eitaa logo
جوانان بیدار✌🇵🇸
350 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
6 فایل
_✅این یک کانال سیاسی صرفا جهت اخبار و اطلاعات بروز جامعه برای بیداری هرچه بیشتر جوانان است.. اتفاقات داخلی حقایق دنیای غرب کمی هم روایات،احادیث _بدون تبلیغ -کپی؟! حلالِ حلات رفیق🌼 زحمت نشر با شما دوست عزیز Mazarei1398
مشاهده در ایتا
دانلود
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیار زیبا حتماً تا آخر ببینید...😔😢🙏🌹 ⭕به روز باشماییم مارا در اینجا👇 دنبال کنید جوانان بیدار✌@javananbidar313
🔅 ✍️ هم دلت پاک باشه هم عملت 🔻ﺑﻌﻀﯽ‌ﻫﺎ می‌گن: ﺩﻟﺖ که ﭘﺎﮎ ﺑﺎشه، کافیه. نماز هم نخوندی نخون. روزه نگرفتی نگیر. به نامحرم نگاه کردی اشکال نداره. فقط سعی کن دلت پاک باشه! 🔻ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ: ﺁن‌کس ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ، می‌گفت: «ﺁﻣﻨﻮﺍ». 🔻ﺩﺭ ﺣﺎلی که ﮔﻔﺘﻪ: ‏«ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ» 🔹ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎشه، ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎشه. 💢اگه ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭو ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭو ﺑﮑﺎﺭﯼ، ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ‌شه. ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭو ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽشه. ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺎشه. ⭕به روز باشماییم مارا در اینجا👇 دنبال کنید جوانان بیدار✌@javananbidar313
🔅 ✍ به خدا اعتماد کن 🔹پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح می‌داد که چگونه همه‌چیز ایراد دارد؛ مدرسه، خانواده، دوستان و… 🔸مادربزرگ که مشغول پختن کیک بود از پسر کوچولو پرسید: کیک دوست داری؟ 🔹و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم. 🔸مادربزرگ: روغن چطور؟ 🔹پسر کوچولو: نه! 🔸مادربزرگ: و حالا دو تا تخم‌مرغ؟ 🔹پسر کوچولو: نه مادربزرگ! 🔸مادربزرگ: آرد چی؟ از آرد خوشت می‌آید؟ جوش‌شیرین چطور؟ 🔹پسر کوچولو: نه مادربزرگ! حالم از همه‌شان به‌هم می‌خورد. 🔸مادربزرگ: بله، همه این چیزها به‌تنهایی بد به‌نظر می‌رسند. اما وقتی به‌درستی باهم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست می‌شود. 🔹خداوند هم به‌همین ترتیب عمل می‌کند. خیلی از اوقات تعجب می‌کنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم. اما او می‌داند که وقتی همه این سختی‌‌ها را به‌درستی در کنار هم قرار دهد، نتیجه همیشه خوب است. 🔸ما تنها باید به او اعتماد کنیم، در نهایت همه این پیشامدها باهم به یک نتیجه فوق‌العاده می‌رسند. ⭕به روز باشماییم مارا در اینجا👇 دنبال کنید جوانان بیدار✌@javananbidar313
🔆 فضیلت ذکر صلوات ذکرها سه دسته هستن : یه دسته پاک کننده اند؛ گناه و زشتی رو پاک میکنن؛ مثل: «اَستغفرالله» یه دسته مدادند؛ برامون حسنه مینویسند؛ مثل: «الحمدلله»،«سبحان الله» و«لااله الاالله» امّا یه ذکری هست؛ که هم پاک میکنه و هم مداده،گناهان را پاک میکنه بجاش حسنات مینویسه!!! و اون ذکر:صلوات بر محمد و آل محمد ⭕به روز باشماییم مارا در اینجا👇 دنبال کنید جوانان بیدار✌🇵🇸@javananbidar313
