eitaa logo
لیگ جت خراسان رضوی
8.6هزار دنبال‌کننده
84 عکس
108 ویدیو
15 فایل
کنشگری نوجوانان پیشران در عرصه جهاد تبیین🚀 🔸️رقابتی جذاب و تیمی در پاسخگویی به شبهات روز✔️ سواد رسانه و مهارت تفکر نقاد✔️ تولید اثر و فناوری روایت✔️ ارتباط با ادمین: @jet8ir_admin📱 @jet8ir_admin2📱 09152231542📞 🔆 پیش به سوی روشنایی #جهاد_تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰یا امام هشتم من را ببخش! 🔸 یا ضامن آهو و ای امام غریبان من هم با اینکه مجاورم اما غریبم با اینکه مشهدی ام اما غریبم سالهاست که نه به زیارتت آمده ام و نه احساس کرده ام که محتاج درگاهت هستم اما سه روز قبل که دو پیرزن روستایی همراه با دخترشان و کوله پشتی هایی که با خود مواد غذایی شان را در طول سفر همراه داشتند را دیدم دلم گرفت این همه راه از روستاهای بجنورد با پای پیاده و تاول زده را پیموده بودند برای چه؟ و من روسیاه هر روز از چهاراه فرامرز عباسی میتوانستم نگاهت کنم و سلامی عرض کنم. خاک بر سر من که دینم را به دنیا فروختم و از ائمه غافل شدم. خانواده من همه مذهبی اما من در طول دوران دانشگاه از این بیزار شدم. یا امام هشتم من را ببخش. آمدم ای شاه جوابم بده خطا امانی ز گناهم بده 🔸 به روایت آقای مرادی راد 🔹محور روایت: حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت: متن نوشته 🔻 شما نیز روایت خودتان را برایمان ارسال کنید: https://jet8.ir @jet8ir
🔰 روایت دلدادگی من و امام علی ابن موسی الرضا (ع) 🔸 درست در ایام کرونا بود از لرستان مشرف شدیم به ضریح مطهر... همیشه دوست داشتم یک نشانه ای از آقا بگیرم که ته دلم قرص باشه ... برگشتیم رودهن خونه اقوام خیلی تب داشتم حالم خوب نبود خوابیدم توی یک اتاقی شب یه آقای بلند قامت با ریش های جوگندمی و با لباس عربی سفید نشسته بود روبروی باب الجواد بلند شد و اومد سمت من یک فنجان چای و خرما بمن داد گفت..خیلی خسته ای بخور تا حالت خوب شه .... مجذوب آقا شده بودم که از خواب پریدم و شروع به گریه کردم خانومم گفت چی شده گفتم بلاخره آقا خودشو بهم نشون داد... همون چیزی که میخواستم ... دیگه اثری از کرونا نبود... خوب خوب شدم ... الهی دورت بگردم امام رئوف ... 🔸 به روایت آقای عزیزی 🔹محور روایت: حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت: متن نوشته 🔻 شما نیز روایت خودتان را برایمان ارسال کنید: https://jet8.ir @jet8ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 پناه 🔸 به روایت خانم جلالی 🔹محور روایت: حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت: نماسخن 🔻 شما نیز روایت خودتان را برایمان ارسال کنید: https://jet8.ir @jet8ir
5965fb7ec08c283d4319b7196aed2214.mp3
2.31M
🔰 دلتنگی حال و هوای حرم 🔸 به روایت خانم بهلول 🔹محور روایت: حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت: پادپخش 🔻 شما نیز روایت خودتان را برایمان ارسال کنید: https://jet8.ir @jet8ir
🔰 شهادت امام حسن مجتبی (ع) مرغ دلم به عشق شما پرکشیده است تا آسمان کرببلا یتان پریده است من آمده‌ام برای شما نوکری کنم من را خدا برای همین آفریده است. 🔸 به روایت آقای خبری 🔹محور روایت: خدمت در میزبانی، مواکب، پخت و توزیع نذورات و... 🔹قالب روایت: عکس نوشته 🔻 شما نیز روایت خودتان را برایمان ارسال کنید: https://jet8.ir @jet8ir
