#بزغاله
ولگرد گفت: «چه کسی به تو گفته است که این 🐑بزغاله است؟ به نظر میرسد کسی سر تو را کلاه گذاشته باشد. این یک 🐐بُز است؟» و به راهش ادامه داد.
روستایی بز را از دوشش پایین آورد تا ببیند موضوع چیست؟ اما آن قطعاً یک 🐐بُز بود. فهمید هر دو نفر اشتباه میکردند اما ترسی در وجودش افتاد که شاید دچار توهم شده است. آن مرد همانطور که داشت به سمت روستای خود برمیگشت نفر سوم را دید که گفت: «سلام، این 🐕سگ را از کجا خریدهای؟»
مرد روستایی دیگر شهامت نداشت تا بگوید که این یک 🐐بز است. برای همین گفت: «آن را از شهر خریدهام.»
مرد روستایی پس از جدا شدن از نفر سوم، ترسی وجودش را گرفته بود. با خود فکر کرد که شاید بهتر باشد این حیوان را با خود به روستا نبرد چرا که شاید مورد سرزنش قرار بگیرد. اما از طرفی برای خرید آن حیوان پول داده بود. در همین زمان که دودل بود، اوباش چهارم از راه رسید و به مرد روستایی گفت: «عجیب است! من تا به حال کسی را ندیدهام که 🐕سگ را بر روی دوش خود حمل کند. نکند فکر میکنی که این یک 🐐بز است؟»
مرد روستایی دیگر واقعاً نمیدانست که این حیوان 🐐بز است و یا یک 🐕سگ. برای همین ترجیح داد خود را از شر آن حیوان خلاص کند. اطراف را نگاه کرد و دید کسی نیست. 🐐بز بیچاره را که فکر میکرد دیگر 🐕سگ است آنجا رها کرد و به روستا برگشت. ترجیح داد از پول خود بگذرد تا اینکه اهالی روستا او را دیوانه خطاب کنند. با این حقه اوباشها توانستند آن 🐐بز را به راحتی و بدون هیچگونه درگیری تصاحب کنند.
🗣 #اینترنت_کثیف_آمریکایی اینگونه داشتهها و اعتقاداتمان را در جنگ تردید از ما میگیرد و در این مصاف چارهای جز راهاندازی #اینترنت_پاک_ایرانی نداریم.
جبههٔ #انقلاب اسلامی در فضای مجازی
✊🏻 @jebheh