🌹🔅🌹 ✅✍️ با افشای راز خود، به خودتان خیانت نکنید 🔹روزی از روزها در جنگلی سرسبز روباهی درصدد شکار یک خارپشت بود. روباه از خارهای خارپشت می‌ترسید و نمی‌توانست به خارپشت نزدیک شود. 🔸خارپشت با کلاغ دوست بود. کلاغ هم به پوشش سخت خارپشت غبطه می‌خورد. 🔹روزی کلاغ به خارپشت گفت: پوشش تو بسیارخوب است؛ حتی روباه هم نمی‌تواند تو را صید کند. 🔸خارپشت با شنیدن تمجید کلاغ گفت: درسته، اما پوشش من نیز نقطه‌ضعفی دارد. 🔹هنگامی که بدنم را جمع می‌کنم، در شکم من یک سوراخ کوچک دیده می‌شود. اگر این سوراخ آسیب ببیند، تمام بدن من شروع به خارش خواهد کرد و قدرت دفاعی من کم خواهد شد. 🔸کلاغ با شنیدن سخنان خارپشت بسیار تعجب کرد و در اندیشه نقطه‌ضعف خارپشت بود. 🔹خارپشت سپس به کلاغ گفت: این راز را فقط به تو گفتم. باید آن را حفظ کنی، زیرا اگر روباه این راز را بداند، مرا شکار خواهد کرد. 🔸کلاغ سوگند خورد و گفت: راحت باش، تو دوست من هستی، چطور می‌توانم به تو خیانت کنم؟ 🔹چندی بعد کلاغ به چنگ روباه افتاد. 🔸زمانی که روباه می‌خواست کلاغ را بخورد، کلاغ به یاد خارپشت افتاد و به روباه گفت: شنیده‌ام که تو می‌خواهی مزه گوشت خارپشت را بچشی. اگر مرا آزاد کنی، راز خارپشت را به تو می‌گویم و تو می‌توانی خارپشت را بگیری. 🔹روباه با شنیدن حرف‌های کلاغ او را آزاد کرد. سپس کلاغ راز خارپشت را به روباه گفت و روباه توانست با دانستن این راز خارپشت بینوا را شکار کند. 🔸هنگامی که روباه خارپشت را در دهان گرفت، خارپشت با ناامیدی گفت: کلاغ، تو گفته بودی که راز من را حفظ می‌کنی؛ پس چرا به من خیانت کردی؟! 🔺این داستان خیانت کلاغ نیست، بلکه خارپشت با افشای راز خود در واقع به خودش خیانت کرد. 💢این تجربه‌ای است برای همه ما انسان‌ها که بدانیم رازی که برای دیگری افشا شد، روزی برای همه فاش خواهد شد. در واقع انسان‌ها هستند که باید رازدار بوده و راز خود را نگه دارند تا کسی از آن مطلع نشود و آن را در معرض خطر و آسیب قرار ندهد. وقتی خودت راز دار خودت نیستی..چطور توقع داری دیگران رازدار توباشند؟؟؟ ⭕به روز باشماییم مارا در اینجا👇 دنبال کنید جوانان بیدار✌@javananbidar313
🌹 🌹🌹🌹🌹 ✍️ شغل و حقوق، کیفیت زندگی را تغییر نخواهند داد 🔹چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ‌التحصیلی، هر یک شغل‌های مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت‌ها باهم به دانشگاه سابقشان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند. 🔸آن‌ها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرف‌هایشان هم شکایت از زندگی بود! 🔹استادشان حین صحبت آن‌ها قهوه آماده می‌کرد. او قهوه‌جوش را روی میز گذاشت و از دانشجو‌ها خواست که برای خود قهوه بریزند. 🔸روی میز لیوان‌های متفاوتی قرار داشت؛ شیشه‌ای، پلاستیکی، چینی، بلور و لیوان‌های دیگر. 🔹وقتی همه دانشجو‌ها قهوه‌هایشان را ریخته بودند و هریک لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و بامهربانی گفت: بچه‌ها، ببینید؛ همه شما لیوان‌های ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط لیوان‌های زمخت و ارزان‌قیمت روی میز مانده‌اند! 🔸دانشجو‌ها که از حرف‌های استاد شگفت‌زده شده بودند، ساکت ماندند و استاد حرف‌هایش را ادامه داد: در حقیقت چیزی که شما واقعاً می‌خواستید قهوه بود و نه لیوان، اما لیوان‌های زیبا را انتخاب کردید و در عین حال نگاهتان به لیوان‌های دیگران هم بود. 🔹زندگی هم مانند قهوه است و شغل، حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرف‌ها زندگی را تزیین می‌کنند، اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد. 🔸البته لیوان‌های متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تأثیر خواهند گذاشت، اما اگر بیشتر توجهتان به لیوان باشد و چیز‌های باارزشی مانند کیفیت قهوه را فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست خواهید داد. 🔹پس از حالا به بعد تلاش کنید نگاهتان را از لیوان بردارید و در حالی که چشم‌هایتان را بسته‌اید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید. ⭕به روز باشماییم مارا در اینجا👇 دنبال کنید جوانان بیدار✌🇵🇸@javananbidar313