🔰 یک نیم نگاه 🔸 حال و هوای عجیبی داشتم. سردرگم بودم، آخر هم شهر خودمان موکب داشتیم و اینکه هر سال با خانواده‌ام به پیاده‌روی آقا سید مرتضی می‌رفتیم. 15 کیلومتر با شهر ما فاصله داشت. خانواده‌ام طبق معمول قصد رفتن به پیاده‌روی را داشتند، و من هم دلم پیش موکب خودمان که اولین بار در شهرستان برگزار می‌کردیم بود، و هم پیاده روی. خلاصه صبح شد، طبق وعدمون که ساعت 6 بود حاضر شدم، و راهی موکب... موکب خیلی زیبا شده بود، آخر شب قبلش با بچه‌ها تا ساعت 11 شب تزئین می‌کردیم. خیلی باشکوه بود موکب‌های دیگه هم بودند، که دوستان خودمان مسئول پذیرایی آن بودند خلاصه چادرم را به دور کمرم بستم و سر دیگ حلیم نشستم با نام یا حسین شروع کردم به هم زدن دیگ. هنوز هم دلم زبانه می‌کشید برای اینکه نتوانستم به پیاده روی بروم، با خودم گفتم اینجا و آنجا ندارد نوکری بابا حسینم را می‌کنم، موکب ما خیلی شلوغ بود، و تند تند ظرف‌ها را پر می‌کردم. یک خانم مسن بود وقتی ظرف را به او دادم از ته دل گفت: اجرتان با آقا امام حسین؛ به خودم آمدم و گفتم واقعاً دیگر چه می‌خواهی، از این دعا زیباتر. بنرها را جمع کردیم، و با بچه‌ها نشستیم آنها هم از پیاده‌روی می‌گفتند، که یک نفر پیشنهاد داد بیایید همه با هم برویم. همه با خوشحالی قبول کردند و راهی شدیم. تو راه با خودم گفتم: امام حسین حواسش به همه نوکراش هست، بعضی وقتا یک نیم نگاه کل زندگی آدم را عوض می‌کند. 🔸 به روایت خانم شبان 🔹محور روایت: زیارت 🔹قالب روایت: عکس نوشته 🔻 شما نیز روایت خودتان را برایمان ارسال کنید: https://jet8.ir @jet8i
🔰امام رئوفمان آقا امام رضا (ع) 🔸 من با اینکه می‌دانم پیاده‌روی به شهر مشهد مقدس چه حال و هوایی دارد متاسفانه تا به حال توفیق پیدا نکرده‌ام که راهی این سفر زیارتی مهم شوم. در ایام شهادت امام رئوف(ع) که به قول خودمون خراسانی‌ها، چهل و هشتم که اشاره به هشت روز بعد از اربعین حسینی و رحلت پیامبر اکرم(ص) دارد، از اقصی نقاط کشور عزیزمان ایران با پای پیاده راهی این سفر پربار و معنوی می‌شوند. بعد از زیارت آقاجانم حسین(ع) زیارت امام رضا (ع) خیلی دلچسب است. امسال هم همانند سال‌های پیشین از روستای ما و تمامی روستا‌های همجوار کاروان‌های زیارتی با پای پیاده به راه افتادند تا در ایام شهادت امام(ع) در جوار بارگاه ایشان باشند. نمی‌دانم این چه عشقی است که میلیون‌ها انسان را یکجا گرد هم می‌آورد میلیون‌ها در عراق و میلیون‌ها در مشهد از ایران و عراق و پاکستان و ترکمنستان و افغانستان و ده‌ها کشور دیگر... از موضوع اصلی دور نشویم، موضوع ما روایت این جریان است امروزه جنگ‌ها رو در رو و تن به تن نیست زیرا جنگ‌ها از راه دور و از راه روانی و جنگ نرم اتفاق می‌افتد. وظیفه اصلی ما در این راه رسانه‌ای کردن اتحاد مسلمانان است و بس. ان شاءالله که این راه پربار باشد و اتحاد مسلمانان روز به روز استوارتر از قبل باشد 🔸 به روایت آقای لزگی 🔹محور روایت: حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت: متن نوشته 🔻 شما نیز روایت خودتان را برایمان ارسال کنید: https://jet8.ir @jet8ir
