گردهمایی دو جلسهی ادبی "روضه الشّّعرا" و "التجا" در ایّام فاطمیه به نیّت فرج صاحب و مولایمان در محمل.
چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳ شمسی
ساعت ۱۸ تا ۲۰
دفتر انتشارات محمل
💠
#روضة_الشعرا
#التجا (۶۵)
#انجمن_ادبی
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
#فروش_کتاب
#کمیاب
مشق عشق
اثر دوست شاعرم #مرتضی_جامآبادی_یتیم
یک نسخه موجود
۸۳۵ صفحه
چاپ سال ۱۳۸۹
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
جوادهاشمی"تربت"
صفحات ۱۲۸ تا ۱۳۱. قصیدهوارهی #حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
ای کاش قبر فاطمه هم بارگاه داشت!
تا در زلال زمزم فیضش وضو کنند
#مرتضی_جامآبادی_یتیم
با این مضامین و این ردیف و قافیه که در چهار عکس میبینید، بعید میدانم مدّاحان و ذاکران این شعر را نپسندند. البتّه نمونهای است.
#جواد_هاشمی_تربت
جمعه
= روز حضرت
= ایّام فاطمیه
= یک بیت دعا از زبان مادرشان
الهی! انتقامم را از آن بیدادگر بستان
که نه دستی برایم مانده، نه پهلو، نه بازویی
#غلامرضا_سازگار_میثم
.
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
تا حالا داخل مدرسهی علمیهی میرزا جعفر نرفته بودم.
در تشرّف دیروز (۱۲ آذر ۱۴۰۳) به حرم رضوی، بابت همایش پیراهن معظّم سیدالشّهدا علیهالسّلام، سری هم به حیاط زدم و گنبد و بارگاه را زیارت کردم.
در عکس، پرچم گنبد و یکی از گلدستهها مشهود است.
(این مدرسه از مدارس قدیمی و از بناهای تاریخی صفویه و واقع در صحن سقّاخانهی حرم امام رضا علیهالسّلام است.)
#بایگانی
#عکس
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
جوادهاشمی"تربت"
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها #دوبیتهای_پیوسته #دوبیتی_پیوسته (بعد از شهادت) شب و روزم بی تو زیر و رو
شب جمعه است.
شب دعای کمیل است.
از زبان صاحب این دعای شریف:
بمیرم! که گوشهی اتاق تو
شمعی روشنه به اشتیاق تو
من صبورم ولی خُب خودت بگو
"کَیفَ اَصبِرُ علی فِراق" تو؟
🕯🕯🕯🕯🕯
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
این غزل جانسوز در مصیبت #حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها (غسل) از استاد #سید_رضا_مؤید را ملاحظه کردهاید؟
[جلوههای رسالت، ص ۹۸، چاپ سال ۱۳۷۰]
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
شبی که آن تن عفّت حجاب را شستم
ستاره ریختم و آفتاب را شستم
شبی نبود مرا دردناکتر زآن شب
کز اشک و خون دل، آن دُر ناب را شستم
مجال غسل نمییافتم ز اشک روان
شبی که بضعهی ختمیمآب را شستم
به سینه، خون دلم جوش زد در آن دل شب
که زخم سینهی از خون خضاب را شستم
کتاب زندگی من، وجود فاطمه بود
به دست خویش، دریغ! آن کتاب را شستم
خسوف صورت او وا نگشته بود هنوز
رخ گرفتهی آن ماهتاب را شستم
ز بعد شستن چشم کبود زهرایم
به گریه از بصرم نقش خواب را شستم
*
زبان شعر "مویّد"، ترانهاش این است:
به مهر او گنه بیحساب را شستم
[دیوان مؤیّد خراسانی، ج۱، ص۵۷۴]
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat