هدایت شده از خط شکن
💢 بانکهای خصوصی در انحصار اصلاحطلبان
🏦 بررسی ارتباط اصلاحطلبان با بانکهای اقتصادنوین، سامان، گردشگری، ایرانزمین و آینده نشان میدهد این جریان، باوجود ادعای «بیسهمی از قدرت»، حضور جدی در شبکه بانکی و منابع مالی کشور دارد.
💼 بانکهای خصوصی که با شعار تأمین مالی تولید متولد شدند، بهسرعت به ابزار تأمین منافع مالکان خود بدل شدند؛ از بنگاهداری ملکی و پروژههای ساختمانی تا ناترازیهای سنگین و اضافهبرداشتهای چند ده هزار میلیاردی از بانک مرکزی.
📊 از سهامداری حامیان مالی محمد خاتمی در بانک سامان و نقش مشاور اقتصادی پزشکیان در تأسیس اقتصادنوین، تا مالکیت برادر جهانگیری در بانک گردشگری و وابستگی بانک ایرانزمین و آینده به چهرههای کارگزاران و طیف اصلاحات، تصویری از پیوند عمیق این جریان با قدرت مالی ترسیم میشود.
⚠️ فقط مانده تسهیلات کلان این چند بانک بیش از ۷۸۰ هزار میلیارد تومان است؛ رقمی همسنگ سه برابر یارانه یکسال مردم؛ و با این همه، همچنان روایت «بیسهمی از حاکمیت» تکرار میشود.
✍🏻خبرگزاری فارس
هدایت شده از منانقلابیام | عباسبابائی
بسیج مستضعفان، امید امام زمان
(۱) «ولیالله» یک «بسیجی» کارگرزاده بود که با پولی که از دوستانش قرض گرفت، خودش را به جبهه رساند و «شهید» شد.
(۲) «ابراهیم» دستراستِ محمود کاوه، یک پدر «بسیجی» بود که درست ۵ روز قبل از تولد زینبش «شهید» شد.
(۳) «سعدالله» یک «بسیجی» مخلصِ بیادعایِ مستجابالدعوه بود که هنوز هم از مزارش میتوان حاجتگرفت.
(۴) «شکرالله» یک جانباز «بسیجی» بود که بعد از یکسال افتادن بر تخت بیمارستان، از امامرضا شفا خواست تا دوباره برود جبهه کنار محمود کاوه! گرفت و رفت و «شهید» شد.
(۵) «عبدالله» یک روحانی «بسیجی» و نمایندهی امام بود که میگفت: «خدا میداند اگر پیام شهدا و حماسههای آنها را به پشت جبهه منتقل نکنیم، گنهکاریم.»
(۶) «یدالله» یک فرماندهی غیور «بسیجی» بود؛ آنقدر دیر به دیر مرخصی میآمد، که دختر کوچکش غریبی میکرد!
(۷) «رضا» یک نوجوان دانشآموز «بسیجی» بود که چون عارفان سخن میگفت و در وصیتنامهاش عشق به امامزمان موج میزد! او در ۱۲ سالگی آسمانی شد.
(۸) «مرحمت» یک روستایی «بسیجی» بود که وقتی به خاطر سن کم اجازهی رزم نیافت، ۷۰۰ کیلومتر خودش را از روستاهای اردبیل به ساختمان ریاستجمهوری در تهران رساند تا از رئیسجمهور اجازهی میدان بگیرد؛ گرفت و رفت و «شهید» شد.
(۹) «وحید» یک دانشجوی «بسیجی» بود در رشتهی پزشکی که از ابتدا تا انتهای دعایکمیل در سجده اشک میریخت.
خط پربرکت «بسیجیان روحالله» در شاهراه انقلاب ادامهیافت تا نوبت به «بسیجیان سیدعلی» رسید.
(۱۰) «مجید» یک دانشمند هستهای «بسیجی» بود که با پشتکار خیرهکننده، ایران را وارد باشگاه ۲۰ درصدیها کرد.
(۱۱) «آرمان» یک طلبهی جوان «بسیجی» بود که زیر شکنجههای ۷۰ نفر داعشیِ وطنی حاضر نشد به «حضرت سیدعلی» جسارتکند.
(۱۲) «محمدامین» یک مدافعحرم «بسیجی» بود که وصیت کرد، مخالفان «حضرت آقا» حق ندارند زیر تابوتش را بگیرند.
