eitaa logo
اشعار آیینی جواز نوکری
898 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
32 فایل
کانال اصلی گروه فرهنگی جواز نوکری 👉 @javazenokari ادمین کانال اشعار آئینی جواز نوکری برای ارسال اشعار آئینی 👉 @HmH1395
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ ولادت رقیه بنت الحسین(ع) به روى پر جبرئیل آرمیده همانكه دلم را به مستى كشیده فرشته بیا در زمین بار دیگر ببین كودكى هاى زهرا رسیده عجب سیب سرخ قشنگى خداوند براى خود سیب سرخ آفریده گمان مى كنم اینكه مانند زهرا فداها ابوها ز بابا شنیده همانكه به پاكى بود شهره آمد به دامان خورشیدمان زهره آمد پدر، عاشق بوى پیراهنش بود و گرم طواف ضریح تنش بود میان همه خانواده یكى هم همیشه خراب عمو گفتنش بود سحرها سرش روى دامان بابا شبى هم پدر بر روى دامنش بود شبى كه رد ریسمان هاى این راه به جامانده بر بازو و گردنش بود همان شب كه از گریه او بى رمق شد و یك مرتبه روبرو با طبق شد سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد كویر زمین مثل دریا نمى شد اگركه نمى آمدى تا همیشه كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد به غیر از تو و عمه زانوى سقا براى كس دیگرى تا نمى شد تو در كربلا تشنه،بى آب بابا ولى آب هم بود بابا نمى شد چه شد در میان بیابان بماند چه بهتر كه این راز پنهان بماند مسیح از نگاه تو درمان گرفته به یمن تو درشهر باران گرفته براى سفر تا خدا بار دیگر نخ چادرت را سلیمان گرفته نگاه شما مى برد سمت دریا كسى را كه راه بیابان گرفته تو مانند زهرا تو بانوى آبى تو هم بازى طفل ناز ربابى شبى كه بهارنگاهت خزان شد زمان وداع تو با كاروان شد زمین خوردى از ناقه،دربرهه اى كم تمام تنت پاره اى استخوان شد تو دیدى كه قران برنیزه رفته ورق در ورق خیزران خیزران شد تو دیدى كه بر نیزه مى رفت بابا و انگشترش قسمت ساربان شد خلاصه ترك خورد بغض گلویت پدر آمد اما بدون عمویت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ ولادت رقیه بنت الحسین (ع) مثل شکوفه رایحه‌ای دِلفریب داشت* گُلبرگهای روشنِ او بویِ سیب داشت چون روز چشمه‌ی دریای نور بود گُل بود اگر گُلِ زهرای نور بود یاسی سپید در شبِ عاشق شکفته بود یاسی که در حریر شقایق شکفته بود آرام زیر بارش مهتاب خنده کرد آری به رویِ حضرتِ ارباب خنده کرد اما نسیم جرئت بوییدنش نداشت حتی فرشته رخصت بوسیدنش نداشت تنها نه خیره چشم سماوات مانده بود چشم حسین بر رخِ گُل مات مانده بود جانی دوباره با نَفَسش باغبان گرفت از شوق از طراوتِ رویش زبان گرفت زینب بیا و اوجِ عنایات را ببین در این قمات مادرِ سادات را ببین روح بلند عشق به محراب کوچک است انگار عکس فاطمه در قاب کوچک است آئینه‌ی تمامِ تمنای من رسید دختر نگو که اُمِ‌اَبیهایِ من رسید گرچه دل از تمامیِ آلِ عبا گرفت آخر به رویِ شانه‌ی عباس جا گرفت اما هزار حیف خزان شد بهارِ عشق بگذشت چون نسیمِ سحر روزگارِ عشق دُردانه‌ای که شبنمِ گُل نوش کرده بود او را عمو به دوش قلم دوش کرده بود در گوشه‌ای خرابه نشین گشت ای دریغ با تازیانه نقشِ زمین گشت ای دریغ ویرانه پُر زِ بویِ طعام و شراب بود خیلی گرسنه بود و یتیمانه خواب بود بابا برای او گُل و پروانه می‌کشید بر گیسوان گُل زده‌اش شانه می‌کشید اما زِ خوابِ ناز پرید و پدر نداشت زلفی برای شانه کشیدن به سر نداشت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ ولادت رقیه بنت الحسین(ع) وقتی که فراتر ز زمان است رقیه از