#لحظه_ای_با_شهدا
جعفر جنگروی تعریف میکرد که یکبار پس از هیئت نشسته بودیم و داشتیم با بچهها حرف میزدیم. ابراهیم توی اتاق دیگه تنها نشسته بود و توی حال خودش بود. وقتی بچهها رفتن.اومدم پیش ابراهیم، هنوز متوجه حضور من نشده بود. باتعجب دیدم هر چند لحظه یکبار سوزنی را به صورتش و به پشت پلک چشمش میزنه. یکدفعه گفتم: "چیکار میکنی داش ابرام ؟!"
انگار تازه متوجه حضور من شده باشه از جا پرید و از حال خودش خارج شد. بعد مکثی کرد و گفت: "هیچی، هیچی، چیزی نیست".
گفتم:"به جون ابرام ولت نمیکنم. باید بگی برا چی سوزن زدی تو صورتت" مکثی کرد و خیلی آرام مثل آدمهائی که بغض کردهاند گفت: "سزای چشمی که به نامحرم بیفته همینه."
#سالگرد_ولادت
ــــــــــــــ❀❀❀ــــــــــــــ
@javad_mohammady ــــــــــــــ❀❀❀ــــــــــــــ
#استوری
عطر تولد شهید می آید
لحظه تولدت
شروع پرواز است
برای پرستوها
و خاطره ماندنی
برای تمام آسمانها🍃
#شهیدروحاللهقربانی❣
#سالگرد_ولادت
ــــــــــــــ🌸🌸🌸ــــــــــــــ
@javad_mohammady ــــــــــــــ🌸🌸🌸ــــــــــــــ
دشمنان نمی دانند و نمی فهمند که ما برای شهادت مسابقه می دهیم...
و اعتقاد ما این است که از سوی خدا آمده ایم و به سوی او می رویم...
#شهید_حاج_حسین_همدانی
#سالگرد_ولادت
🆔 @javad_mohammady ♥️