eitaa logo
•|🍃جوانان مهدوی🍃|•
329 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
521 ویدیو
18 فایل
خادم کانال: @karbalaymanAli # کپیِ مطالب آزاد .. به شرطِ صلوات 🍃✨
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊❤️ وقتی شهید پیدا نمیشد یه رسم خاص داشتیم. یکی از بچه ها رو می گرفتیم و بزور می خوابوندیم تا با بیل مکانیکی رویش خاک بریزند😁 اونم التماس کنه تا شهدا خودشون رو نشون بدهند تا ولش کنیم ...😜😅 اون روز هر چه گشتیم شهیدی پیدا نشد، کلافه شده بودیم،🙁 دویدیم و عباس صابری رو گرفتیم.🤗 خوابوندیمش رو زمین و یکی از بچه ها دوید و بیل مکانیکی رو روشن کرد،😬 تا ناخن های بیل رو به زمین زد که روی عباس خاک بریزه، استخوانی پیدا شد.😳 دقیقا همونجایی که می خواستیم خاکش رو روی عباس بریزیم ... بچه ها در حالیکه از شادی می خندیدند ،😆 به عباس گفتند: بیچاره شهید! تا دید می خوایم تو رو کنارش خاک کنیم ، خودش رو نشون داد، گفت: دیگه فکه جای من نیست، برم یه جا دیگه برا خودم پیدا کنم.😇 چون تو می خواستی کنارش خاک بشی خودش رو نشون داده ها!!!🙃🌷 و کلی خندیدیم ...😂 خاطره ای از زندگی راوی :
🕊🍃 💔 . . ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود(🥀) روی زمین افتاد و زمزمه می‌کرد دوربین رو برداشتم و رفتم بالای سرش(📸) داشت آخرین نفساشو می‌زد ازش پرسیدم این لحظات آخر چه حرفی برای مردم داری(🙄) با لبخند گفت: از مردم کشورم می‌خوام وقتی برای خط کمپوت می‌فرستند عکس روی کمپوت‌ها رو جدا نکنند(🙂😅). گفتم: داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو(😐). با همون طنازی گفت: آخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده(😂) . . @raieheh
🍃🕊|رفیقِ‌خُدایی وَقتی‌ببینه‌داری‌‌غَـرق‌میشی -نِجـاتت‌میـده..، #بی‌منت.. #رفاقتمون‌روخدایی‌ڪنیم:) اینجـا👈{مَشْــق‌ِعـِشـْ❤ـق} ڪانالے بـراے نوجووناےانقلابے✌️ ڪانالۍبراے #عاشـقان‌شـهدا💚 ڪانالےپراز:👇 #عڪس‌نوشتہ{📸} #ریـحانہ{🌸🍃} #رهبـرانہ{🌼} #چـادرانہ{🍂} #طنــز_جبهہ{😅} #شهــیدانہ{♥️} #عاشـقانہ_شهـدا{💕} #حاج‌حسین‌یڪتا{🍃} #ایستائیسم{✌️} #شعر_مهدوے{☘} #معرفےڪتاب{📚} #رمان_ناحلہ{💛} #و....... اینـجا میخوایم #عشق‌بازےباخدا رو یادبگیریم😉👇 http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3 پـس تا دیرنشده و شیطون وسوسه‌ات نکرده که نیاے انگشتتنو بزن رو لینڪ و بہ جمع { #عـاشقان‌شهدا♥️ } بپیوند🔸 تودعـوت‌شده‌ےشهدایی😍 http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3 مطمئنم ڪہ پشیمون نمیشی🌹
🌱😊ـده_حــــلال👇 یـکے از عمیلیات ها بود که فرمانده دستور داده بود شب هیچ کس تکون نخوره وصداش در نیاد😳 وقت نماز صبح شد آفتابه رو برداشتم ورفتم وضو بگیرم که یکدفعه احساس کردم کسی آن طرفتر تکان میخورد😥 ترسیدم😫 نمیتوانستم کاری بکنم ،تنها بووم وبدون اسلحه ویک متر جلوترم یک بعثی که اگه برمیگشت و منو میدید شهادتم ختمی بود😂 شروع کردم به دعا گفتم خداجون من که نیومدم کار بدی بکنم که الان گرفتار شدم اومدم وضو بگیرم پس کمکم کن🙏🙏 یک لحظه چیزی به ذهنم رسید👏👌 😂لوله ی آفتابه رو گذاشتم و رو سر عراقی و گفتم حَرِّڪ....😂😂😂 بیچاره انقدر ترسیده بود که همش به عربی میگفت:نزن... اینطوری شد که همه چی رو هم اعتراف کرد وعملیات به نفع ایران تموم شد😂😂 وتا صبح همه ی رزمنده ها وفرماندمون از خنده داشتند غش میکردند😅😂😟 تااینکه فرمانده گفت:بچه ها دلتون و پاک کنید اونوقت با یک آفتابه هم میشه دشمن و نابود کرد😂😂 💖 کانال رایحه💌🌺 @raieheh 🌱