🔰عاشقانی به مهمانی معشوقی مِهربان 🔸 حرم با صفای علی بن موسی الرضا در مشهد مقدس درمانی برای درماندگان، معبدی برای عبادت کنندگان و آهن ربایی است که مومنان را به خود جذب می‌کند. همه مردم ایران چه کوچک باشند و چه بزرگ، چه پیر باشند و چه جوان، چه مرد باشند و چه زن و با هر مذهبی خود را خادم و نوکر امام مهربانی‌ها یعنی امام رضا(ع) می‌دانند. امامی که تنفس هوای حرمش شفا دهنده درد‌های لاعلاج است و بس. وقتی به حرمت می‌روم، از دست صیاد روزگار آهو صفت می‌دوم و خود را به آغوشی می‌اندازم، مهربانتر از آغوش مادر و از آنجا بوی خدا می‌آید، بوی علی، بوی زهرا، بوی حسن و بوی سیب و بوی حبیبم حسین؛ که آنجا فرشته صفتی به جسم خالیم روحی تازه بخشد؛ که کوله بار دردهایم را لحظه‌ای بر زمین بگذارم و نفسی تازه کنم. دستت را می‌گذاری روی مرزی‌ترین نقطه وجودت یک حس گمشده آهسته شروع می‌کند به جوانه زدن… سلام می‌کنی چشمت مست تماشای گنبد طلا می‌شود… بو می‌کشی تا ریه‌هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام رضا و احساس تازگی اندیشه‌های خسته ات را فرا می‌گیرد… زیر لب زمزمه می‌کنی یا ضامن آهو یا غریب الغربا حواست به من هست؟ دلت را جا گذاشتی در حرم و گره‌اش زدی به ضریح امام رضا(ع)… 🔸 به روایت آقای قرایی 🔹محور روایت: حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت: متن نوشته 🔻 شما نیز روایت خودتان را برایمان ارسال کنید: https://jet8.ir @jet8ir
🔰رئوف مثل رضا 🔸سارُق چارُقم خالی است اما اشک چشمانم جاری... از کودکی غرق در رؤیای تو هستم... به یاد ندارم کسی را با دستان خالی رها کرده باشید، رُخ آئینه دارتان، تسکین دل بی قرار من است و یقین دارم که مرا نیز رها نمی‌کنید. ای آقای بسیار! مگر نه اینکه شما بیش از هر کس حال دلم را میدانید؟ پس تمام مرا در آغوش بگیرید. کیست که نداند آغوش شما لبریز خداست. دامان شما راه اجابت دعاست. چشمان شما پناه و التجاء است. آقاجان شاید که مرا دیوانه بخوانند؛ اما راستش را بخواهید در همین واگن قطار، بوی بهشت را میشنوم. حَرمت را می بینم، صدای همهمه‌ی مردم در رواق به گوشم می رسد، دیدگانم می‌جوشند و صدایم بغض آلود است، نامتان را با اشک مینویسم! اشک روضه‌های شما و پدرانتان نمک سفره‌های ماست. اصلا سِرّ کار همین گریه‌هاست و مگر نه اینکه همین اشک، زنگار دل‌های غبار گرفتۀ از معاصی را می‌زداید. دل غبار گرفته‌ام را دریاب؛ جز لطف و کرم بی منت شما امیدی ندارم! گویند که مجنون در فراق لیلی، بر ریگ بیابان نامش را مشق میکرد. بادیه نشینی پرسید این چه حالت است؟ مجنون گفت حال که کام او برایم میسر نیست، با نام او عشق بازی میکنم. حال من نیز بی شباهت به مجنون نیست. سالهاست که روز و شب نامتان را مشق میکنم تا یادتان در این دل رمیده و حیران زنده بماند. آقای رئوفم شاید روزی خود را فراموش کنم اما شما را هرگز! جانم می‌گوید که تو تمام منی، شریک غم اهل عالمی، کعبه‌ی اولاد آدمی، برای همۀ عالم تو محرمی! مضجع تو، مرکز توحید عالم است؛ مطاف ملائکه آسمان ها است؛ مکان حضور توجهات الهى است؛ محلت ذکر است؛ مرجع مهر است ؛ مصرع عشق است ؛ برزن سرّ است. مخلص کلام، حرم تو قلب تپندۀ ما است. دلم شیشه‌ای از عطر حرم، یک پیاله آب سقاخانه، کمی نبات تبرکی و مقداری غذای حضرتی میخواهد. آری خودت میدانی که همه چیز بهانه است. دلم تنها تو را میخواهد. آغوشت، نگاهت، دستان پر از مهرت. هرگز شوق پروانه بودن را از بالهای شکسته‌ام نگیر. به روشنی حرم امنتان قسم، آن ضریح طلایی تنها پناهی است که می‌توانم به امیدش پرهای سوخته‌ام را راهی مشهد الرضا کنم. ای آشنای خفته در خاک طوس. ای غریب غریبان و دستگیر ضعیفان. آغوش مهرتان را بگشایید که این سائل درمانده با قلبی محزون، جسمی شکسته و روحی خسته به سویتان میاید. سلام من بر شمایی که عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم هستید. 🔸به روایت آقای یوسفی 🔹محور روایت: حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت: متن نوشته @jet8ir
fb1c31102c1f31829375b458197b608e.mp3
4.47M
🔰امامِ مهمان نواز 🔸 به روایت خانم معمار 🔹محور روایت: خدمت در میزبانی، مواکب، پخت و توزیع نذورات 🔹قالب روایت: پادپخش @jet8ir
🔰متن نوشته ای از پیاده روی 🔸چند روزی بود که دوستام حرف از رفتن و بستن کوله پشتی و خرید چفیه های رنگی و انتخاب کفش راحتی میزدن منم هوایی شدم دلم میخواست که همراهشون برم، نمی دونم چرا برای رفتن و برای زخم شدن پاهام و برای خسته شدن توی راه اونقدر شوق و ذوق داشتم! به خانواده که گفتم مخالفت هاشون کمی نا آرامم کرد، هنگامی که پدرم گریه هایم را دید برای رفتن به این سفر مخالفتی نکرد و از زیر قرآن راهی ام کرد؛ روز اول که پیاده روی میکردم خستگی تمام وجودم رو فراگرفته بود به موکب که می رسیدم نفسی که تازه میکردم با خودم میگفتم: یا امام رضا من فقط برای یه حاجت آمدم من فقط یه آرزو دارم دست خالی منو برنگردونی! باز به راهم ادامه میدادم با پاهای زخم شده و پر از تاول زده و آبله زده ک هرقدم را ک برمی داشتم توان قدم بدی را نداشتم ولی با تمام سختی و خستگی راه و شدت خاکی شدن چادرم باخودم میگفتم:«من فقط برای گرفتن یه حاجت تحمل میکنم؛من تک تک قدم هایم رو نذر آمدن مهدی فاطمه کرده ام فدای سر مهدی فاطمه که چادرم پر از خاک شده،فدای سر مهدی فاطمه که پاهایم زخم شده و توان راه رفتن نداره من تحمل میکنم فدای مهدی فاطمه که آفتاب به چشمانم میزد سختی را که پشت سر گذراندم بعد از چند روز پیاده روی هنگامی که وارد صحن شدم یک دفعه تمام خستگی از وجودم مانند کبوتران آقا پر زد و اشک ذوق بعد از پیاده روی صورت خاک آلوده من را شست. 🔸 به روایت خانم نظامی مقدم 🔹محور روایت: حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت: متن نوشته @jet8ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰ایرانِ امام رضا 🔸 به روایت خانم کیومرثی 🔹محور روایت: حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت: نماسخن @jet8ir
