🔹 از علی آموز ...
✅ راه عملی آمادگی برای مرگ چیست؟
🌷 کسی از علی بن ابیطالب (ع) پرسید: آمادگی برای مرگ به چیست؟
حضرت فرمود: به
1️⃣ انجام #واجبات
2️⃣ ترک #محرمات
3️⃣ داشتن خصلتهاى نيك.
با رعايت اين امور، ديگر آدمى را چه باك كه او به سراغ مرگ برود يا مرگ به سراغش بیايد. به خدا سوگند پسر ابىطالب را باكى نيست كه خودش به سراغ مرگ برود يا مرگ به سراغ او بیايد.
📖 و قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع مَا الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَالَ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ الِاشْتِمَالُ عَلَى الْمَكَارِمِ ثُمَّ لَا يُبَالِي أَ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ مَا يُبَالِي ابْنُ أَبِي طَالِبٍ أَ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيْهِ.
📚 امالی صدوق، ص 110
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
.
📌اهمیت محاسبه در طول شبانه روز
🔰 علامه طباطبائی :
در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این ۲۴ ساعت چگونه بر شما گذشته. اهل محاسبه باشید.
🔰 همانطور که یک بازرگان، یک کاسب، دخل و خرج خود و صادرات و وارداتش را حساب میکند ببینید در شبانه روزی که بر شما گذشته، چه چیزی اندوختهاید، چه گفتهاید.
🔰 یک یک رفتار و گفتارتان را حساب برسید، از نادرستیها استغفار کنید و سعی کنید تکرار نشود و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود، خدا را شاکر باشید تا به تدریج برای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود.
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#پندانه
✍پدر ابوسعید ابوالخیر عطار ثروتمندی بود. خانهای داشت که در تمام دیوارهای آن، اسم سلطان محمود را نوشته بود.
سلطان محمود به خانه او رفت و آمد داشت.
ابوسعید در نوجوانی به پدر گفت:
برای من اتاقی درست کن میخواهم در آن زندگی کنم. پدرش ساخت.
ابوسعید در تمام دیوارهای آن کلمه الله را نوشت.
🔸پدرش گفت :
پسرم چرا الله نوشتی اگر سلطان محمود خانه من بیاید ترسم بر من خشم گیرد.
ابوسعید گفت :
پدر هر کس اسم سلطان خویش بنویسد من هم اسم سلطان خویش نوشتم.
اگر سلطان من (الله) مرا دوست داشته باشد، سلطان تو را توان خشم گرفتن بر من نیست و اگر سلطان من تو را دوست نداشته باشد سلطان تو را قدرت نگه داشتن از خشم سلطان من نیست.
🔹پدر را این حرف فرزند شگفت آمد و راه خود عوض کرد و شاگرد پسر در راه معرفت شد.
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
باید شبیه گیاه پیچک باشیم
گیاهان پیچک به ستونی تکیه میدن و بلند میشن.
ما هم اگر میخواهیم با روبهرو شدن به مشکلات، پخشِ زمین نشیم و احساس عجز و ناتوانی نکنیم،
باید به یک چیزی تکیه بدیم.
تکیه گاه مومن، خداست.
خدا، آدمهای مومن رو به حال خودشون رها نمیکنه.
بلکه دست اونا رو میگیره.
وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما
و خداوند یار آنها خواهد بود
برای اینکه خدا دستمون رو بگیره و بلندمون کنه، فقط کافیه مومن باشیم و بر خدا توکل کنیم
وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
پس مؤمنان تنها به خدا توكّل كنند.
سوره آل عمران، آیه ۱۲۲
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
همه فکر میکنند که فرمول عجیب وغریبی باید وجود داشته باشد تا زندگی شان دستخوش تغییرات عمیق شود...
ولی بسیار ساده است همه چیز از احساس واندیشه وباور مان آغاز می شود...
احساست را عالی کن باورهایت را تغییر بده.
خیرو خوشی دیگران را بخواه..
افکار منفی را آرام آرام از بین ببر...
اهدافت را واضح کن ..
آنوقت زندگیت همانی میشود که میخواهی.
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
دو سوره در قرآن، با کلمه "ویل" شروع شده
"ویل" یکی از شدید ترین تهدید های قرآن است،
و اون دو آیه اینها هستند:
وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ
وای بر کم فروشان...
وَیْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ
وای بر عیبجویان طعنه زننده...
اولی در مورد مال مردم
دوم در مورد آبروی مردم...
مراقب هر دو باشیم.
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
هنگامی که خواستی درباره ی کسی قضاوت کنی مطلبی را به یاد داشته باش:
برای قضاوت کردن همیشه وقت هست.اما هنگامی که قضاوت تو اشتباه باشد دیگر هیچگاه نمی توانی آن را از قلب شخصی که درباره اش قضاوت نادرست کردی پاک کنی.
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
برای خودت یک دایره ی اعتماد درست کن:
آنهایی که مهم هستند را بگذار درون دایره، کم اهمیت ترها را روی خط و باقی را بیرون از این دایره فرضی تصور کن.
هر وقت کسی حرفی به تو زد که خاطرت رنجید ببین کجای دایره ات هستند؟؟ جزو افراد مهمند یا نه فقط هستند .
