🍃🌸🍃
روایتی متفاوت از #شهیدجوادمحمدی
#قسمت اول
معرفت و مردانگی جوانان دهه شصتی این روزها بر دفتر روزمرگی خط می کشد تا روایت زیبایی از یک دور ده ساله زندگی در زیر سایه ابرمرد دُرچه ای را به ثبت رساند و قطعا نگارش این وصال زیبا و سراسر معرفت و ایمان را در هیچ جای زندگی پر از هیاهوی دنیایی نمی توان یافت.
در روزهای انتظار و صبوری، نام مردان بسیاری در ذهن خطور می کند که هر یک نمادی از #شجاعت، #ایثار و #مردانگی را در خود پرورش دادند
و امروز قلم، فکر و کلام باید با هم آمیخته شود تا روایت شهیدی از ایران در میدان دفاع از حریم اهل بیت(ع) را به نگارش در آورد.
قلم در دستانم سنگینی می کند، وقتی می خواهم از تو بنویسم.
از روح بزرگت مدد می خواهم و اذن می گیرم تا یاری ام کند.
چگونه می توان از #تو نوشت، در حالیکه فرشتگان آسمان تو را می ستایند و خداوند با قلم سرخ بر قلب تاریخ، نام زیبای تو را نگاشت!
ولی باید نوشت تا همگان بفهمند، جوانان غیرتمند ایرانی، از همه چیز گذشتند تا به حریم اهل بیت(ع) آسیبی وارد نشود و امروز با افتخار بگوییم« شهید مدافع حرمی دیگر آورند…»
#ادامه_دارد
#شهیدجوادمحمدی به روایت همسر
🍃🌸
@Javad_mohammady
🌸🍃
#رفیق_شهیدم
کارِ
مرا
به
نیم
نگاهش تمام کرد
بنگر چه مےکند نگهِ ناتمامِ او
🌹دلنوشته ای برای #شهیدجوادمحمدی 🌹
دلم بدجور #هواےشهادت دارد ...
و سرَم درد مےکند برای شهید شدن
مےخواهم شهـــــید شوم ولے
مےترسم با شهادتم آبروی شهدا را ببرم
اهل شهادت نیستم
فقط
#عاشق شهادتم
مو بر تنم سیخ مےشود از یادآوری این که روزی #بمیرم
#اےشهید
دلم را در دست گرفته ام
آورده ام تا #تو با نیم نگاهی ، خرابےاش را آباد کنی
بلکه لایق شد و خدا نگاهش کرد ...
#نسئل_الله_منازل_الشهدا
❤️ @javad_mohammady ❤️
🇮🇷ڪـانال شهـید جـواد محمـدے🇮🇷
🌸🍃
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
دست ما نیست بہ #چشم_تو
گرفتار شدیمـ💕
همہ اش ڪار #خودت بود
خریدار شدیم☺️
خواب دیدیم ڪه #تو آمده ای
💥اما حیف
#صبح_شد باجگر سوختہ
بیدار شدیم😔
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
❤️ @javad_mohammady❤️
🇮🇷ڪـانال شهـید جـواد محمـدے🇮🇷
شهید مدافع حرم جواد محمدی
#همسرانه جانــا چگونہ گویم شرحِ فراقـت ، چشمی و صد نَم جانـــی و صد آه ... ❤️ @javad_mohammady ❤
#خاطره 🌷
🔰سوریه ڪه بود ، #هرشب حتما با من تماس☎️ داشت . حتی سری اولی ڪه مجروح💔 شده بود و من از این موضوع ڪاملا #بی_خبر بودم ، از بیمارستان تماس میگرفت و آنقـدر #عادی برخــورد میڪرد ڪـه من اصلا متوجه نشــدم مجروح شده😊
🔰در واقع #آقاجواد خــودش را مقیــد به تماس با خانواده💞 میدانست ڪه در آن شـرایط هم حواسـش به ایـن موضوع بود . وقتی هم ڪه مــن از #مجروحیتشــان خبــر دار شــدم ، گفت :
هر اتفاقی افتاده باشد مهم نیست🚫 مهم این است ڪه #تو الان درحال صحبت با من هستی😍
🔰هر بار #مجروح میشد با واسطه خبردار می شدم ؛ از طریق دوستان و اطرافیانشان👥
و این باری ڪه #شهید شد بار چهارم رفتنش بود!
واقعا هر باری ڪه میرفت ، دلتنگیها💔 بیشتر میشد . خصوصا سری #ســوم ڪه این دلتنگی هم برای من، هم برای همسرم💞 زیاد شــده بود ؛ طوری ڪه دائم پشت تلفن☎️ به زبان میآورد .
🔰سری های قبل اصلا این موضوع را به رو نمی آورد❌ و در جواب #دلتنگیهای من هم میگفت راه دور است و بایــد با این دلتنگیها ڪنار بیایی اما برایمان #خســتگی نداشــت🚫
🔰واقعــا راه ، #راه_شــهدا بــود . آقــا جــواد
همیشه در صحبتهایش وقتی میخواست به من دلداری بدهــد ، میگفت : "الگــوی شــما بایــد #حضــرت_زینب (س) باشد . سختیهای شــما ڪجا و ســختیهای خانم حضرت زینب س ڪجــا."
واقعا راســت میگفت😔 خســتگی ما ڪجا و خستگی خانم ڪجا⁉️
🔰اما #فاطمه هم بچه بود و دلتنگیهای بچه گانه خودش را داشت . پدرش #سوریه ڪه بود همیشه ســراغش را میگرفت و منتظر آمدنش بود . حتی زمان #مفقود بودن پیڪر #آقاجواد هم فڪر میڪرد پدرش سوریه است و باید منتظر برگشتنش باشد😔
🔰خود پدرش قبل رفتن ، اول قصه #حضرت_رقیه (س) را برایش گفت و بعد در مورد ســفرش برای #فاطمه توضیــح داد . آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود ڪه برخی اوقــات در اوج بیتابی اش💔 به من میگفــت : "مامان حضرت رقیه س هم مثل من #اینقدر_گریه_میڪرد⁉️"😭
✍ #راوی_همسر_شهید
❤️ @javad_mohammady ❤️
🇮🇷ڪـانال شهـید جـواد محمـدی🇮🇷
🍃🌸
در سرم نیست به جز
حال و هوای #تو و عشق
شادم از اینکه
همه حال و هوایم، تو شدی
#صبحتون_شهدایی
#شهیدجوادمحمدی
🌹 @javad_mohammady 🌹
🇮🇷ڪانال شهیـد جواد محمـدی🇮🇷