🔰دلتنگی ها 🔸قرار و مدار ها را با خود گذاشته ای؟ اینکه این بار فقط چشم های زائران و رنگ رخسارشان از سرّ درونی آنها خبر می دهد و حال و هوای ظاهرشان ، راوی حرف های دلشان است قرار است فقط بیننده باشی و نه پرسشگر حاجتی که آنها را به اینجا کشانده است... در آرامش حاکم بر صحن و سرای حضرت پنج ،شش متر مانده تا پنجره فولاد،صدای هق هق گریه های زوار و زمزمه (یا امام رضا) آنهارا میتوان شنید. مسیر برای مهمان ویژه باز شده است که از دلداده های قدیمی آقاست (ع) از آن ها که عمری را با عشق سپری کرده اند و با پیمان رو به پایان زندگیشان را به عنایت امام رئوفشان محتاج تر از همیشه میبینند. هوا سحرگاه رفته رفته سرد تر میشود، با این حال خبری از خلوت شدن اطراف پنجره فولاد از زائران که رساندن دست هایشان را به انتظار می کشند نیست! دو ساعتی از اذان مغرب گذشته است و پنجره فولاد در سرمای گزنده ی هوا همچنان در حصار زائران قرار دارد که زبان و گوششان از اسم امام رضا (ع) آکنده است و با لبخندی که روی لب دارند حاجت های خود را زمزمه می کنند. بر روی صحن های حرم مطهر می نشینند و دو رکعت نماز می خوانند و هر یک کتاب دعایی در دست دارند. همه برای آرزو نیامده اند بلکه عشق امام رضا آنقدر در دل و جان آنها زیاد است که هر ساله باید به دیدار این امام مهربان و رئوف بیایند. 🔸 به روایت خانم عسکری 🔹محور روایت: حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت: متن نوشته @jet8ir
🔰در مسیر بهشت 🔸 به روایت خانم طاهری 🔹محور روایت:حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت: عکس نوشته @jet8ir
🔰 روایت عاشقی 🔸از زمانی که یادم هست هر ساله در روز شهادت امام رضا (ع) پیاده با خانواده از خانه تا حرم می‌رفتیم در راه با دسته‌های عزاداری سینه می‌زدیم و با روضه‌ها اشک می‌ریختیم. حس و حال عجیبی دارد، آن روز همه یک مقصد دارند. همه افراد، پیر و جوان یا مرد و زن هم ندارد، همه می خواهند خودشان را به پناهگاه امن دل‌ها برسانند. در این راه می‌شود افرادی را دید که شاید در روزهای عادی به سختی بتوانند راه بروند اما حال؛ کیلومترها پیاده طی می‌کنند. مادرانی که بچه‌های خود را بغل کرده‌اند، افرادی را که شاید اگر جای دیگر می‌دیدید فکر نمی‌کردید که آنها را هم روزی در این مسیر ببینید. دسته‌های عزاداری هر کدام با لهجه و گویش‌های خاص خود مشغول عزاداری‌اند، از جوانترها که طبل و سنج می‌زنند تا پیرغلامانی که عرق از جبین پاک می‌کنند و ندای یا رضا(ع) سر می‌دهند. در این مسیر می شود (عشق) را دید! عشق به امام مهربانی‌هاست که می‌تواند همه افراد را با هر نژاد و ملیتی با هر پوشش و لباسی کنار هم قرار دهد. همانگونه که در ذهنم داشتم فکر می‌کردم ناگهان با صدای خانمی که داشت با مادرم صحبت می‌کرد به خودم آمدم آن زن می‌گفت: «سال ها پیش وقتی بچه‌اش به دنیا آمده فلج بوده و دکترها از او قطع امید کرده بودند او تصمیم می‌گیرد برای شفای فرزند خود از روستا به سمت حرم مطهر پیاده بیاید و شفای پسرک خود را از آقا امام رضا (ع) بگیرد؛ وقتی که در صحن در حال نماز خواندن بوده است متوجه می‌شود که پسرش جلوی رویش ایستاده و دارد با خوشحالی به گنبد طلایی آقا امام رضا(ع) نگاه می‌کند، از آن پس که شفای پسر خود را از امام مهربانی‌ها می‌گیرد هر ساله با پسرش پیاده به زیارت امام رضا(ع) می‌آید» وقتی داشت این خاطره را تعریف می‌کرد، از چشمان خودش و همه اطرافیان اشک روان بود. من از خودم پرسیدم: «واقعاً امام رضا(ع) کیست؟! که این چنین دل‌ها را شیدا و مجنون خود می‌کند!» 🔸به روایت خانم خوشدل 🔹محور روایت: حال و هوای زائران پیاده،زیارت،دلتنگی ها 🔹قالب روایت: متن نوشته @jet8ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰ویدیو بلاگی(ولاگ) از قرار نوجوانی 🔸به روایت خانم دوستدار 🔹محور روایت:خدمت در میزبانی،مواکب،پخت و توزیع نذورات 🔹قالب روایت:نماسخن @jet8ir