آیا براستی ارزش دارد از کسانی که برایمان اهمیتی ندارند برنجیم !؟ چرا بگذاریم آدمهای کم اهمیت زندگیمان ، ما را ناراحت کنند حتی برای ثانیه ای!؟ یادمان باشد وقتی دیگران بدانند که نمیتوانند ناراحتتان کنند، دیگر تلاشی هم برای ناراحت کردن شما نمی کنند.
این راز آرامش است یک دایره فرضی!
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
در شهر واعظی بر منبر میرفت و مردم در پای منبر او زیاد مینشستند.
واعظ دوستی داشت که به او میگفت: «به این جمعیت زیاد نگاه نکن! برای بسیاری از این نفرات، فقط سخنِ تو شیرین است و گوش میکنند و میروند و اهل عمل نیستند.»
روزی واعظ از مسجد بیرون آمد. با دوست خود بیرون از مسجد ایستاده بود، مردی از مسجد بیرون آمد و در دست خود کیسهای زر داشت.
دوست واعظ پرسید: «ای عمو! کجا میروی؟»
گفت: «میخواهم سفر بروم و کیسه زرم را به زرگر به امانت بسپارم.»
دوست واعظ گفت: «آن را نزد من امانت بسپار.»
مرد گفت: «تو را نمیشناسم.»
گفت: «به واعظ مسجد بسپار.»
مرد گفت: «زرگر بهتر است و کارش این است، واعظ کارش منبر است.»
دوست واعظ پرسید: «مگر واعظ طلای تو را میدزدد؟»
پیرمرد، سری در زیر برد و آرام گفت: «نمیدزدد، ولی اگر دزد طلای مرا از خانه او بدزد، زرگر میتواند خسارت بدهد ولی واعظ ندارد.»
پیرمرد رفت و دوستِ واعظ به واعظ گفت: «به چشم خود دیدی آنچه را که میگفتم؟»
این مردم تو را امین نمیدانند که کیسهای زر به تو امانت دهند، پس چگونه انتظار داری تو را امین دانسته و حرفهای تو را خریدار باشند؟!! این جماعت فقط به دنبال ریا و تظاهرند.
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
غمگین نباشید ...
چرا که خوشبختی میتواند
از درونِ تلخترین روزهای زندگی شما
زاده شود. . . .
باورکن در تقدیر هر انسانی معجزهای
از طرف خدا تعیین شده
که قطعاً در زندگی
در زمان مناسب نمایان خواهد شد....!
یک شخص خاص ...
یک اتفاق خاص ...
یا یک موهبت خاص ...
منتظر اعجاز خدا در زندگیات باش
بدون ذره ای تردید ...
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
روزی مردی ، حضرت عیسی را دید که به جانب کوهی می گریزد. با تعجب به دنبال او دوید و گفت که در پی تو کسی نیست از چه این چنین شتابان گشته ای؟
عیسای مسیح آن قدر عجله داشت که پاسخ او را نداد. مرد که اکنون کنجکاو تر شده بود عقب عیسی رفت تا یک دو میدان آن طرف تر به عیسای مریم رسید و گفت از بهر رضای حق، لحظه ای بایست و بگو از چه می گریزی؟
حضرت عیسی
گفت: از احمق گريزانم برو
می رهانم خویش را بندم مشو
مرد پرسید: مگر تو نیستی که کر و کور را شفا دادی و نفس مسیحایی ات مرده را زنده کرد؟
روح الله گفت: چرا من هستم.
مرد پرسید: مگر تو نبودی که در مشتی گِل دمیدی و آن گِل ها را تبدیل به پرنده کردی؟ پس هرچه خواهی می کنی ای روح پاک!
حضرت مسیح گفت: به ذات پاک خداوند قسم و به صفات پاک او که جهان در عشقش جامه و گریبان دریده سوگند می خورم که اسم اعظم خداوند را که اگر بر کوه بخوانم بی تاب می گردد نه یک بار که هزار بار از روی مهر و محبت بر دل احمق خواندم،ولی سودی نداشت!
مرد پرسید: حکمت چیست؟ چرا دعایت آن جا اثر کرد ولی این جا درمانی نکرد؟
گفت: رنج احمقی، قهر خداست ولی رنج کوری، ابتلا ست... ابتلا و بیماری رنجی است که باعث رحم دیگران می شود اما احمقی رنجی است که باعث زخم و قهر دیگران می گردد و مانند داغِ خداوند است که بر جان هرکس بخورد، همچون قفلی که مهر و موم شده باشد هیچ دستی نمی تواند برای آن چاره ای بیابد.
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خون ها که ریخت
اندک اندک، آب را دزدد هوا
وین چنین دزدد هم احمق از شما
گرمی ات را دزدد و سردی دهد
همچو آن کو زیرِ کون سنگی نهد.
#مثنوی_معنوی
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#تلنگر
#تفاوت_سکه_و_ایده
تفاوت سکه و ايده در اين است که اگر من يک سکه و شما نيز يک سکه داشته باشيد و سکه هايمان را با هم جابجا کنيم، باز هر کدام از ما يک سکه خواهيم داشت.
اما اگر شما يک ايده و من يک ايده داشته باشم و آنها را با هم مبادله کنيم، هر کدام دارای دو ايده خواهيم بود.
جهان و محيط اطرافمان مدام در حال تغيير است.
بيشتر از توجه به سكه هاي ديگران، به ايده ها و افكارشان توجه كن !
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』