(۱۳) «سیدحسن» یک رهبر ممتاز «بسیجی» بود که هرچند در دنیا و جهان عرب جایگاه والایی داشت، خودش را اما سرباز و شاگرد «آقا» میدانست.
(۱۴) و «حاجقاسم» یک «بسیجی» تمامعیار بود که ذوب در «خمینی و خامنهای» بود و عصارهی تمامی شهدا!
«لشکر مخلص بسیج»، مهمترین و اثربخشترین و در عینحال مظلومترین «امید واقعی» برای «آئین و امام و امت» است که هر روز شادابتر و پویاتر و مستحکمتر از دیروز عرصه را برای ظهور «حضرتعشق» آمادهتر میکند؛
«وَلَو کَرِهَ المُشرکون.»
پ ن:
۱) شهید ولیالله محبی
۲) شهید ابراهیم امیرعباسی
۳) شهید سعدالله شهدفروش
۴) شهید شکرالله خانی
۵) شهید عبدالله میثمی
۶) شهید یدالله کلهر
۷) شهید رضا پناهی
۸) شهید مرحمت بالازاده
۹) شهید وحید شادیفر
۱۰) شهید دکتر مجید شهریاری
۱۱) شهید آرمان علیوردی
۱۲) شهید محمدامین کریمیان
۱۳) شهید محمدعلی نقوی
۱۴) شهید حاجقاسم سلیمانی
✍عباس بابائی
🇮🇷 من انقلابیام||عضویت 👇
https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec
هدایت شده از پاسخیار | محمدرضا باقرزاده
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخ به یک دروغ بزرگ درباره فیلترینگ
هدایت شده از نورمجرّد
🔸جای تعجّب دارد....🔸
حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
🔹عجَبٌ لِمَنْ يَتَفَكَّرُ فِي مَأْكُولِهِ كَيْفَ لَا يَتَفَكَّرُ فِي مَعْقُولِهِ فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ مَا يُؤْذِيهِ وَ يُودِعُ صَدْرَهُ مَا يُرْدِيهِ
💠جای تعجّب دارد کسی که در غذای خود دقّت می کند ولی در عقیدۀ خود دقّت به خرج نمی دهد؛
💠از خوردن آنچه برای جسمش ضرر دارد اجتناب می کند، ولی اموری را به قلب خود راه می دهد که او را به هلاکت می رساند.
📚«بحارالانوار» ج ۱ ص ۲۱۸
🆔 @nooremojarrad_com
🔴 وقاحت بی سابقه جنایتکاران متجاوز را تاریخ سراغ ندارد.
موشکمان را پس بدهید!!
تجاوز و جنایت می کنند و با وقاحت تمام پس گرفتن آلت قتاله و کشتار جمعی شان را تقاضا می کنند.
آمریکا از دولت لبنان خواسته که موشک GBU-39B که در حملهٔ اخیر به ضاحیهٔ جنوبی عمل نکرده و منفجر نشده است را بازگرداند.
ایالات متحده وحشت دارد این موشک پس از انتقال به تهران توسط نسل تهرانی مقدم ها است مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرد.
لبنان باید از امریکا و اشغالگر قدس مستند به همین موشک که سند اشکار جنایت انها است شکایت کند.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✊ ۶ توصیه رهبر انقلاب به بسیجیان
🗓 انتشار به مناسبت هفته #بسیج
📥 نسخه پخش تلویزیونی
🖥 Farsi.Khamenei.ir
🔴 در زلال اندیشه امام خامنه ای
🟢میخواهند فروغ حیا را در جوانان بمیرانند
جوانِ هشیارِ مؤمن و متدیّنِ امروز، در مقابل این توطئهها بیدار است
جوان ما بیدار است. پسر و دختر ما هوشیارند؛ دانشآموزمان، دانشجویمان، جوانان دیگرمان در حوزههای علمیه بیدارند. این آگاهی را هم اسلام و انقلاب به این کشور و به جوانان داده است.
سعی میکنند در داخل مدارس و دانشگاهها نفوذ کنند. اوّلین اقدام آنها هم این است که جوان را به بیبندو باری و فساد سوق دهند و فروغ حیا را در او بمیرانند. شما حتماً بیشتر از من میدانید که آنها با عوامل ناآگاه و غافلِ خودشان در مدارس چه کارهایی میکنند.
