چقدر خوبه که یه خدای بزرررگ و مهربوووون داریم که واسمون کافیه و بهتر از همه چیز و جبرانِ هممممه نداشتنهای ظاهری...😌
❣خدایا ممنونیم ازت❣
#حس_خوب
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
25.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💟 خلاق باش 💟
چهارشنبهها بخش خلاق باشِ جوانهی نور رو از دست ندید.😊
اگر مانتو یا شلوار دارید که دیگه قابل استفاده نیست با ما همراه باشید و یک کار زیبا درست کنید.🙃✂️
#خلاق_باش
#لباس_مستعمل
#خلاقیت
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
دبیرستان، سال اول، نفری سه چهارتا تجدید آوردیم.😞
سال دوم رفتیم رشتهی ریاضی😳 و افتادیم دنبال درس.
مسئلههای جبر، مثلثات و هندسه رو که کسی توی کلاس از پسشون برنمیومد، حل میکردیم.💪
📍صبح اول وقت قرار میذاشتیم میومدیم مدرسه، یه مسئله📝 سخت رو میذاشتیم وسط، هر کسی که زودتر ابتکار میزد و به جواب میرسید، برنده بود.🤩
حالی بهمون میداد.🤩😎
درسهای دیگهمون مثل تاریخ و ادبیات زیاد خوب نبود،☹️ ولی توی درسهای فکری🤔 و ابتکاری همیشه نمرهی 1⃣ کلاس بودیم.
💎مصطفی کیف میکرد وقتی یه مسئله رو از دو راه، حل میکرد.
راوی دوست شهید
#اراده
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#رفقای_حاج_قاسم
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان:
✔️ ایتا👇🏻:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻:
https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
مانای همیشگی
برای تنهاییها
برای همیشه
فقط تویی
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰 به جمع نوجوانان #جوانه_نور بپیوندید:
✔️ ایتا👇🏻:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
✔️ گروه دوم واتساپ👇🏻:
https://chat.whatsapp.com/D8J3G18HEjULGhyDOq33yX
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
جوانه نور/🇵🇸Javaneh-noor
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈• #رمان_ریحانه #قسمت_55 دوست داشتم مامان رو بغل کنم، اما ازش خجالت میکشیدم. منص
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈•
#رمان_ریحانه
#قسمت_56
عمو جمشید که مشغول درآوردن وسایلشون از صندوق عقب ماشین هست، با رسیدن مهدی بهش، یه پسگردنی نسبتا محکم به مهدی میزنه و زیر لب بهش چیزی میگه؛ فکر کنم گفت «پدرصلواتی»!
ساک رو تو بغل مهدی میچپونه و با یه پسگردنی آرومتر، اون رو راهی ساختمون میکنه و بعد، برای دست دادن، به سمت بابا میره.
چشم از بابا و عمو که مشغول احوالپرسی با هم هستن میگیرم و برای خوشآمدگویی به جمع مامان و هانیه و مطهره میپیوندم.
از همین اول بسمالهی، صدای غرغر های نگار به خاله، از تو راهپله، میاد و خندهای آمیخته با تاسف به لبهامون میاره.
با پیدا شدنشون از پیچ راهپله، صدای سلام گفتنهامون هست که تو فضا اکو میشه.
حالا مهدی هم به پشت سرشون میرسه و بعد از یه سلام هول هولکی به جمع، همون پس گردنی که از عمو دریافت کرده رو به پس کله نگار منتقل میکنه!
اوه اوه!
نگار آرایش جنگی به خودش میگیره!
مشتی که حواله بازوی مهدی میکنه، با جاخالیِ مهدی خنثی میشه.
دلم برای مهدی میسوزه که مجبوره به خاطر خاله، زورگوییِ خواهرِ شیش سال کوچیکتر از خودش رو تحمل کنه.
مامان طاقت نمیاره و برای نجات مهدی، نگارِ همیشه شاکی و قُلدر رو تو بغلش میکشه و میبوسه تا بلکه از خرِ شیطون پایین بیاد.