مَنظر من جان جهان است رقیه مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت در جزء نه در سطح کلان است رقیه مانند علی اکبر و مانند اباالفضل در کرببلا یک جریان است رقیه زینب به حسینش همه ی عمر چگونه ست؛ نسبت به اباالفضل همان است رقیه وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش من معتقدم گنج نهان است رقیه مانند حسین بن علی بر تن آدم جسم است اگر سوریه جان است رقیه آنجا که عمو آمده با مشک لب رود عکس وسط آب روان است رقیه من باورم این است که از خلقت عالم مقصود حسین است و بهانه ست رقیه رفته ست علی اکبر و تا لحظه ی آخر ای وای که گوشش به اذان است رقیه در مجلس تنهایی جسم علی اکبر با روضه ی سر مرثیه خوان است رقیه 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ ولادت رقیه بنت الحسین (ع) دلم از عشق در به در شده است شب تنهايي ام سحر شده است مي پرم تا مدينه بي پروا نوبت اين شكسته پر شده است شعله هاي قديمي يك عشق در وجودم چه بيشتر شده است خبر آمد كه آمده از راه آنكه بر عشق برگ و بر شده است ملكي ميدهد ندا كه "حسين" مژده اين بار هم پدر شده است صحن خشك دو چشمم امشب از قدم نو رسيده تر شده است دختري كه قرار سينه ي ماست حرمش مكه و مدينه ي ماست دل ما و دل صنوبري ات سر ما و سرير سروري ات با دو دستت بيا هواييم كن آرزويم شده كبوتري ات پري خانه ي امام حسين دست ما و عطاي كوثري ات زلف ما از ازل گره خورده به سر گوشه اي ز روسري ات به در خانه ات گدا هستم شده شغلم هميشه نوكري ات چِقَدَر شكل فاطمه هستي به فداي نگاه مادري ات آسمان پاي مقدمت پا شد با قدومت مدينه غوغا شد هر دو چشمت هميشه شيداتر هر يكي از يكيست درياتر كسي مانند تو نيامده است مثل خالق هميشه يكتاتر اوج فهمت فراتر از درك است از عروج خيال بالاتر از تو گفتن چه كار دشواريست واژه در واژه ات معماتر بوده ارباب صاحب فرزند تو رسيدي شده است باباتر تو رسيدي و با وجودت شد خانه اش از بهشت زيباتر از زبانت "پدر" شنيدني است چقدر ناز تو خريدني است چشم خود را همين كه وا كردي همه جا را پر از صفا كردي با همين سن كوچكت كار حضرت خضر و نوح را كردي غير تو پرده دار عشق نبود سر عشق را تو بر ملا كردي با حضورت دل از همه بردي همه را مست و مبتلا كردي جاي گريه حسين ميگفتي بعد از آن عمه را صدا كردي لحظه اي بعد روي دوش عمو تو خودت را چه خوب جا كردي نذر تو يك سبد شكوفه و ياس شده هم بازي ات عمو عباس رونق بزم عرشيان شده اي حسرت اهل آسمان شده اي در زلال نگاه اين دنيا رود جاري و بيكران شده اي بانوي من درست مي بينم ؟ چه شده اين همه كمان شده اي ؟ كاش مي مُردم و نمي ديدم هدف سنگ شاميان شده اي سر بازار خنده مي كردند خسته از دست اين و آن شده ای طلب مرگ ميكني از بس دست و پا گير كاروان شده اي كنج ويرانه پر زدي رفتي بوسه بر زخم سر زدي رفتي 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مدح رقیه بنت الحسین (ع) ﺭﺥ ﻣﻮﻟﻮﺩ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺭﺥ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﯽ ﺳﻮﺭﻩ ﯼ ﮐﻮﺛﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﻏﻮﻏﺎ ﺷﺪﻩ ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻧﮑﻨﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺯﯾﻨﺐ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﮐﻒ ﺑﺮ ﻟﺒﺶ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﻥ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺭﮒ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺰﻧﺪ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺤﺸﺮﯼ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﻪ ﭘﺎ، ﺑﺎﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﺑﺎﻟﻔﻀﻞ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺁﻣﺪﯼ ﭼﻨﺪ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﮔﻞ ﺍﮐﺒﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﻧﻔﺴﯽ ﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﺒﺎﺯﯼ ﺍﺻﻐﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺎﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﻋﺸﻖ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﮐﺎﺷﻒ ﺍﻟﮑﺮﺏ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﺷﺪﻥ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﺯﺍﺋﺮﯼ ﺁﻣﺪﻩ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻭ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺷﻮﻕ ﯾﮑﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻧﺬﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺁورد یاد ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺳﯿﺮﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﻭﻝ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﺕ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﺕ کردند 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مدح رقیه بنت الحسین (ع) من غنچۀ نشکفته بستان حسینم من نوگل پرپر به گلستان حسینم پژمرده گلی ریخته از گلبن زهرا  من طفل نوآموز دبستان حسینم من کودک معصومم و مظلوم رقیه از جسم حسینم من و وز جان حسینم یک آه جگر سوز ز سوز دل زینب  یک قطرۀ اشک از بُن مژگان حسینم من گنج نهان در دل ویرانۀ شامم من شمع شب افروز شبستان حسینم آن شب که به دیدار من آمد به خرابه  وقتی پدرم دید پریشان حسینم همراه سر خویش مرا پای به پا بود تا جنّت فردوس به دامان حسینم جان بر سر سودای غمش دادم و شادم کامروز حسین از من و من زانِ حسینم قربانی حق شد پدرم شاه شهیدان  فخر من از آن ست که قربان حسینم روشن کن این شام سیاهم که شعاعی  از روی چو خورشید درخشان حسینم بر پادشهان فخر از آن کرد «ریاضی»  کز لطف خدا بندۀ احسان حسینم 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ ولادت رقیه بنت الحسین (ع) امشب شب تولد طفلی پری پر است امشب شب نتیجه و مزد پیمبر است بر روی دوش زینت دوش نبی گلی رویید و عالم از نفحاتش معطر است در نیمه ی شبی که حسین است بی قرار ماما به خنده گفت به ارباب:"دختر است" از رحمت خداست که کوثر عطا شده میلاد کوثری ز حسین بن کوثر است امشب رقیه در مثل انگار فاطمه ست امشب خود حسین به جای پیمبر است دختر نگو که مادر ارباب بود و بس دختر نگو که جلوه ی زهرای دیگر است شعبان رسید و حال حسین است خوب خوب حالا ولی به لطف قدوم تو بهتر است تو پا گشودی و همه دنیا بهشت شد دیگر زمین به یمن تو از عرش سر تر است روی تو را به زینت زیور نیاز نیست زیور کجا کنار زر ناب ،زیور است تو از تبار آبی و مادربزرگت آب غم نیست تا عموی تو سقای لشکر است آسوده تر بخواب، دلت قرص،غم نخور وقتی که گاهواره ات آغوش اکبر است با خواندن از کرامت تو معنوی شدم یکباره از دل غزلم مثنوی شدم غسلت به آب چشمه ی کوثر رباب داد با مس پیکر تو طهارت به آب داد تا اهل خانه چشم به تو باز کرده