زندگینامه پاسدار شهید حسین پالوده،:
شهید همیشه سرفراز سپاه اسلام حسین پالوده در 14 دی ماه سال 1332 در خانواده ای مذهبی در تهران پا به عرصه وجود نهاد. از همان دوران طفولیت تحت تعلیم و تربیت اسلامی خانواده قرار گرفت و رشد یافت. دوره تحصیلی خود را در مقطع ابتدایی و راهنمایی سپری کرد و با پشتکار و همت فراوان دوره متوسطه را با موفقیت گذراند و مدرک دیپلم را اخذ نمود. او در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران درآمد تا از آرمانهای نظام اسلامی دفاع کند. شهید پالوده حضوری دلاورانه در مناطق عملیاتی بویژه کردستان و جبهه جنوب داشت و از فرماندهان جنگ در منطقه کردستان بود که در یگان لشگر 10 سیدالشهداء انجام وظیفه می کرد. وی سرانجام در تاریخ 61/2/10 در خرمشهر و در جریان عملیات بیت المقدس بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر به فیض والای شهادت رسید و به دیدار معبود خود شتافت.
گرامی باد یاد شهداء عملیات بیت المقدس ( آزاد سازی خرمشهر )
برای ازادی قطعه ای از وطن عزیز بهترین جوانها رافدا نمودیم.
شهرک ولیعصر (عج) این مدال افتخار بر سینه دارد در یک روز اول عملیات 61/2/10 هشت شهید بنامهای شهید امیر هوشنگ خادمی ,محرم خوش بیان ,بهروز غلامیان ,روح الله قنبری ,مصطفی میثاقی ,مجید اشتری ,جاویدالاثر احمد مختاری وجاویدالاثر مطلب کیا تقدیم انقلاب نمود.
مختصری از زندگینامه شهید حسین رستمی
سرباز فداکار اسلام شهید حسین رستمی در تاریخ 2/1/41 در شهر تاکستان و در خانواده ای متوسط و مذهبی دیده به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی را در آغوش گرم خانواده سپری کرد و تحت تربیت دینی و اخلاقی خانواده قرار گرفت. او در حالی که 19 سال سن داشت تصمیم گرفت به منظور دفاع از میهن و مقابله با تجاوزات دشمن که شهرها و روستاهای کشور را مورد هدف قرار داده بود وارد میدان نبرد با متجاوزان شود. او پس از معرفی خود برای گذراندن خدمت مقدس سربازی، در تاریخ 26/1/60 از سوی ارتش در رسته پیاده نظام به مدت سه ماه آموزشهای لازم را طی نمود و بلافاصله وارد جبهه های نبرد حق علیه باطل در منطقه جنوب کشور شد. او جزو رزمندگان نیروی زمینی لشگر 21 حمزه سیدالشهداء بود و در تاریخ 12/2/61 در مرحله اول عملیات بیت المقدس بر اثر اصابت ترکش از ناحیه سر مصدوم شد و پس از ساعتی به فیض شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید حسین رستمی
بسم الله الرحمن الرحیم. این جانب حسین رستمى، موقع نوشتن وصیتنامه از سلامتى کامل برخوردار، و از نظر جسمى و روحى مىباشم. با اعتقاد کامل به پروردگار عالم و پیامبر و امامان که اول آنها حضرت على(ع) و دوازدهم آنان حضرت حجت بن حسن عسکرى(عج) مىباشد، دارم. وصیت خود را این گونه آغاز مىکنم: اگر جنازه من به دست شما رسید مرا در وطن خود (ساج) دفن کنید. چشمهایم را باز بگذارید تا دشمن نگوید با چشم بسته شهید شده و پیامى براى خانوادهام: «ولاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل اله امواتا، بل احیاء عندربهم یرزقون.»(آلعمران) ۱۶۹ این اعجاز قرن، و این پیروزى بىنظیر، و این جمهورى اسلامى محتاج به حفظ و نگهبانى است. (امام خمینى) تا به حال من مرده بودم و در این لحظه که آغاز جهاد و شهادت است، این احساس در من به وجود آمده تازه زنده شده و دارم تولدى دیگر را تجربه مىکنم. زندگى جاویدان خود را آغاز مىکنم. شهادت، انسان را به درجه اعلاى ملکوت مىرساند. چقدر شهادت زیباست، البته در راه خدا. مانند گل محمدى مىماند که وارثان خون پاک شهیدان آن را مىبویند. خداوندا! شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خارى در چشم دشمنان است، قرار بده. اى مادر عزیز و مهربانم! سلام مرا پذیرا باش. مبادا در فقدانم گریه کنى، در بالاى سردر منزل پرچم سبز برافراشته نما، و افتخار کن که فرزندت در راه خدا به