم و پشیمانم و از زمانی که پایم به جبهه کشیده شد امید روزی را داشتم که قلم عفو بر جرایم اعمالم بکشی و دوست داشتم ک در این بین امانتی را که به من سپرده بودی و ودیعه ای بود نزد من به خودت باز گردانم ولی در این میان موانعی بر سر راه داشتم و آن همان سیم های خاردار میادین مین و کانال هایی بود که مانع می شد. اما شما خانواده عزیزم : از شما پدر و مادر عزیزم منهاییت تشکر را دارم که مرا رهنما بودید و کمکم کردید و توضیح من به شما خواهران وبرادران ادامه همین راه و پشتیبانی بی چون و چرا از امام و روحانیت در خط امام و صبر و تحمل در برابر مشکلات این راه است. تقدیم به امام امت: سلام بر تو ای مولود سلام بر تو ای رهبر چه خواهد این جهان که دارد چون تو یک رهبر بگویم من ز قول پاسداران و بسیجیها که جان را میدهم تا تو بمانی نازنین رهبر @javad20jj کانال شهدای شهرک ولیعصر