جوانِ هشیارِ مؤمن و متدیّنِ امروز، در مقابل این توطئهها بیدار است و آنجایی که نشانه حضور و سرانگشت دشمن را ببیند، او را در زیر پای خودش لگد و له میکند.۱۳۷۹/۱۲/۰۸
بیانات در دیدار اعضای اتحادیههای انجمنهای اسلامی دانشآموزان و مسئولان امور تربیتی سراسر کشور
#حیا
🔻امامِ کتابخوان
(نگاهی کوتاه به سیرهی کتابخوانی «امام خامنهای» به مناسبت هفتهی کتاب و کتابخوانی)
واقعاً حیرتانگیز است این میزان مطالعه از رهبری هشتاد و چند ساله با آن همه از مشغولیتهای ملی و منطقهای و جهانی و تمدنی!
حیرتانگیزتر اما کیفیت مطالعات ایشان است که بخشی کوتاه از آن تقدیمتان:
۱) خوبخوانی؛
خواندن کتب ارزشمند و دستاول از نویسندگان زبردست در علوم مختلف از مهمترین ویژگیهای مطالعاتی «آقا»ست.
۲) بهروزخوانی؛
دکتر موسی نجفی با تعجب از «آقا» پرسید: «شما کتاب «صلحی که همهی صلحها را بر باد داد» خواندهاید؟!»
و این در حالی بود که کتاب تازه از چاپ بیرون آمده بود!
«پنجرههای تشنه» آقای قزلی ۱۶ اردیبهشت ۹۳ چاپ شد و «آقا» ۲۸ اردیبهشت ۹۳ بر آن تقریظ زدند!
۳) دقیقخوانی؛
گلعلی بابائی میگفت: «آقا» هر روز مطالعهی دفاع مقدس دارند[تا جایی که] میفرمایند: «آن صفحهی کتاب قابلیت فیلم دارد!»
۴) مداومخوانی؛
«در منزل من همهی افراد هرشب در حال مطالعه خوابشان میبرد؛ خود من هم همینطورم!»
۵) متعددخوانی؛
شاید هیچ رشتهای از علوم پیدا نشود که «آقا» در آن مطالعه نداشته باشند!
۶) فعالخوانی؛
بیان ایرادات کتابها و نوشتن تقریظ بر بهترینها، شیوهی فعال و ثابت «آقا» در مطالعه است.
۷) جمعخوانی؛
«فرهنگ جبهه را تا آخر خواندم، دیدم کافی نیست؛ به خانواده گفتم همه بنشینید این کتاب را بخوانید.»
«آقا» درمورد کتاب دیگری فرمودند: «در جمع خانواده جاهایی از کتاب را خود من بازکردم و خواندم!»
۸) کوتاهخوانی؛
«بنده دورههای بیست و چند جلدی کتابها را در همین فاصلههای ده دقیقه، بیست دقیقه، یکربع ساعت خواندهام!»
۹) تندخوانی؛
قبل انقلاب «آقا» رمانهای کرایهای را یکشبه تمام میکردهاند! یعنی مهارت تندخوانی را از همان اوان جوانی فراگرفتهاند!
۱۰) عمیقخوانی؛
سپردن مطالب فراوان کتابها به حافظه و یادآوری آنها در بزنگاههایی که نیازمند آنانی، نتیجهی عمیقخوانی است.
همهی اینها و غیراینها در حالی است که «آقا» از اصلیترین مروجان «کتابخوانی»اند:
«من اگر هر روز یکساعت باید حرف بزنم و نتیجهاش این باشد که مردم کتابخوان بشوند، حاضرم روزی یکساعتونیم حرف بزنم.»
در تاریخ چندهزارسالهی ایران بزرگ، رهبری اینچنین پیدا نمیشود که علیرغم سیرهی فوقالعاده در کتابخوانی، تا این میزان دغدغهی کتابخوانشدن امتش را داشته باشد.
✍️ عباس بابائی
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
🔺ادامه از صفحه قبلی👆
آقا غیر از فامیل، آقای خاتمی، آقای هاشمی و آقای ناطق و روسای سه قوه و دکتر حبیبی را دعوت فرمودند. یک نوع غذا هم درست کردیم. قبل از اینها صحبت خرید بازار شد.
