جانشین هیتلر؛ نابغهای که نیروی دریایی انگلیس را به زانو درآورد
🔹در روزهای پایانی جنگ، #هیتلر و #گوبلز خودکشی کردند و دریاسالار #دونیتس رئیس #آلمان_نازی شد.
او در بحبوحه تصرف شهر #برلین توسط ارتش #شوروی، دستور تسلیم شدن تمام قوای آلمانی را صادر کرد و بدین ترتیب، عمر کابوس #نازی را به پایان رساند.
#خبرفوری به بهانه سالروز تسلیم آلمان نازی به نیروهای #متفقین، بررسی میکند👇
khabarfoori.com/fa/tiny/news-3071654
✍️ مطالب متنوعتر در ⬇️
@jazabtarin جذابترینها 🇮🇷
.
♨️حکومتی با دو پادشاه و سه بار فرار !!
شهریورماه یادآور واقعه تلخ و فراموشنشدنی اشغال ایران توسط روسیه، انگلستان و آمریکا در ۱۳۲۰ خورشیدی است.
ارتش رضاخانی که برای تاسیس آن، مردم مظلوم ایران، متحمل سختیهای بیسابقهای شده بودند (از اجباری شدن سربازی تا مالیاتهای گوناگون که تا به قند و چای مردم هم رحم نکرد)، حتی یک روز هم نتوانست در مقابل نیروهای دستچندم روس و انگلیس مقاومت کند و از پاشید و نابود شد.
انگلیسیها به حدی از بیعرضگی #رضاشاه مطمئن بودند که برای فتح ایران، از سربازان مستعمراتی هندی خود استفاده کردند...
نکته جالب توجه، اینجا بود که ایران به محض شروع جنگ جهانی، بیطرفی خود را به طرفهای درگیر اعلام کرد؛ ولی چون موقعیت ژئوپولتیک خاص ایران، امکان پشتیبانی از #شوروی را فراهم میکرد، #متفقین با بیتوجهی به این اعلان، خاک #ایران را به #پل_پیروزی خود تبدیل کردند...
طنز تلخ ماجرا آنجا بود که رضاشاه به عنوان فرمانده کلقوا، اولین تصمیمی که در مقابل تهاجم بیگانگان به خاک ایران گرفت، #فرار از ایران به همراه خانوادهاش بود و این رویه (فرار از کشور) در دوران سلطنت پسرش نیز دوبار تکرار شد‼️
═══✧❁▫️🚩▫️❁✧═══
🇮🇷@jazabtarin جذابترینها
.
✅ عبرتآموز | یک داستان واقعی و تکاندهنده از یک پزشک!
🔸توی #بیمارستان فیروزآبادی، دستیار #دکتر_مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل، و پیرمردی را نشان داد که باید پایش را به علت عفونت میبریدیم.
دکتر گفت: این بار من نظارت میکنم و شما عمل میکنید.
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم؟
دکتر گفت: «برو بالاتر!»؛ بالای مچ را نشان دادم؛ ولی دکتر گفت: «برو بالاتر!»؛ بالای زانو را نشان دادم؛ باز هم دکتر گفت: «برو بالاتر!!»؛ تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم، دکتر گفت: از اینجا بِبُر. عفونت از اینجا بالاتر نرفته!
لحن و عبارت #برو_بالاتر، خاطرهی بسیار تلخی را در من زنده میكرد؛ خیلی تلخ.
در دوران کودکی، همزمان با اشغال ایران توسط #متفقین، در محله پامنار زندگی میکردیم.
#قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانواییها تعطیل.
مردم ایران و تهران، بشدت عذاب و گرسنگی میکشیدند که داستانش را همه میدانند.!
عدهای هم بودند که به هر قیمتی بود، ارزاقشان را تهیه میکردند و عدهای از خدا بیخبر هم بودند که با #احتکار، از گرسنگی مردم سودجویی میکردند.!
شبی پدرم، دستم را گرفت تا به در خانه همسایهمان که #دلال بود و گندم و جو میفروخت، برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم و از گرسنگی نمیریم!
پدرم هر قیمتی که میگفت، همسایه دلال ما با لحن خاصی میگفت: «برو بالاتر...» «برو بالاتر...!!»
بعد از بهوش آمدن پیرمرد، به دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم، گفت: «بچه پامنار بودم. گندم و جو میفروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...»
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که:
«از مکافات عمل غافل مشو،
گندم از گندم بروید، جو ز جو»؛
اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم.!
🇮🇷 کانال جذابترینها 🇮🇷
@jazabtarin👈مطالب بیشتر
.
4.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دغدغۀ عجیب رضاخان هنگام حملۀ متفقین به ایران
🇮🇷 اخبار ویژه و جذاب👇
🎋@jazabtarin🔅
منبع #رضاخان #پهلوی #متفقین