این مقام رسیده است. اى پدر خوب و ارجمندم! مرا حلال کن، با استقامت و شکیبایى از انقلاب اسلامى دفاع کن، مبادا روحیه خود را باخته و گریه کنى چون گریه تو باعث ناراحتى روح من است. به دعاگویى براى خیل پاسداران اسلام در هر کجاى جهان که هستند مشغول باش. اى خواهر عزیز و مسلمانم! تو هم نیز زینب زمان باش و در راه خدا مبارزه کن. اى برادران عزیزم! راه خدا، بهترین و برترین راههاست، پوینده و کوشنده این راه باشید. اى امت شهیدپرور ایران! تنها پشتیبان قاطع و بىدریغ از دولت جمهورى اسلامى بوده و از خط اصیل اسلام که حضرت امام آن را ترسیم نموده که - همان خط اسلام محمدى(ص) است - دفاع نمایید، از روحانیت مبارز دفاع کرده تا اسلام به جهانیان شناسانده شود، خون شهیدان را پایمال نکرده و از توطئههاى دشمن آگاه باشید، هیچ وقت امام عزیز رهبر کبیر انقلاب را تنها نگذارید، این را بدانید اگر شهید شدم، امام حسین(ع) را مىبینم و اگر زنده ماندم قبر مطهرش را زیارت مىکنم. ضمنا نوحه «مادر به امر رهبرم» را در جلو تشییع جنازه من بخوانید. به امید پیروزى حق علیه باطل: والسلام علیکم و رحمهاله و برکاته. حسین رستمى
فرازهایی از وصیتنامه شهید سعداله حنیفه زاده : ... پدر و مادر عزيزم ! نمي دانيد كه اينجا براى انسان چه خوب است. در اينجا میتوان حقايق را به چشم ديد. در اينجا مى توان دست عينى الهى را به چشم ديد. و چنان رعب بر دل دشمن انداخته ايم كه جرأت تكان خوردن را ندارند. برايتان يك خاطره بگويم كه شب بود و ما مى خواستيم حمله كنيم و در سنگر نشسته بوديم ، كه ديدم يك كبوتر سفيد آمد و روبروى سنگرم نشست و او آنقدر زيبا بود كه از سنگرم بيرون آمدم تا آن را بگيرم كه آن كبوتر پريد و چند قدم دورتر آن طرف تر نشست كه من باز رفتم كه آن را بگيرم كه دشمن يك خمپاره شليك كرد كه درست در داخل سنگر من اصابت نمود كه سنگر من به كلى از بين رفت و آن كبوتر بعد از منفجر شدن سنگر من پريد و از ديده ها ناپديد شد و من مى دانم كه اين كبوتر يك فرشته و كمك غيبى است. كه خدا در قرآن مى فرمايد: هر كس مرا يارى كند من او را يارى خواهم كرد و نيز اين آيه باز به حقيقت پيوست. و من اى پدر و مادر و برادر و خواهرانم ! از شما مى خواهم كه در روز عيد به ديدن اين معلولين و مجروحين كه شهيدان زنده اند برويد و براى تسلى دادن به مادران و پدران شهيد داده ، به ديدن آنان برويد. و از ملت عزيز و شهيد پرورده و مبارز مى خواهم كه خوب ، خود را حفظ كرده و هر لحظه به ياد خدا باشند و از اين منافقين مى خواهم كه بر سر عقل بيايند كه ببينند آيا خوب است برادران خود را بدون هيچ گناهى بكشند و فكر كنند كه آيا كارى كه مى كنند درست است ؟ و از خدا مى خواهم كه اگر آنان قابل هدايت هستند هدايت فرمايد و اگر قابل هدايت نيستند ريشه كن فرمايد. انشاء ا...
مختصری از زندگینامه شهید سعدالله حنیفه زاده
شهید سعداله حنیفه زاده در سال 1347 در شهرستان سراب دیده به جهان گشود. پس از گذران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی ، در کانون پرورش فکری کودکان عضویت یافت و در همان دوران به مطالعه کتابهای دینی و مذهبی علاقمند شد و به فعالیتهای هنری بویژه نقاشی پرداخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بسیج مسجد محل عضو گردید و در کتابخانه انجمن اسلامی فعالیت نمود و بعد از مدتی در کمیته 12 واقع در خیابان رباط کریم مشغول به خدمت شد. او حضور فعالی در نمازهای جمعه و جماعت داشت و در مراسم دعای کمیل و جلسات قرآن شرکت می کرد. احترام و اطاعت از اوامر والدین از ویژگیهای برجسته رفتاری این شهید بزرگوار بشمار می رود. شهید حنیفه زاده از سوی کمیته 12 به یکی از پادگانهای تهران جهت دوره آموزشی معرفی و پس از مدت کوتاهی روانه جبهه شد. او در 12/2/61 در جریان عملیات بیت المقدس در خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.