eitaa logo
اشعار آیینی جواز نوکری
902 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
32 فایل
کانال اصلی گروه فرهنگی جواز نوکری 👉 @javazenokari ادمین کانال اشعار آئینی جواز نوکری برای ارسال اشعار آئینی 👉 @HmH1395
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ ولادت امام حسین(ع) حضرت شعر و غزل وارد دنیا شده است کمر قافیه ها پیش قدش تا شده است تاب زلفش ده هزاران غزل ناخوانده است خط پیشانی این یار مُعمّا شده است دامن سوره ی کوثر شده سرچشمه ی او بی سبب نیست اگر حضرت دریا شده است فُطرس بی پر و بال از پر قنداقه ی او بال پرواز گرفته است، مُداوا شده است او که گهواره اش از بال و پر جبریل است جبرئیلی که خودش محو تماشا شده است امشب از دفتر چشم تو غزل می ریزد از لب پُر شکرت شهد و عسل می ریزد ما همه در به در خنده ی زهرایی او همگی محو رخ ماه و تماشایی او پچ پچ حوری و جن و مَلَک این است فقط: که خدا خلق نکرده است به زیبایی او غنچه ی لاله ی سُرخ نبوی باز شده ماه شعبان شده آغاز شکوفایی او بوی عطرش به خدا زنده نموده است مرا من شفا یافته ام با دم عیسایی او چه کسی غیر حسین از همه چیزش زده است؟! من فدای دل شیدا، دل دریایی او صحنه کرببلا، صحنه ی اعجاز حسین بین گودال خریده است خدا، نازِ حسین… 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 https://eitaa.com/javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه امام جواد (ع) زهری تمامیِّ جگرش را گرفته بود سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود طوبای باغ سبز “رضا” زرد زرد شد آفت تمام برگ و برش را گرفته بود پروانه در هجوم ملخ ها پرش شکست آتش تمام بال و پرش را گرفته بود از درد مثل حضرت زهرا س خمیده شد با دستهای خود کمرش را گرفته بود جان می کند مقابل چشم کنیزها… یک عده پست دور و برش را گرفته بود رقص و صدای هلهله های بلندشان تأثیر آه شعله ورش را گرفته بود دور از مدینه غربت بغداد را چشید ارث غریبی پدرش را گرفته بود شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود با ضربه های ممتد او استخوان شکست در پیش خواهری که سرش را گرفته بود ای کاش بیخیال شود ساربان فقط. انگشترش ولی نظرش را گرفته بود 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ حضرت رقیه(س) کاش بابایی سر بی جان تو جان می گرفت اشکهایم غصه هایم با تو پایان می گرفت تشنه ام،لبهایم از خشکی ترک برداشته خوب می شد نه،اگر یک لحظه باران می گرفت وضع موهایم سر و سامان ندارد،کاش تو شانه می کردی و مویم باز سامان می گرفت دست و پایم زخمیست ای کاش دستت بود تا با نوازش های تو این درد درمان می گرفت جان من را بیشتر از سیلی خولی پست ریگ های تیز و داغ در بیابان می گرفت عمه می خندید،دلداری به من می داد تا خار را از پای من با چشم گریان می گرفت زجر با شلاق محکم بر تنم می زد ولی عمه مانع می شد و من را هراسان می گرفت بارها می شد که زیر کعبه نی های عدو عمه می آمد مرا از دست آنان می گرفت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ حضرت رقیه(س) ای یوسف رسیده به کنعان من،سلام بابایی عزیزتر از جان من،سلام ای دلخوشی این دل پر غم،خوش آمدی بابا، به این خرابه ی ماتم خوش اومدی دیدم چِقَدر حالت عمه عجیب شد تو آمدی!…خرابه پر از بوی سیب شد منّت سر شکسته ی دختر گذاشتی وقتی به روی دامن من سر گذاشتی حالا به موی مختصرت شانه می زنم با دست کوچکم به سرت شانه می زنم بابا ندیده ای که چه زجری کشیده ام من روی خار تیز مغیلان دویده ام زلفم به دست باد مخالف کشیده شد این ارث فاطمه است که قدّم خمیده شد از روی مپرس که نیلی شده پدر یاست کبود ضربه ی سیلی شده پدر این معجرم که پاره و خاکی و نخ نماست سوغات غارت حرم بی پناه ماست این نیزه دارها چه گلی که نکاشتند بر نی سر عموی مرا کج گذاشتند کار رقیه ی تو پدرجان تمام شد تا نوبت مصائب پردرد شام شد نا محرمان به راه حریم تو سد زدند بر پهلوی سه ساله ی تو بد لگد زدند ما را میان خنده ی انظار برده اند ما را کشان کشان سر بازار برده اند دیدم که شامیان حرامی دریده اند دیدم که معجر از سر عمه کشیده اند دیدم بساط مستی بزم شراب را آن چشم شور دشمن خانه خراب را با داغ صحنه ای جگرم پاره پاره شد حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد امشب کنار پیکر بی جان من بمان یک فاتحه برای گل پرپرت بخوان 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ امام حسن (ع) تا ذهن را با خاطره درگیر می کرد ناگاه رنگ صورتش تغییر می کرد خواب پریشان شبش را در خیالش خوب و بدون درد و غم تعبیر می کرد شاءن نزول آیه های چشم خود را با روضه های مادرش تفسیر می کرد گل های روی بالش زیر سرش را با اشک های چشم هایش سیر می کرد او داغ دیده در میان کوچه ای تنگ داغی که یک تازه جوان را پیر می کرد هر روز با خود زمزمه می کرد ای کاش در کوچه دشمن چند لحظه دیر می کرد یا کاش بعد از کوچه وقتی خانه آمد میخِ کجِ در را خودش تعمیر می کرد حالا مغیره هر کجا می دید او را با خنده هایش بیشتر تحقیر می کرد جعده،خیانت،زهر و…این ها علتش نیست روی جگر داغی دگر تاثیر می کرد می خواست مادر را برد از کوچه اما چادر به زیر پای دشمن گیر می کرد *** آئینه ای یک دست را در قلب تابوت مشت مهیب تیرها تکثیر می کرد 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ سوم شعبان حضرت شعر و غزل وارد دنیا شده است کمر قافیه ها پیش قدش تا شده است تاب زلفش ده هزاران غزل ناخوانده است خط پیشانی این یار مُعمّا شده است دامن سوره ی کوثر شده سرچشمه ی او بی سبب نیست اگر حضرت دریا شده است فُطرس بی پر و بال از پر قنداقه ی او بال پرواز گرفته است, مُداوا شده است او که گهواره اش از بال و پر جبریل است جبرئیلی که خودش محو تماشا شده است امشب از دفتر چشم تو غزل می ریزد از لب پُر شکرت شهد و عسل می ریزد ما همه در به در خنده ی زهرایی او همگی محو رخ ماه و تماشایی او پچ پچ حوری و جن و مَلَک این است فقط: که خدا خلق نکرده است به زیبایی او غنچه ی لاله ی سُرخ نبوی باز شده ماه شعبان شده آغاز شکوفایی او بوی عطرش به خدا زنده نموده است مرا من شفا یافته ام با دم عیسایی او چه کسی غیر حسین از همه چیزش زده است؟! من فدای دل شیدا, دل دریایی او صحنه کرببلا, صحنه ی اعجاز حسین بین گودال خریده است خدا, نازِ حسین… 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت ابر بارید و ردِّ آه نرفت رنگ این شهر روسیاه نرفت لکّه ی ننگ کوفه پاک نشد تا قیامت بُود گواه..،نرفت هرچه شستند دامنش را باز خون مظلوم بی گناه نرفت امشب از لا به لای نخلستان ردِّ پایی به سمت چاه نرفت نان و خرما به دوش،هیچ کسی نیمه شب کوچه کوچه راه نرفت پدرانه کسی به قربانِ این یتیمان بی پناه نرفت بسترش کنج آسمان پهن است. مرهمی روی زخم ماه نرفت در مناجات آخرش با عشق سر او باز هم کلاه نرفت و خدا را هزار مرتبه شکر به روی جسم او سپاه نرفت و سنانی در آن میانه نبود نیزه ای در دهان شاه نرفت پیش چشمان مادری،شمری سمت گودال قتلگاه نرفت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ یا علی اصغر (ع) دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد آیات شادی آفرین تنزیل می گردد لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد وقتی که چشمانِ مسیحاگونه اش وا شد لبخند بر روی لبِ ارباب پیدا شد سجّاده،محراب دعاها را بغل می کرد قطره به قطره،برکه دریا را بغل می کرد آئینه احساس تماشا را بغل می کرد دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد باید که درد دردمندان را دوا می کرد از نور خالق انشعابی را جدا می کرد باید برای ماه نامی دست و پا می کرد او را میان کهکشان خود صدا می کرد مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت بابا برای بار سوم"یا علی"می گفت این ماه‌سیما پرده ها را از حجاب انداخت از چهره ی آئینه ها رختِ نقاب انداخت لب های جنّ و انس را با خنده آب انداخت ارباب،چشمش را به لبخند رباب انداخت بابا،علی،مادر..