پسر آقا گفت؛ «من نه انگشتر می خواهم و نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند؛ «خوب نیست.» من هم گفتم؛ «حداقل یک حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند؛ «من یک انگشتر عقیق دارم که یکی برای من هدیه آورده، اگر دخترتان قبول می کند، من آن را به ایشان هدیه می دهم و ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.» قبول کردیم و انگشتر را گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا کوچکش کند و خرجش 600 تومان شد. خلاصه خرج حلقه داماد 600 تومان شد .
به آقا گفتیم در همه این مسائل احتیاط کردیم، دیگر لباس عروس را به ما بسپارید و آقا هم فرمودند؛ «آن را طبق متعارف حساب کنید.» در همان ایام، ما خودمان برای پسرمان عروسی می گرفتیم و یک لباس عروس برای عروس مان سفارش داده بودیم بدوزند .
خلاصه قبل از اینکه عروس مان استفاده کند، همان شب دخترمان استفاده کرد. بعد آقا گفتند؛ «من یک فرش ماشینی می دهم، شما هم یک فرش بدهید.» و به این ترتیب مراسم برگزار شد. برای عروسی هم دو پیکان از اقوام ما و دو پیکان هم از اقوام آقا آمده بودند. مراسم در خانه ما تا ساعت یک طول کشید. خانواده آقا آمده بودند که عروس را ببرند، البته آقا ظاهراً کاری داشتند و نیامده بودند. اما وقتی عروس را به خانه آوردیم، دیدیم آقا هنوز بیدار نشسته اند و منتظرند عروس را بیاورند .
فرمودند؛ «من اخلاقاً وظیفه خود می دانم برای اولین بار که عروس مان قدم به خانه ما می گذارد، من هم بدرقه اش کنم و به اصطلاح خوشامد بگویم .»
ما خیلی تعجب کرده بودیم و فکر نمی کردیم آقا تا آن ساعت شب بیدار باشند، حتی آقا آن شب هم غذا نخورده بودند. چون خانواده آقا سرشان شلوغ بود، به آقا غذا نداده بودند. آقا گفتند؛ «دکتر، امشب شام هم نداشتیم، من به یکی از پاسدارها گفتم شما چیزی خوردنی دارید؟ آنها گفتند که غیر از کمی نان چیز دیگری نداریم. گفتم؛ همان را بیاورید، می خوریم .»
بعد هم که عروس وارد شد، آقا چند دقیقه یی برایشان در مورد تفاهم در زندگی و شرایط و اهمیت زندگی زناشویی صحبت کردند و تا پای در خانه، عروس را بدرقه کردند و خوشامد گفتند. رعایت آداب حتی تا چنین جایگاهی چقدر ارزش دارد. اینها از برکت انقلاب اسلامی و خون شهداست. ایشان دستور دادند حتی از ریزترین وسایل دفتر استفاده نشود، چون مال بیت المال است. حتی اگر مشکل وسیله نقلیه هم پیش آمد، اجازه ندارند از وسایل دفتر استفاده کنند . بیت المال هست
پایان
🌹🌹🌹🌹🌹
📚کپی با ذکر صلوات همراه با (وعَجِّل فَرَجَهُمْ )جایز هست
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🟢 #الگو می خواهید بسم الله!
#تلنگر به خانواده ها
🔴خاطرات خواندنی آقای حدادعادل از کیفیت ازدواج دخترشان با آقای سید مجتبی خامنه ای فرزند اول شخص نظام جمهوری اسلامی بلکه جهان اسلام
«سال 77، خانمی به خانه ما زنگ زده بود و گفته بود که می خواهیم برای خواستگاری خدمت برسیم. خانم ما گفته بود دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبیرستان است و می خواهد ادامه تحصیل دهد. ایشان دوباره پرسیده بودند اگر امکان دارد ما بیاییم دخترخانم را ببینیم تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند.
بعد خانم ما از ایشان پرسیده بودند اصلاً شما خودتان را معرفی کنید. و ایشان هم گفته بودند؛ من خانم مقام معظم رهبری هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام علیک کرده بود و گفته بود؛ «ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ایم. اما شما صبر کنید با آقای دکتر صحبت کنم، بعد شما را خبر می کنم.» آن زمان خانم من مدیر دبیرستان هدایت بود .
