eitaa logo
اشعار آیینی جواز نوکری
897 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
32 فایل
کانال اصلی گروه فرهنگی جواز نوکری 👉 @javazenokari ادمین کانال اشعار آئینی جواز نوکری برای ارسال اشعار آئینی 👉 @HmH1395
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه دشمنان این روزها حرف دو پهلو می زنند دوستانت یک به یک دارند زانو می زنند از نگاه انداختن در چهره‌ات شرمنده اند علتش این است کمتر خنجر از رو می زنند تو پی تقسیم نانی، عده‌ای در خواب شان خاک بیت‌المال را دارند جارو می زنند یک نفر باید بگوید زخمت از شمشیر نیست بر سر تو بی‌جهت دارند دارو می زنند خوب شد رفتی ندیدی شرطه‌ها دور بقیع روبرومان دست‌هاشان را به پهلو می زنند! 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه وقتی مَلک شیون به دنیای سحر زد اشک فلق مثل شفق از دیده سر زد فریاد ارکان الهدا پیچید در عرش طوری که زهرا ناله از سوز جگر زد با ضربه ی تیغ نفاق انگار پایی یک بار دیگر ضربه ها به قلب در زد آلوده بر زهر جهالت بود شمشیر آن جهل افزون تر امامت را شرر زد از حصر خار واستخوان آسوده می شد در حالت سجده قفس بگشود و پر زد چشمی که قبل از آفتاب صبح باز است پلکی به مِهر شهر خود با چشم تر زد دختر سر بابا به دامانش گرفت و گلبوسه بر گل زخم رخسار پدر زد چندین ستاره نوحه خوان شمس بودند در گوشه ای از خانه بر سینه قمر زد آمد به استقبال کوثر از سُرادق وقتی که ساقی پای در راه سفر زد در روز عاشورا حسینش از علی گفت دشمن به گودال با قوای بیشتر زد 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه از نسل ابراهیمی و رفتست دوش نبی در زیر پای تو یک روز میفهمم که چرخیدست هفت آسمان زیر عبای تو ای عشق از آوازه ات سرمست باید طوافت کرد چون بودست راه میان کعبه و مسجد از ابتدا تا انتهای تو من دوست می دارم تو را بسیار مثل حدیث ناب ((یوم الدار)) آه ای ((حدیث منزلت)) بگذار تا من کنم جان را فدای تو محتاج محتاجم به تو محتاج جای تعجب نیست در معراج حتی خدا پیش رسول خود گفته سخن ها با صدای تو هم فرق تو هم سینه ی کعبه دارد شکافی مشترک یعنی تو زخم ها خوردی برای او او زخم ها خورده برای تو یادت میاید جای پیغمبر در بسترش خوابیدی و او ماند؟! ای کاش آن شب هم کسی میرفت در مسجد کوفه به جای تو… 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مناجات شب قدر بازم شب قدره و بیقراری غلت میخوره رو گونه های خیسم بازم شب قدره و حاجتام و یکی یکی با گریه می نویسم حاجتایی که نزدیک یه ساله تو خاطرم مرور میشه همیشه ولی تموم حاجتای عمرم اندازه یه حاجتم نمیشه حاجتم اینه آقام و ببینم کاشکی که آرزو به دل نمونم دوس دارم از خجالتش در بیام خدا کنه ازش خجل نمونم بازم شب قدره و جات خالیه فقط غمه که جات و پر میکنه فقط نگاه مهربون توئه که این دل سنگیم و در میکنه باز شب قدره خودم میدونم که قدرت و نمیدونم آقاجون من امشب اومدم بگم که دیگه پشیمونم پشیمونم آقاجون تو جامعه کبیره خوندم این و لطف خدا بسته به لطفتونه اگه تو از گناه من بگذری دیگه خدا من و نمی سوزونه کی میشه از کعبه خبر بیاد و صدا اذونت بپیچه تو گوشم برای انتقام بریم مدینه کنار تو لباس رزم بپوشم نمیدونم کوفه ای یا کربلا نمیدونم کجا عزا گرفتی به یادمون باش آقا هر کجا که به آسمون دست دعا گرفتی 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت بغض کرده چشمهایم از نگاهت بیشتر غربتت امشب شده هی سد راهم بیشتر بوی مادر می دهد امشب تمام خانه ام چادرم سجاده ام شال سیاهم بیشتر می شود امشب بمانی پیش چشم دخترت باشی از امشب پدر پشت وپناهم بیشتر کوفه از اول سر ناسازگاری می زند می شود آخر همین جا قتله گاهم بیشتر راستی با بغچه ی مادر چه کاری داشتی یا که من می ترسم و در اشتباهم بیشتر بغض های مجتبی آخر بهم می ریزدم اشک چشمان حسینت آه آهم بیشتر 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت این مرد که در گوشه بستر نگران است واللهِ که مظلومترین مرد جهان است از زندگى پرغم خود سیر شد امشب خیبر شکن