eitaa logo
جوانان اباعبدالله
596 دنبال‌کننده
15هزار عکس
6.5هزار ویدیو
497 فایل
🔵این کانال برای بچه های محله میدان شهر بادرود با حضور بچه های گل این محله🌹🌹🌹 ⁦🇮🇷⁩ما تا آخرین نفس پای ولایت ایستاده ایم... 👌با جوانان کارها دشوار نیست.🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆ﻳﻜﻲ اﺯ اﻗﻮاﻡ ﻣﻴﮕﻔﺖ: 🌾 ♨️بهش گفتم: از این تون که اینقدر سنگش رو به سینه می‌زنی، برام بگو.راستش آن تا می‌دیدمش، مدام به رهبر، بدوبیراه میگفتم او هم سرش را می‌انداخت پایین و لام تا کام حرفی نمی‌زد. ♨️آن روز گفت: نیست، باید راهش رو بری تا بشناسی‌ش! چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد: اونوقت نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی آقا.بعد از شهادتش، خواهرم زنگ زد گفت: داریم میریم دیدار ، گفتیم تو هم بیای.❗️پیش خودم گفتم: حتماً باید از پشت میله ها . ♨️باورم نمیشد نمازم رو پشت سر رهبر بخوانم، نه از پشت میله ها، به فاصله یک و نیم متری.😭 از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید: بشی! همانجا به گفتم: تو قول دادی و به قولت عمل کردی، منم شدم؛ ولی هوام رو داشته باش عوضی نشم. 📚برگرفته از کتاب ؛ روایت هایی از زندگی شهید محسن حججی🌷 📝وصیت مدافع حرم محسن حججی:👇 🌾از غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که نائب بر حق است.🍂 🍃 🌷 🍃🌹🍃🌹 @javanane_abaabdellah
3.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔مداح نوجوانی که حجت خدا شد برای ما و اتمام حجت شد که حالا هم می توان جزو ستارگان درخشان و امامزادگان عشق شد😭 🌷کانال جوانان اباعبدالله 🌷 🆔 @javanane_abaabdellah 🇮🇷
✍ «در استان اصفهان حسینیه‌ای وجود دارد که ۴۰ شب روضه برگزار می‌کرد، شهید حججی به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود. او از نجف‌آباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی می‌کرد تا به اینجا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، یکی اینکه من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید انجام دهم. بعضی از شب‌ها آنقدر خسته می‌شد که وقتی عذرخواهی می‌کردیم، می‌گفت برای امام حسین باید فقط سر داد.» ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷🌷 🆔@javanane_abaabdellah
✋ شهید محسن حججے : همہ مےگویند: خوش بحآل فلانے شد اما هیچ کس حواسش نیست ڪہ فلانے برایِ شدن شهید بودن را یاد ڱرفت...😉✋🏻 🌷🌷 🆔@javanane_abaabdellah🇮🇷
3.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌لحظات وداع با شهید مدافع حرم محسن حججی 🔸یک ساعت پیش از اعزام محسن، مادرم با من تماس گرفت و گفت: «محسن دارد به سوریه می‌رود.» 🔹همان لحظه اشک از چشمانم جاری شد و فوراً خودم را به منزل پدرم رساندم تا با محسن خداحافظی کنم. ▪️ما بسیار گریه و زاری می‌کردیم؛ اما محسن واقعاً صبور بود و عاشقانه به‌سوی شهادت رفت. راوی: خواهر شهید 🏴🏴 🆔️ @javanane_abaabdellah🇮🇷