قائِلهی بین نگار و مهدی، بالاخره ختم بخیر شد. ولی تا نیم ساعت بعد از اون، به هزار زور و زحمت، تونستیم خاله رو قانع کنیم که خواستهی نگار برای پشتِ فرمون نشستن، خواستهی زیادی بوده...
این همه برای رفتن به روستا خیالبافی کردم و حالا عمو با همین یک جمله، همه رو بر باد داد!
آخه یعنی چی که «تا قبل از ظهر هیچ کس رو تا سرِ کوچه هم نمیبرم»؟!
ما چه گناهی کردیم که بچههاش سرِ زمانِ دهات رفتن هم کل کل و دعوا راه میاندازن؟
به مهدی و نگار، به خاطر اینکه همه برنامهها رو خراب کردن، چشمغُرّه میرم؛ هر چند مهدی که کلا هیچ وقت تو باغ نیست و نگار هم کلا به هیچ چیز اعتنایی نمیکنه!
امروز صبح باید میرفتیم روستا و الان این، حال و روزمون بود!
اینقدر که برای آوردن وسایل نهار پای سفره، مسیر آشپزخونه تا اتاق رو رفتم و برگشتم، به نفسنفس افتادم.
نمیدونم این دیگه چه پیشنهادی بود که سفره رو تو اتاق پهن کنیم!
#رمان
رمان اختصاصی کانال جوانه نور
✍️به قلم م. بابایی
⛔️ کپی شرعا اشکال دارد ⛔️
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان:
✔️ ایتا👇🏻:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻:
https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
وَقتۍتَمـٰامدُنیـٰامیگنتَسلیمشو
اُمیدزَمزمِہمیکنِہیِہبـٰاردیگہتلاشڪُن..!
#حس_خوب
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من آدمهایی رو دیدم که به اندازه خوندن یک رکعت نماز وقت میذارن برای اینکه نیت کنن و نیتشونو بارها تکرار میکنن
اونم با صدای بلند
چون واقعا مفهوم نیت رو کسی نبوده بهشون بگه
#طنز_شرعی
#استند_آپ_کمدی
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
پس از مدتی حکمرانیِ هلندیها در خلیج فارس🤨، با شاخ شدنِ کمپانیِ هندِ شرقیِ انگلیس، در برابر کمپانیِ هندِ شرقیِ هلند، هلندیها مجبور شدند درهای پایگاه بصره خود را تخته کنند.❌
آنها که از این قُلدری انگلیسیها، خیلی زورشان آمده بود😤، با تعارف میرناصر بندرریگی (حاکم بندر ریگ و خارک)، جزیره خارک را تصرف و پایگاه بسیار قدرتمندی را در آنجا دایر نمودند.😑
هلندیها که تعارف حالیشان نمیشد😬، جزیره خارک را با خانه خاله خود👵🏻 اشتباه گرفته و از تاسیسِ پادگان و تجهیزِ سربازان سفید پوست گرفته تا ساختِ خانه و کلیسا و به بیگاری گرفتنِ مالاییها و چینیها برای کشاورزی و...، کم نمیگذاشتند.🙄
قُلدری هلندیها، سرانجام در دوران حکومت کریمخان زند و بدست میرمُهَنا دوغابی [بندرریگی] (فرزند میرناصر)، با چالشهای جدی مواجه شد.😏
میرمهنا که قُلدریِ بیگانگان در منطقه خیلی روی مُخَش بود، به همراه سربازانش، کابوس قلدرهای خارجی و خائنهای داخلی شدند؛
تا جایی که همگی آنها مانند 👈(🐕)، از حملات او و سپاهش میترسیدند.🤷♂
درنهایت میرمهنا و سپاهش توانستند، پس از پانزده سال مبارزه، به قلدری ۱۴۰ ساله امپراتوری هلند در خلیج فارس خاتمه دهند.😎✌️
#امپراتوریهای_قلدر
#قسمت1⃣1⃣
#هلند
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان:
✔️ ایتا👇🏻:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻:
https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏡 کلبهی رویایی
#ایده_نقاشی
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان:
✔️ ایتا👇🏻:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻:
https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•