،سه تا نور جهان جمع است خورشید و مهتاب و ستاره جمعشان جمع است ذکر علی اصغر ستون طاق دین رَب نور جبینش آیه ی فتح المبین رَب تا شد حسین انگشتری او شد نگین رَب بند قماط او نخ حبل المتینِ رب قطعاً خدا این طفل را باب الحوائج کرد رسم گدایی را در این خانه رایج کرد ما را صغیر سفره ی بابای او خواندند ما را اسیر سفره ی بابای او خواندند ما را فقیر سفره ی بابای او خواندند جیره بگیرِ سفره ی بابای او خواندند شکر خدا نان شب ما نامِ ارباب است شیرینی روی لب ما نامِ ارباب است گهواره ی او قبله ی سیّار امروز است کعبه به دورش حاجی هشیار امروز است یوسف برو،او گرمی بازار امروز است دُلدُل سوار و حیدر کرار امروز است با گریه ها دارد رجز در اصل،می خواند جنگاوری را در دل گهواره می داند قربان این کودک عجب ایل و تباری داشت خون علی را در دل رگهاش جاری داشت بااینکه گلبرگ تنش عطر بهاری داشت تیغ نگاهش کاربرد ذوالفقاری داشت کوچکترین باز شکاری بین این لانه است او شیرِ در گهواره ی چوبی این خانه است او مُحکمات آیه ی تطهیر قرآن است کوچکترین قطره میان نسل باران است پیراهنش درمان چشمِ پیر کنعان است مثل علی اکبر برای عمه ها جان است قنداقه ی او را میان عرش می چرخاند زینب برایش "وَ ان یکاد"از جان و دل می خواند تا آفتاب ظهر می تابید،می خندید از آسمان باران که می بارید،می خندید وقتی عموعباس را می دید،می خندید گاهی رقیّه جان که می خندید،می خندید چشمان شور ای کاش این ها را نمی دیدند گل های لبخند قشنگش را نمی چیدند در کربلا وقتی عطش کابوس بابا شد از تشنگی قدِّ سکینه،خواهرش،تا شد ماه قبیله راهی آغوش دریا شد لب های خشک او بلای جان سقا شد از تشنگی با مرگ بازی می کند..،ای وای ماهیِ شش ماهه تلظّی می کند..،ای وای بعد از پسر از این پدر چیزی نمی ماند جز آه های شعله ور چیزی نمی ماند وللهِ دیگر از جگر چیزی نمی ماند این حنجر و تیر سه پر..،چیزی نمی ماند نقش سپید بوم او پاشیده شد از هم آئینه ی حلقوم او پاشیده شد از هم 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 براے ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉@javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ یا حسن بن علی (ع) پیاله را نفسِ شربتِ طهور شکست نماز آینه ها را هبوط نور شکست سکوت نیمه ی شب را طنین شور شکست در ازدحام،پر و بال های حور شکست تمام عرشِ برین محو چهره ی ماه است لب ملائکه مشغول؛اَحسَنُ الله...است تبسمش همه شهر را غزلخوان کرد کویر خالی از احساس را گلستان کرد و آسمان خدا را ستاره باران کرد طراوت رمضان را دَمَش دوچندان کرد ستاره ای بدرخشید و بی نقاب آمد دُرُست نیمه ی این ماه،آفتاب آمد به روحِ آیه ی تطهیرِ خویش،تن بخشید به پیکر غزل خویش پیرهن بخشید به حُسن عاطفه ی خویش،ذوالمِنَن بخشید خدا به حیدر کرار خود حسن بخشید به آفتاب بگوئید آمده قمرش هزار جان گرامی فدای گُل‌پسرش شراب عشق به قربان ساغرش رفته هزار رود به دریای اطهرش رفته فرشته وقت تماشاش شهپرش رفته نگاه بنده‌نوازش به مادرش رفته دل مرا بخدا بُرده خوی مادری اش چقدر فاطمه‌وار است ذرّه پروری اش به نام نامی شاه کرم،به نامِ حسن قیام کرده کرامت به احترام حسن شده است مرغ کرم‌خانه جلد بام حسن هزار حاتم طایی بُوَد غلامِ حسن گدا،یتیم و گرسنه به برکتش سیرند جذامیان مدینه به پاش می میرند شکستگیِ پر و بال را شفا دادن مس وجودی عُشّاق را جلا دادن به سائلان و گدایانِ خود بها داد به دست با کرم خود به سگ غذا دادن تمام این همه یک شمه از کرامت اوست نمی ز قطره ی دریای پُر سخاوت اوست حسن دلاور آلِ نبیِ دادار است میان لشکر حیدر امیر و سردار است اگر که تیغ کِشد،کار دشمنان زار است دُرُست مثل پدرجانِ خود جگردار است یلی که بوسه زده جبرئیل دستش را شتر سوار جمل خورده ضرب شصتش را چِقَدر زحمت بی حد کشید و همت کرد هزار بنده ی گمراه را هدایت کرد به پای دین خداوند استقامت کرد بنای مکتب اسلام را مرمت کرد چه رنج های فراوان به پای عشقش دید سه بار مال خودش را برای دین بخشید درخت خشک غمم،کوهساری از دردم شبیه فصل زمستان گرفته و سردم عزا گرفته ی این روزگار نامردم برای حلم حسن آه می کشم هر دَم کسی که ماهی دریا به پاش گریه نمود برای غربت بی انتهاش گریه نمود هنوز چشم ترم شورِ عشق کم دارد چِقَدر سینه ی تنگم هوای غم دارد غمی که ریشه ی دیرینه در دلم دارد "امامزاده ی آبادی ام حرم دارد" ولی برادر زینب نه مرقدی دارد نه زائری،نه ضریحی،نه گنبدی دارد قسم به باد که زنگار را ز شیشه زدود قسم به آبی دریا،قسم به چشمه و رود قسم به بال و پر یا کریمِ خاک آلود به کوری همه ی آن حرامیان سعود بقیع،مرکز دیدار شیعه ها گردد قسم به فاطمه "صحن حسن" بنا گردد 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 براے ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉@javazenokari_ir‌‌