اند پر باز کرده دور تو پرواز کرده اند با تو رواست لایق لطف خدا شوند پابوس تو شدند مگر با تو پا شوند تا موی تو دل همه عشاق را نکشت پیچیدنت به روسری سرخ گل درشت پیچیدنت که دل نشود مست بوی تو هر چشم نیست لایق دیدار روی تو داور نخست لعن به آل امیه داد منت گذاشت روی حسینش،رقیه داد در مثنوی دوباره غزل گفتنم گرفت از لعل سرخ توست که بوسیدنم گرفت ناموس حیدری و رگ غیرت حسین از غیرت تو بود که بابا جنم گرفت ایام شادی است ولی غم دوای ماست حرف تو شد،دوباره تمام تنم گرفت می گفت باغبان که نیامد نسیم صبح دست پلید شب گلی از گلشنم گرفت از درد پهلویش به دل خاک چنگ زد طوری که گفت: عمه سر ناخنم گرفت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ ولادت رقیه بنت الحسین (ع) امشب دوباره خلقت زهرا نمایان می شود جنت برای دختری آئینه بندان می شود قُمری به پرواز آمده بلبل غزل خوان می شود عالم به دست جبرئیل امشب چراغان می شود ارباب عیدی می دهد عباس خندان می شود آل بنی هاشم همه در شور و غوغا آمده غنچه گلی از گلشن زیبای مولا آمده تصویر زهرا آمده تفسیر دریا آمده امشب رقیه آمده دنیای بابا آمده این طفل در این آستانه روحُ ریحان می شود فطرس بیا، قنداقه اش مشکل گشایی میکند در صور، اسرافیل عجب نغمه سرایی میکند حاتم نشسته بر درش دارد گدایی می کند بر روی دست عمه ها جلوه نمایی می کند از شرم، ماه و شمس هم، در ابر پنهان می شود دربی ز سمت آسمان بر خلق عالم باز شد نوری رسیدُ باز هم الطاف حق آغاز شد صدها فرشته، خوش خبر، آماده ی پرواز شد گویا که یک بار دگر در عالمین اعجاز شد چشم همه زین ماجرا بسیار حیران می شود عشقی که شورَش در جهان گردیده رایج آمده بیمارها را کن خبر امشب معالج آمده بر انتظار دستها لطف و نتایج آمده دخت حسین ابن علی باب الحوایج آمده او ظاهرا کوچک ولی بانوی دوران می شود عشقِ عمو، جانِ حرم، قلب علیِ اکبر است ماهِ قبیله، لاله ی زیبای باغ حیدر است در روی هم چون زینبُ در نام هم چون مادر است بر حضرتِ اربابِ ما هم مادرُ هم دختر است جانم به این دردانه کز اوّل چنین جان می شود سخت است باور کردنِ داغِ چنین دردانه ای تلخ است این بلبل شود محبوس در ویرانه ای سنگ است سهم جسم او از بامِ هر کاشانه ای زخم است آخر قسمت بالِ چنین پروانه ایِ این طفل روزی دربدر بینِ بیابان می شود 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ ولادت رقیه بنت الحسین (ع) به محبان عنایتی داری به کرامت چه عادتی داری به گمانم که ارث مادری اَست برگ یاسی لطافتی داری علی اکبر ، شبیهِ پیغمبر تو به زهرا شباهتی داری دل به یاد نجف می اندازی مرقد با صلابتی داری روی دوش عموئی یا در عرش عموی سرو قامتی داری قدسیان ماتِ رویِ قدسیِ تو مثل بابا قداستی داری نورِ راه سفینه های نجات بر رخ فاطمی تو صلوات از بهشت خدا سروش رسید ساقیا وقت عیش و نوش رسید بیتِ ارباب ما معطر شد تا که آن یاس سبز پوش رسید بوی ریحانت النبی آمد تا که در خانه عطر و بوش رسید خندهء اینچنین کجا و حسین ؟ آمد و خنده اش به گوش رسید خانواده همه بغل کردند نوبت شانۀ عموش رسید میل دیدار فاطمه می کرد عموی او به آرزوش رسید هدیه اش کن ز من چو می پرسی چارقل بعدِ آیت الکرسی پُر کن از عطر عشق او ریه را متبرک ردیف و قافیه را در بهشت حسین وارد شو کن رها این جهان عاریه را در و دیوار ریسه بندان کن پر کن از شرشره حسینیه را مرتضی هیبت است و زهرا رو عشق کن ، خاندان و ذریّه را بر محب علی درود فرست لعن کن پیرو معاویه را تشنگان زیارتیم ، خدا باز کن باز ، راه سوریه را لب شیعه پر از تبسم شد آسمان پشت گنبدش گم شد باعثِ فیض مستمر شده ای بس که دُردانۀ پدر شده ای شمسِ پر نورِ خانۀ ارباب قمرِ شانۀ قمر شده ای صیدِ عمه شدی همان اول در یمِ عمه غوطه ور شده ای از تو حاجت گرفته ایم ، آری باب حاجاتمان اگر شده ای فتبارک ، حسین می خوانَد شاهکار خدا مگر شده ای ؟ سخت ، محبوبِ هیأتی هایی عشقِ عشاق در به در شده ای ما که زندانیان بندِ توایم یا رقیه علاقه مندِ توایم آمدی تا شوی شکیب حسین دختر کوچک و نجیب حسین عطر تو خانه را به وجد آورد ای گل یاسِ دلفریب حسین علتش نفحۀ بهشتی توست که شده شهره بوی سیب حسین پدرت گرچه خود طبیب همه است هست چشمان تو طبیب حسین حمد مخصوصِ خالقیست که کرد دختری مثل تو نصیب حسین دل نبسته در این جهان دیگر بعدِ زینب چو تو کسی به حسین ای الفبای عشق ، دختر عشق بارگاه تو شد نگین دمشق نا تمامیّ و بی کرانی تو کهکشانی تو آسمانی تو دوستدارِ تو حضرت مهدیست عمۀ صاحب الزمانی تو دختری ، نقش ویژه ای داری در وجود حسین جانی تو تو سه سال از حسین ، دل بردی فوق هر گفته و بیانی تو تو شبیه عمو ابالفضلی باب حاجات شیعیانی تو تو سریع الاجابه ای بی بی می دهی حاجتم به آنی تو به تو سوگند با تمام خلوص به تو دارم ارادتی مخصوص جلوه ات را جمالِ ماه نداشت پیش تو در بساط ، آه نداشت روز ، مثل رُخت سپید نبود شب چو زلفت موی، سیاه نداشت هیچ طفلی میان چشم حسین مثل تو شأن و جایگاه نداشت تو چه کردی که بین آغوشش کَس به اندازهء تو راه نداشت؟ نیمه شب داخل خرابۀ شام عمه مانند تو سپاه نداشت یک چنین دختری به ویرانه غیر دیوار تکیه گاه نداشت تو حرم نه ، ... تو کهکشان داری وسعتی قدِّ آسمان داری 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ ولادت رقیه بنت الحسین (ع) میـان آینـه هــا عکس یــار افتــاده خـدا بـه حضرت اربـاب دختـری داده فرشتـه هـا همگـی در تـدارک اطعـام  و دود کــردن اسپنـد بهــر شهـزاده و بال حضرت جبریل فـرش راهش شـد  برای نوکـری اش لشکـری شـد آمـاده و با شراب طهوری کـه بـا خــودش آورد حراج کرده عمویش بـه کاسه هـا بـاده تـو آمدی که اجابت کنی دعای مرا شبیـه حضـرت زهـرا به روی سجـاده بیا به ما بچشان جرعـه ای ز آب حیـات نثـار مقــدم پاکـت چهــارده صلـوات بگــو برای همـــه از مقـــام بالایــت کـه شهـد عشق چکیـده ز روی لبهایت نشان بـده بــه همـه دلبرانـه بــودن را اسیــر دلبــری ات بـود و هست بابایت تویـی که عرش نشینی به شانه های عمـو تویـی که شانـه ی عبـاس بوده جـا پایت میان نافلــه عمــه چــه حاجتـی دارد دخیــل بستـه بـه چـادر نمـاز زیبـایت فـدای قامت سبـزی که مثل فاطمه بـود ندیـده صحنـه ی گیتی دوباره همـتایت تویی شبیه تر از هر کسی به مادرمان شبیـه فاطمـه هستـی تو در برابرمان کریمـه ای و کریمـان گـدای کـوی شمـا  و قبلـه گـاه دل ما فقط به سـوی شما شمیـم سیـب رسیــده بیـا نگـاه بکــن بیا که می وزد از کوچـه کوچه بوی شما مـرا بخـر کـه غلامـی بـدم ولـی بانــو در آرزوی تــو هستــم در آرزوی شما مـن از تبـار شریفـی ز نسـل سلمانــم  کــه اعتبـار گرفتــم از آبـروی شمـا اگـر تمـام جهـان را کسی به من بدهـد عـوض نمی کنم حتـی به تـار موی شمـا تویی که دلبری ات برده صبر و هوش عمو عموت ساقی طفلان، تو مـی” فروش عمو تویی که باز شود صد گـره به دستانت هــزار حاتــم طایـی گـدای احسانت سه ساله دختـر ارباب هستی و پـدرت دخیـل بستـه دلش را به ناز چشمانت چگونــه حاجت خـود را گرفتی از بابا چه صحنه های غریبی که دیده دامانت مثال حضـرت یعقـوب می شـوی وقتی بـه جـای پیرهنـی سر” رسد به کنعانت! عجیب نیست که ما را اسیر خود کردی عجیب نیست که چشمان ماست گریانت خدا کند که به ما هم دمی اشاره کنی به کـار خیـر محال است استخاره کنی... 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ حضرت رقیه (س) عرش از نورِ خدا غرقِ تَلاطُم شُده بود بَسکه می‌ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود  باز هنگامه‌یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود شب از آن شب همه شب مثلِ شقايق شده است مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است   چه شکوهی که خدا نیز تماشا میکرد بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا میکرد جلوه بر چشمِ علی اُمِ اَبیها میکرد یا حسین ابنِ علی بود که غوغا میکرد مثل خورشید دل از آنهمه کوکب می بُرد زینبی آمده بود و دِلِ زینب می بُرد لاله شوریده‌یِ هر لحظه‌ی دیدارش بود ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود مِهر همسایه‌یِ دیوار به دیوارش بود خوشبحالِ دلش عباس علمدارش بود چشم وا کرد و خدا گفت چه رویی دارد چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت باد پیچیده و از آن شبِ نا پیدا گفت آنشبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت اولین آینه‌یِ جاریِ کوثر آمد دومین فاطمه‌یِ خانه‌ی حیدر آمد آسمان از قدمش تا که شکوفا می‌شد عشق شیرازه‌ی هر واژه‌ی دنیا می‌شد هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا می‌شد عالم از یاس‌ترین عطر مسیحا می‌شد باغبان با همه آغوش پذیرایَش بود لحظه‌ی آمدنِ اُمِ اَبیهایش بود کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد به سرِ سینه یِ اَربابِ همه جا دارد تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت تا نَفَس داشت حسین ابن علی زهرا گفت نظری کُن که سَری زیرِ قدمها داری بینِ منظومه‌ی خورشیدیِ دل جا داری زیرِ پا وسعتِ شش گوشه‌ی دنیا داری که سرِ دوشِ علمدارِ علی جا داری مثل فطرس شده آنکس که گدایَت شده است دلِ ما در به درِ کرب و بلایت شده است حیف از آن یاس که یک روزه بَرو بارَش سوخت دامنش دور زِ چشمانِ علمدارش سوخت پایِ پُر آبله‌اش با تنِ تبدارش سوخت از سرِ ناقه زمین خورد و دلِ زارش سوخت چشم وا کرد و به نیزه سرِ بابا را دید از همان فاصله‌یِ دور لبش را بوسید 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مناجات شب جمعه زائری دیدم که دارد چشمِ تر می‌آورد یک نفر هم نذر پاهای تو سر می‌آورد کفتری دیدم که از بالابلندِ گنبدت نذر چوبِ جاروی صحن تو پر می‌آورد مادری دیدم؛ شب جمعه؛ که با قدی کمان بین صحن تو زبانِ نوحه‌گر می‌آورد خواب ، چشمم را که می‌بندم به پابوسی تو می‌برد روح مرا ؛ وقتِ سحر می‌آورد من یقین دارم نسیمی که به پرچم می‌خورد از دلِ تنگم برای تو خبر می‌آورد رو به صحنت سجده کردم ؛ مُهرِ تربت خیس شد بوی خاک کربلا هم گریه در می‌آورد دَلوِ چشمم از تهِ چاهی که در آن اشک نیست با طنابِ روضه‌ات خونِ جگر می‌آورد نسل اندر نسل نوکرزاده ؛ مجنون زاده‌ایم می‌رود دیوانه‌ای ؛ دیوانه‌تر می‌آورد شاد خواهد شد؛ چرا که سینه‌زن آورده است از تبارِ نوکران هر کس پسر می‌آورد زائرم؛ حتی پس از مرگم؛ چرا که در حرم ... باد ، از خاکم غباری مختصر می‌آورد 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