از غصه زمینگیر شد امشب خورشید دلش خون شده و ماه زمین خورد سخت است بگویم اسدالله زمین خورد در بستر مظلومیت آقاى حنین است این مرد جگر سوخته باباى حسین است طفلان همه با اشک سرازیر رسیدند واى از دل زینب همه با شیر رسیدند واى از دل زینب چه کند زخم سرش را این پارچه ء خونى و چشمان ترش را با زحمت علی امر به خیرالعملش کرد هرطور که شد زینب خود را بغلش کرد بعض وسط حنجره ها زنده شد امشب با گریه همه خاطره ها زنده شد امشب دور و بر بستر همگى مرثیه خواندند با روضه مادر همگى مرثیه خواندند از آن در ودیوار علی خاطره دارد از تیزی مسمار علی خاطره دارد زردى رخش یاد همان روى کبود است روى لب او روضه بازوى کبود است سى سال غمش را اسدالله نگفته میگفت از آن درد که با چاه نگفته سخت است که زن با لگد مرد بیفتد در پیش نگاه همه با درد بیفتد سخت است به ناموس کسى راه ببندند سخت است که بر گریه مظلوم بخندند من مانده به یادم زد و آیینه و ترک خورد زهرا سر من بود که در کوچه کتک خورد میخواست که در روضه احساس بماند رفتند همه، گفت که عباس بماند هم آینه هم آب سپردم به تو عباس من زینب بی تاب سپردم به تو عباس مِن بعد نگاه تو و چشمان عقیله ساقى حرم جان تو و جان عقیله در کوفه مبادا بى علمدار بیاید بى تو نکند بر سر بازار بیاید سوگند به این خون سر و روى خضابم دلواپس ناموسم و آن بزم شرابم 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت دوباره پای غریبی به خانه ام واشد دوباره اشک یتیمان کوفه دریا شد دوباره بستری از غصه قسمت ما شد دوباره خاطره ی تلخ کوچه احیا شد میان بستر خون داشت دست و پا می زد همیشه محسن و زهراش را صدا می زد صدای ناله ی مادر به گوش می آمد تمام غیرت زینب به جوش می آمد چگونه خون سرش از گلوش می آمد غم جدایی از این گفت و گوش می آمد بمان دوباره عزیزم فقط پناهم باش میان کوفه ی نامرد تکیه گاهم باش بگو عزیز دل من مدینه یادت هست هجوم و حمله و بن بست کینه یادت هست مغیره بود و تو در این زمینه یادت هست هجوم میخ در و زخم سینه یادت هست بلند شو که دوباره دلم زمین نخورد دوباره طعنه و لبخند آن و این نخورد بلند شو پدرم بین خانه راه برو بمان کنارم و با این بهانه راه برو برا یتیم نوازی شبانه راه برو دلم گرفته ز دست زمانه راه برو بلند شو که حسن بین خانه دق نکند دوباره از غم زخم زمانه دق نکند بمان کنارم از این سیل آه می ترسم میان کوفه تک و بی پناه می ترسم من از غریبی و شهر گناه می ترسم میان این همه زخم نگاه می ترسم مخواه تا که اسیر شبی سیاه شوم مخواه تا که در این شهر بی پناه شوم خدا کند که تو باشی دلم تکان نخورد دوباره زخم ز چشمان این و آن نخورد هجوم غصه به دامان اهل مان نخورد لب حسینت از این چوب خیزران نخورد شنیدم از لب مادر ز روضه ی گودال شنیدم از تن زخمی میان خون پامال شنیده ام که حسینم غریب می ماند تمام کرب و بلا بوی سیب می ماند میان ناله ی غربت عجیب می ماند برای من فقط امن یجیب می ماند “سری به نیزه بلند است در برابر من خدا کند که نباشد سر برادر من” 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت یک جهان داغ غریبی به دلم ریخته است قامت حیدر کرار بهم ریخته است داغ یک عمر غریبی قد او تا کرده ضربه ی تیغ دگر کار خودش را کرده ای که سی سال غم و خاطره مهمانت بود استخوان در گلو و خار به چشمانت بود ناله ات را به جز از چاه نفهمید کسی جز مغیره به تو یک لحظه نخندید کسی گرچه صبر من و صبر حسنت بسیار است خنده ی قاتل تو داغ تر از مسمار است پسرانت همه دور و بر تو مدهوشند چشم بر چشم تو دارند و سراپا گوشند خوب در گوش حسینت دم و نجوا داری صحبت از کرببلا و غم فردا داری پسرم داغ عطش کرببلا می بینی داغ هفتاد و دو سردار خدا می بینی در دل معرکه ی سرخ تن اکبر را اربأ اربا وسط دشت رها می بینی تیر بی شرم سه شعبه،گلوی ناز علی خنده ی حرمله در اوج بلا می بینی کمرت می شکند از غم عباس،حسین دست و مشک و علمش را که جدا می بینی اخرین لحظه تو مجروح درون گودال نیزه و سنگ و سنان چوب و عصا می بینی ناگهان سینه ی بی تاب که سنگین گردید شمر با خنجر کُندش…همه را می بینی 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت ابر بارید و ردِّ آه نرفت رنگ این شهر روسیاه نرفت لکّه ی ننگ کوفه پاک نشد تا قیامت بُود گواه..،نرفت هرچه شستند دامنش را باز خون مظلوم بی گناه نرفت امشب از لا به لای نخلستان ردِّ پایی به سمت چاه نرفت نان و خرما به دوش،هیچ کسی نیمه شب کوچه کوچه راه نرفت پدرانه کسی به قربانِ این یتیمان بی پناه نرفت بسترش کنج آسمان پهن است. مرهمی روی زخم ماه نرفت در مناجات آخرش با عشق سر او باز هم کلاه نرفت و خدا را هزار مرتبه شکر به روی جسم او سپاه نرفت و سنانی در آن میانه نبود نیزه ای در دهان شاه نرفت پیش چشمان مادری،شمری سمت گودال قتلگاه نرفت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مدح امیرالمومنین خوشا آن دل که شیدای علی شد ز جان مستِ تولّای علی شد خوشا آنکه به صوتِ عاشقانه اذان گویِ مُصلّای علی شد دلِ او از زلالِ عشق لبریز غزل خوانِ سراپای علی شد خوشا جانی که دردش را شنیده وَ قلبش چاهِ غم های علی شد میانِ کوه و جنگل دشت و دریا دلش آهوی صحرای علی شد خوشا آنکه تمامِ مشکلش حل به یمنِ ذکرِ یک “یای” علی شد طوافِ کعبه و سعی و صفایش همه در سِرّ معنای علی شد به نخلستانِ غربت مرغِ جانش رفیقِ درد و غمهای علی شد چو ماهی مست و شیدا در دلِ آب اسیرِ موجِ دریای علی شد خوشا بر حالِ آنکس در دو عالم براتش مُهر و امضای علی شد به همراهِ پیمبر تا به معراج خدا رازِ تسلّای علی شد شبِ معراج تندیسِ امامت ز دستِ حق اعطای علی شد! 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مدح امیرالمومنین شکرخدا که عمریست در پشت این درم من سرمایه دارِ شهرم، مسکین حیدرم من لب تشنه ى شراب ساقىِ کوثرم من در مکتب ولایت شاگرد قنبرم من با آب چاه کوفه، اوّل وضو گرفتم جارو زدم نجف را تا آبرو گرفتم بى انتها على بود، بى انتها نجف شد تا رو به قبله کردم، قبله نما نجف شد در کوچه هاش رفتم، معراج ما نجف شد صوت اذان عاشق، حیّ على نجف شد یاحیدر است، یاهو، یا ربّناست حیدر سوگند بر پیمبر، اسلام ماست حیدر من آمدم که کوهِ ایمان بسازى از من اى ابر گریه کن تا باران بسازى از من با درد آمدم تا درمان بسازى از من یک بوسه اى بده تا سلمان بسازى از من پیِر هزار ساله در پیش تو جوان است آواره نیست نوکر تا کهف تو امان است هر غزوه و نبردى رفت و دلاورى کرد در سجده سربه زیرى، در جنگ سرورى کرد خوابید جاى احمد یعنى پیمبرى کرد ارث از پدر پسر برد، عبّاس حیدرى کرد در کربلا عمو رفت، سقّاى کودکان شد قدّ حسین خم شد، با مشک تا روان شد چشمش به خیمه ها بود، تیر سپر که آمد از روى اسب افتاد، گرزى به سر که آمد زد زیر گریه بابا، دردِ کمر که آمد عمّه چقدر لرزید، سویش نظر که آمد برخیز اى دلاور، تا حرمله نخندد رفتى و شمر آمد، دست مرا ببندد 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت از هم لخته‌ى خون روى سرت مى‌بینم من بمیرم ! چقَدَر روى شما آشفته ست تَرک روىِ سرت خوب نشد ! من چه کنم؟ از چه رو این همه گیسوى شما آشفته ست؟ امیرالمومنین علیه‌السلام: دخترم ! گریه نکن…دردِ من از زخمم نیست پدرت سى و سه سال است که دیگر مُرده از همان وقت که تابوت به دوشم بردم از همان وقت دگر چشمِ پیمبر مُرده.. حضرت زینب سلام‌الله: قَسَمت میدهم اى برگِ گُلم غصه مخور این همه گریه براى غم تو مرهم نیست… نفسم حبس شده ! گریه نکن جان حسن… غصه‌هاى تو زیاد و غم و ماتم کم نیست امیرالمونین علیه‌السلام: خاطراتى که به جا مانده برایم تلخ است قنفذ و خنده‌اش و زخم زبان هایش…آه نیش خندى که مغیره به روى من میزد.. پهلوى مادرت و قدرتِ پاهایش…آه حضرت زینب سلام‌الله: مادرم روى لبش نام شما را می‌برد چادرش سوخت و آتش همه جانش سوزاند پشت در…سینه و میخى که حکایت دارد… و جماعت به سرش ریخت و او تنها ماند! امیرالمومنین ع: آه!بس کن که دگر طاقت من سر آمد زینبم ! جان تو و جانِ برادرهایت دخترم‌ ! وعده‌ى دیدار بماند گودال… که در آن روز شود مثل قفس دنیایت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