گفت : دوستانم که همراهم هستند ، مادرانشان پیرهستند و نمی توانند برای بدرقه شان بیایند ، اگر تو بیایی می ترسم ناراحت و دلتنگ مادرشان شوند. نرفتم اما دائم دلم پیش او بود . نگرانش بودم که با زبان روزه رفت و نمی دانم چه شد که شب به خانه برگشت و گفت فردا اعزام می شود. فردا صبح گفت: اگر می خواهی همراهم به راه آهن بیا. آخراین بار تنها به جبهه می رفت . تا به راه آهن رسیدیم ، چند بار صورت مرا بوسید . حال خاصی داشت ، برای اینکه خیالش را راحت کنم و به او آرامش بدهم گفتم : محمد جان ! ناراحت نباشی ها ! تو سرباز امام زمانی(عج) . برای خدمت به اسلام و امام زمان(عج) به جبهه برو. محمد در مجموع 18 روز جبهه بود . در این مدت هیچ خبری از او نداشتیم. پدر محمد که خیلی دلواپس بود ، از محل کارش با اهواز تماس گرفت و پیگیر احوال محمد شد. گفته بودند محمد یکی دو روز دیگر به تهران برمی گردد و او همان موقع فهمید معنی این حرف ، شهادت محمد است چون بدهد ، از طرف سپاه به خانه مان آمدند و در غیاب من که برای پست کردن نامه برای محمد به پست خانه رفته بودم ، خبر شهادت محمد را به همسایه ها داده بودند. وقتی از پسرم شنیدم افرادی با ماشین نظامی به خانه مان آمده اند ، با توجه به خوابی که دیده بودم مطمئن شدم محمد شهید شده . شب قبل خواب دیده بودم محمد از جبهه برگشته ، تعجب کردم . گفتم : چرا این قدر زود از جبهه برگشتی ؟ خندید و گفت : مادر! می روم اما ساکم را می دهم برایت بیاورند . محمد در 18 سالگی ، چند روز بعد از شهادت دکتر چمران ، در 5 مرداد سال 60 در منطقه دهلاویه به شهادت رسید و از اولین شهدای دهلاویه بود. ما ساک و لباسهای او را همراه چند دست لباس نو برای رزمندگان فرستادیم. در نامه ای که بعد از شهادتش به دستمان رسید ، نوشته بود : برادرانم ! سلاح مرا زمین نگذارید. همین مسئله باعث شد پدرش چند روز بعد ، به جبهه برود و تا پایان جنگ در جبهه باشد. پسرانم هم همگی مدتی را در جبهه بودند و یکی از آنها هم جانباز است.
فرازهایی از وصيتنامه شهید سعید دهقانی طرزجانى:
... شما اى ملت ! در خط انبيا و ائمه و اى فرزندان عاشورا قيام كنيد كه لحظه ای
درنگ باعث به ذلت كشيدن و به هالكت رسيدن در حيات دنيوى و اخروى خواهد
شد. و آن راهى را كه 124000 پيامبر براى آن به اين دنيا آمدند همواره در نظر داشته
باشيم كه روزى از اين دنياى فانى خواهيم رفت فقط اعمال ما است كه چاره ساز
خواهد بود و زندگى خود را در جهتى قرار دهيم که رضايت حضرت حق را جلب
كند و اين دنيا فانى است ، کل من عليها فان . و براى دستيابى به نور هدايت فقط با
پيروى از فرامين واليت فقيه است كه اين مسير طوالنى را كه در طى زندگى داراى
فراز و نشيبهاى بسيار است مىتوان پيمود و اين را بدانيم كه امام بزرگترين نعمت و
هديه الهى است كه خداوند بر اين امت اسالمى ارزانى داشته و تمام سخنانى كه از
زبان امام جارى مىشود برخاسته اسالم و قرآن بوده و با عمل به سخنان امام كه در
اين زمان آخرت ما تعيين مىگردد و آخرت ما بستگی به ميزان عملكرد رابطه با امام
است و بايد شكرگزارى عملى نسبت به اين نعمت الهى نمود. و بار ديگر هدف و
مقصد خود را از پا گذاشتن به جبهه مىگويم تا منافقين و كسانى كه در خط واليت
فقيه و اسالم نيستند بدانند كه ما راهى را كه با دل و جان انتخاب كرديم كوركورانه
نبوده بلكه به تمام معنا با آگاهى و بصيرت است. ما رزمندگان بنا به تكليف وظيفه
الهى خود كه از سوى ولى امرمان بيان شد براى دفاع از اسالم و احكام الهى و دفاع
از حريم مقدس امامت و كشور امام زمان قيام كرديم و آنچه مورد نظر بوده انشااهلل
رضايت خداوند است چه ما پيروزى ظاهرى به دست آوريم چه به دست نياوريم و
بزرگترين پيروزى همان انجام وظيفه بوده...