🔅 ✍️ بیشتر هوای همدیگر را داشته باشیم 🔹آثار گچ روی ناخن‌های مرد کارگر مشخص بود و دخترکش از اینکه مادرش پسری حامله است، خوشحال بود، ولی پدر در اعماق نگاهش غمی پنهان بود و لبخندی دروغین بر لب داشت. 🔸مادر دختر چند تکه لباس پسرانه ارزان برداشته بود و دخترک تندتند اجناس گران‌قیمت را روی پیشخوان مغازه می‌گذاشت. 🔹مادر دوباره آن‌ها را سر جای خود می‌گذاشت و می‌گفت: دخترم این‌ها را آقای فروشنده برای بچه‌های خودش آورده است. 🔸دختر در جواب مادرش گفت: پس چرا به خانه‌اش نمی‌برد؟ 🔹من هم به‌عنوان فروشنده از اینکه اجناسم را می‌فروشم باید خوشحال می‌بودم ولی ناراحت بودم و پدرومادر نگران و دخترک خوشحال را یکی‌یکی نگاه می‌کردم. این وسط فقط آن دخترک خوشحال بود. 🔸چه کسی یا چه چیزی باعث نگرانی این پدرومادر شده بود؟ آیا باید این پدرومادری که خدا داشت به آن‌ها فرزندی دیگر می‌داد، نباید خوشحال می‌بودند؟ 🔹یک نایلون روی میز گذاشتم تا مادر زودتر سروته کار را جمع کند. چند تکه لباس را در نایلون گذاشتم. 🔸مرد رو به من گفت: چقدر شد عمو؟ 🔹گفتم: قابل شما را ندارد. ۱۵٠هزار تومان. 🔸مرد کارت بانکی‌اش را داد و گفت: ان‌شاءالله که داخلش چیزی مانده باشد. 🔹کارت را کشیدم و ۱۵۰هزار ریال وارد کردم و دکمه سبز را زدم. هنوز دستگاه کاغذش بیرون نیامده بود، مرد گوشی قدیمی شکسته خود را درآورد و نگاه به پیامک بانک کرد. 🔸من تند کاغذ را از دستگاه درآوردم و با کارت در دست مرد گذاشتم. 🔹تا خواست بگوید اشتباه کشیدی و به ریال کشیدی، دست او را فشار دادم و به او چشمک زدم و گفتم: خدا برکت بدهد. 🔸زن و دخترک نایلون را برداشتند و تشکر کردند و به‌راه افتادند. مرد خود را مشغول کرد تا کارت را داخل کیف کهنه‌اش جا بدهد. پشت‌سرش را نگاه کرد دید دخترومادر از مغازه بیرون رفتند. 🔹سپس گفت: ان شاءالله هر چه از خدا می‌خواهی به شما بدهد. یک هفته است بیکارم. 🔸تازه متوجه علت ناراحتی او شدم. بهش گفتم: مبارک شما باشد، کاری نکردم. کمی بیشتر به شما تخفیف دادم. 🔹مرد رفت و من ماندم و احساس کردم صدای خدا را شنیدم که گفت: دمت گرم. 💢 آن روز اولین روزی بود که زیانی پر از سود کردم، چون هوای بنده خدا را داشتم. ‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌ ⭕به روز باشماییم مارا در اینجا👇 دنبال کنید جوانان بیدار✌🇵🇸@javananbidar313
🔅 ✍️ چند وقت دیگه مشکل امروزت برات خنده‌داره 🔹عروسکی که در پنج‌سالگی خراب شد و کلی غصه‌اش را خوردیم، در ۱٠سالگی دیگر اصلا مهم نیست. 🔸نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آن‌قدر به‌خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد، در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است. 🔹آدمی که در اولین سال دانشگاه آن‌قدر به‌خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در ۳٠سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمی‌کند. 🔸چکی که برای پاس‌کردنش در ۳٠سالگی آن‌قدر استرس و بی‌خوابی کشیدیم، در ۴٠سالگی یک کاغذپاره بی‌ارزش و فراموش‌شده است. 🔹پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، این‌قدرها هم که فکر می‌کنی، بزرگ نیست. این یکی هم حل می‌شود، می‌گذرد و تمام می‌شود. 🔹غصه‌خوردن برای این یکی هم همان‌قدر احمقانه است که در ۳٠سالگی برای خراب‌شدن عروسک پنج‌سالگی‌ات غصه بخوری! 🔸شک نکن که همه مشکلات، همان عروسک پنج‌سالگی است. ⭕به روز باشماییم مارا در اینجا👇 دنبال کنید جوانان بیدار✌@javananbidar313
🔅 ✍️ اگر فردا آخرین روز دنیا باشد... 🔸اگر فردا آخرین روز دنیا باشد، تمام خطوط تلفن دنیا پر می‌شود از جمله‌هایی مثل «همیشه دوست داشتم»، «مرا ببخش» و… 🔹هزاران نفر برای دیدن کسی که دوست دارند، حاضرند کل دارایی‌شان را بدهند تا وقت دیدن طرفشان را لحظه‌ای داشته باشند. 🔸خیلی‌ها پشیمان می‌شوند که چرا خیانت کردند. خیلی‌ها دنبال گرفتن یک بخشش ساده می‌روند. 🔹کاشکی هر روز، روز آخر بود، تا ما انسان‌ها قدر لحظات زندگی را می‌فهمیدیم. کاشکی به‌جای لج‌بازی و غرور، لحظه‌ای را با عشق سپری می‌کردیم. ⭕به روز باشماییم مارا در اینجا👇 دنبال کنید جوانان بیدار✌@javananbidar313