بعد از صحبت با من قرار بر این شد که آنها بیایند و دخترمان را در مدرسه ببینند که هم دخترمان متوجه نشود و هم اینکه اگر آنها نپسندیدند، لطمه یی به دختر ما نخورد. طبق هماهنگی قبلی، خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را دیدند و رفتند. چند روز گذشت و من برای کاری خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند؛ «خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب نبوده است .»
یک سال از این قضیه گذشت. مجدداً خانواده آقا تماس گرفتند و گفتند ما می خواهیم برای خواستگاری بیاییم. خانم بنده پرسیده بودند چطور تصمیم تان عوض شده؟ آقا گفته بودند؛ «خانم ما به استخاره خیلی اعتقاد دارد و دفعه اول چون خوب نیامده بود، منصرف شدند.» و خانم آقا هم گفته بودند؛ «چون دخترتان دختر محجبه، فرهیخته و خوبی است، دوباره استخاره کردم که خوب آمد و اگر اجازه بدهید، بیاییم .»
آن زمان دخترمان دیپلم گرفته بود و کنکور هم شرکت کرده بود. پس از مقدمات کار، یک روز پسر آقا و مادرش با یک قواره پارچه به عنوان هدیه برای عروس آمدند و صحبت کردیم و پس از رفتن آقا مجتبی، نظر دخترم را پرسیدم، ایشان موافق بودند .
بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند؛ «آقای دکتر، داریم خویش و قوم می شویم.» گفتم؛ «چطور؟» گفتند؛ «خانواده آمدند و پسندیدند و در گفت وگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟» گفتم؛ «آقا، اختیار ما دست شماست .»
آقای خامنه ای فرمودند؛ «نه، شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانم تان هم همین طور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من این طور نیست. اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم، غیر از کتاب هایم یک وانت بار می شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسوولان در آنجا با من دیدار می کنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانه یی اجاره کرده ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می کنند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این طور زندگی می کنیم. اما شما زندگی نسبتاً خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است. مجتبی معمم هم نیست. می خواهد قم برود و درس بخواند و روحانی شود. همه اینها را به او بگو بداند .»
من هم به دخترم گفتم و ایشان هم قبول کرد. آقا در زمان قبل از رئیس جمهوری شان، در جنوب تهران خانه یی داشتند که آن را اجاره داده اند و خرج زندگی شان را از آن درمی آورند؛ ایشان حقوق رهبری نمی گیرند و از وجوهات هم استفاده نمی کنند .
هنگام صحبت در مورد مراسم عقد و مهریه و ... آقا فرمودند؛«در مورد مهریه، اختیار با دختر شماست. ولی من برای مردم خطبه عقد می خوانم، سنت من این بوده که بیشتر از 14 سکه عقد نخوانم و تا حالا هم نخوانده ام، اگر بخواهید، می توانید بیشتر از 14 سکه مهریه معین کنید، ولی شخص دیگری خطبه عقد را بخواند. از نظر من اشکالی ندارد. چون تا حالا بیش از 14 سکه برای مردم عقد نخوانده ام، برای عروسم هم نمی خوانم .»
من گفتم؛ «آقا، این طور که نمی شود. من با مادرش صحبت می کنم، فکر نمی کنم مخالفتی داشته باشد.» در مورد مراسم عقد هم گفتند؛ «می توانید در تالار بگیرید، ولی من نمی توانم شرکت کنم.» گفتم؛« آقا هر طور شما صلاح بدانید.»
فرمودند؛ «می خواهید این دو تا اتاق اندرونی و یک اتاق بیرونی را با هم حساب کنید. هر چند نفر جا می شوند، نصف می کنیم؛ نصف از خانواده ما و نصف از خانواده شما را دعوت می کنیم.» ما حساب کردیم و دیدیم بیشتر از 150 ، 200 نفر جا نمی شوند. ما حتی اقوام درجه اول مان را هم نمی توانستیم دعوت کنیم، اما قبول کردیم .
🔺ادامه در پست بعدی👇
🇵🇸حکمت ۱۱۹
امام على (ع) فرمودند :
✨ دنيا همچون مار است چون بر آن دست كشند، نرم آيد ولى در درون آن زهر كشنده است فريب خورده ی نادان بدان ميل میكند و خردمند عاقل از آن دورى جويد.
#نهج_البلاغه
┅┅┅┅🍃🇵🇸❤🇮🇷🍃┅┅┅┅┄
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی ونخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش