eitaa logo
خاکریز
498 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
54 فایل
خاکریز، یک جبهه است جبهه‌ای برای کمک به تحلیل بچه‌های انقلاب، در حمله همه‌جانبه علیه دین، نظام و هیاهوهای رسانه‌ای ارتباط با مدیر : https://eitaa.com/Saeid2846
مشاهده در ایتا
دانلود
خاکریز
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_اول 💠 ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده ب
✍️ 💠 به‌قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌خاطر همین تفاوت در نهایت ترک‌شون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای ، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در شکستم داده که با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت :« یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد که ترسیدم. 💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«می‌خوای چی‌کار کنی؟» 💠 دو شیشه بنزین و و مردی که با همه زیبایی و دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟» بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟» 💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از و و و و و ، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!» گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد :«من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار هم دیگه تمومه!» 💠 و می‌دانستم برای سرنگونی لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!» از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان می‌گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!» 💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و تمنا کرد :«من می‌خوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟» نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درس‌مون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟» 💠 به‌ هوای سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟»... ✍️نویسنده: @jebhetarom
یه آمپول دیشب خواب دیدم رفتم بنزین بزنم برا ماشینم، یه دکتر آمپول دست گرفته بود با آمپول بنزین می‌ریخت تو باک ماشینا گفتم: این چه مدل بنزین زدنه گفت: مگه خبر نداری دکتر پزشکیان رئیس جمهور شده، بنزین رو گرون کرده، با این قیمت بنزین شما مستضعفین بیشتر از این نمیتونید بنزین بزنید
به رای میدهم 😊😇😘😎 چون فکر میکنم این‌هایی که در ستادش رفت و آمد میکنند مثل و و و را به کار نمی‌گیرد و آدم از فضا می‌آورد برای دولتش...❌ چون یادم نیست در دولت یازدهم و دوازدهم 5000 واحد تعطیل شد..❌ یادم نیست قطع میشد برق واحدهای تولیدی را قطع کردند که جبران شود چون نیروگاه نمی‌ساختند...❌ یادم رفته صبح جمعه تازه می‌فهمیدند گران شده..❌ اونم با خنده ای تلخ تر از زهر! یادم رفته ها تعطیل شدند و رکورد بنزین را زدیم😰 یادم رفته بدترین از جمله بی‌شناسنامه، بی‌سواد، بروید به جهنم، کودک،... و بیشترین شکایت‌ها به منتقدان میشد..❌ یادم رفته که برای صدها سکه از خزانه مملکت جایزه گرفتند و بعداً که مفتضح شد، گفتند تصمیم نظام بود..❌ یادم رفته مردم در روزانه ۷۰۰ نفر فوت می‌شدند و می‌گفتند به خاطر FATF به ما واکسن نمیدهند..❌ در حالی که چند هفته بعد از تحویل دولت رئیسی میلیونها واکسن توسط دولت شهید رئیسی وارد شد🤕 یادم رفته که می‌گفتند جوانان ایران ما، حتی بزباش هم بلد نیستند درست کنند..❌ یادم رفته برادر جمهور و برادر معاون اولش یعنی جهانگیری دزد بودند و زندانی شدند...❌ یادم رفته که لایکو رئیس جمهور را با پرواز اختصاصی میفرستاند...❌ یادم رفته که مملکت را دودستی تقدیم سوداگران ارز و سکه کردند تا مردم را بدبخت کنند و ۶۰ تُن ذخیره کشور که از دوره نادرشاه در خزانه بود بر باد رفت...❌ یادم رفته چطور در ملت را فریب دادند و جیبشان را زدند و دیگه نشد اونی که باید میشد ❌ یادم رفته رکورد رشد اقتصادی را زدند..⚠️ یادم رفته که دادن 45 هزار وپونصد تومن برایشان مصیبت عظما بود..🤮 ⚠️یادم رفته وزیر مسکن شان که الان حامی دکتر است افتخار میکرد یک واحد برای مردم نساخت و خانه‌دار شدن را به رویا تبدیل کرد..😰😡😭 یادم رفته که وعده تمام را دادند اما هم هسته‌ای را دادند، هم تحریمها اضافه‌تر شد...❌ یادم رفته که 800 تحریم را به 1500 تحریم رساندند..❌ یادم رفته به بهانه خصوصی‌سازی چه کردند با بزرگترین تولیدی یادم رفته به جای قرارداد با واحدها تولیدی، التماس شرکت‌های خارجی را کردند و آخر هم هیچ‌..❌ یادم رفته دولت تاریخ را رقم زدند..❌ یادم رفته 700 میلیون دلار تراز حساب دولت منفی شد..❌ یادم رفته یادم نیست حافظه‌ی تاریخی‌ام پاک شده..🤕😰🤕 ⚠️😱 یادم رفته ولی خودم هم صبح شنبه میفهمم چه کردم با خودم و فرزندان و کشورم... 🧐🧐😰😰🥴🥴
چند روز است در اخبار و متون منتشر شده چند واژه بدجوری خودنمایی می‌کند: ۱- و افغانی‌ها ۲-مصرف انرژی بویژه و برق ۳- ایرادات به نهضت ملی استشمام بوی ... ● چرا باید در این برهه حساس و خاص این حجم از اخبار بسیار ساده درباره بزرگنمایی شود؟ اعم از موبایل قاپی و تجاوز به عنف و زاد و ولد افغانی‌ها و حتی استخدام آنها در آموزش و پرورش و ... ☆ حق بزرگی بر گردن ما دارند... ● گران کردن حامل‌های انرژی بویژه بنزین و برق که بصورت مستقیم در زندگی مردم اثرگذارند همیشه راهکار اول و آخر لیبرال‌ها بوده و هست بطوری که ماجرای و رییس‌جمهور هنوز در خاطره‌ها سنگینی می‌کند. ● درباره نهضت ملی مسکن حرف بسیار و قطعا با ایرادات فراوان همراه است لیکن در برهه کنونی اولا یک تکلیف قانونی است و ثانیا تنها امید مستضعفان برای خانه‌دار شدن است. در دولت آقای روحانی، آقای آخوندی وزیر راه و شهرسازی مسکن مهر را مزخرف و قوطی کبریت نامید ولی هیچگاه راهکار عملیاتی برای خانه‌دار شدن مردم ارائه و عملیاتی نکرد. ایراد گرفتن همیشه آسان است ولی حمله کردن به این طرح عظیم قطعا به سمت نارضایتی‌های اجتماعی قدم برداشتن خواهد بود.... خلاصه کلام اینکه بسیار باید مراقب بود که کشور را در این برهه ویژه تاریخی که در گوشه رینگ شکست قرار داده وارد یک نکند.
طی چند روز اخیر مهمترین سر تیتر اخبار، اعلام اخذ مجوز اصناف مختلف از دولت محترم برای افزایش قیمت انواع اقلام و خدمات و یا به اصطلاح خودمانی کردن آن است. در این بین رقابت عجیبی برای گران‌سازی در بین صنوف مختلف در حال شکل‌گیری است که بنظر نگارنده، همه این داستان‌ها منجر به گران شدن و بعد از آن گرفتار شدن در گرانی انرژی و تاثیر آن بر اقلام و خدماتی است که به تازگی مجوز افزایش قیمت گرفته بودند. ولی از همه، اخذ مجوز گرانی ۳۰ درصدی دو مشهور است که بنابر اظهار دبیر انجمن خودروسازان، این افزایش قیمت صرفا برای پوشش هزینه‌ها هست و سودی برای آن متصور نیست. چرا برای یکبار این سوال را کسی پاسخ نمی‌دهد که تا کی این روند ادامه خواهد داشت؟ یا قیمت‌گذاری را نیز از حذف کرده و بازار داخلی را ملاک عمل قرار دهید و یا درآمد مردم را نیز با و قیمت‌های جهانی محاسبه و پرداخت کنید. ✍سعید رضایی 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/jebhedar_eita