ایران امام رضا.mp3
3.74M
🔰 یک روز واقعی که برایم تک تک لحظاتش رقم خورد 🔸به روایت خانم کیوانلو 🔹محور روایت:حال و هوای زائران پیاده،زیارت،دلتنگی ها 🔹قالب روایت: پادپخش @jet8ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰آخرین خانواده 🔸به روایت خانم روشندل موقع ثبت نام کاروان پیاده، برنامه‌ریزی می‌کردیم که دیگه اجازه ندیم دقیقه آخری کسی به کاروان اضافه بشه! آخه کلی مسئولیت مثل بیمه و... داشت؛ که تقریبا از دست ما خارج بود و کار رو کمی سخت می‌کرد. هرچقدر به پایان لحظات ثبت نام نزدیک‌تر می‌شدیم، خوشحال بودیم که دیگه این نفر آخره! به همه هم از این به بعد میگیم که: جا نداریم... ظرفیت تکمیل... سایت اجازه ثبت نام نمیده... ولی مگه آخه دست ماست؟! همه اونایی که قرار نبود بخاطر دلیلای ما ثبت نام بشن، طلبیده شدن ما فقط نوکر زائرای علی ابن موسی الرضائیم! 🔹محور روایت:حال و هوای زائران پیاده،زیارت،دلتنگی ها 🔹قالب روایت:نماسخن @jet8ir
🔰سربندِ سبز 🔸آسمان دور گنبد می‌درخشد و ابرهای روشن و لطیف آبی بالای سر بچه‌ها جا گرفته‌اند. خورشید تمام نورش را روی سر زائرها ریخته و حرمِ نقاشی بچه‌ها، از همیشه با صفا‌تر است. وقتی داستان زیارت‌شان را رنگ می‌کنند، من هم اینجا برایت می‌نویسم. اولین صبح خادمی‌ام، خودت سربند سبز «به عشق رضا» را دور سرم بستی و بعد، لبخند و احساس رضایتت را در دلم انداختی. احساس می‌کردم که باید تا روز آخر، مواظب سنگینی شیرین مسئولیتی، روی شانه‌هایم باشم. مراقب بچه‌ها و داستان زائر شما شدن‌شان. همه چیز، انعکاس شما بود و ما هم آئینه‌ای برای نشان دادن کم کَمَکی از نور شما. همه چیز زیبایی شما و حرم‌تان را یادآوری می‌کرد. مداد رنگی‌های زرد و طلایی که روی گنبد نقاشی بچه‌ها می‌خندیدند، لیوان‌های آب که به دست زائر‌ها می‌رسیدند و نوای «آمده‌ام ای شاه پناهم بده» که از بلندگوهای رادیو موکب پخش می‌شد و مستقیم توی قلبمان می‌رفت و اشک می‌شد.. انگار صدای خیر مقدم گفتنت به زائر‌ها را می شنیدم. صدای محبتت به خادم‌ها و آغوش بازت برای کودکان پر از ذوق و شوقی که می‌رفتند زیارت. ثانیه‌ها حساب نمی‌شد، عقربه‌ها تند و تند دورت می‌گشتند و زمان سپری می‌شد... چقدر احلی من العسل بود، به عشق رضا. 🔸به روایت خانم حسینی راد 🔹محور روایت:خدمت در میزبانی، مواکب، پخت و توزیع نذورات 🔹قالب روایت:عکس نوشته @jet8ir
64.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰مسیرِ عشق 🔸به روایت خانم خانی 🔹محور روایت: خدمت در میزبانی، مواکب، پخت و توزیع نذورات 🔹قالب روایت: نماپخش
af06b335cd023c7ed86030dd6d33dfa1.mp3
5.13M
🔰خونه پدری 🔸به روایت خانم باقی بان 🔹محور روایت:حال و هوای زائران پیاده، زیارت، دلتنگی‌ها 🔹قالب روایت:پادپخش @jet8ir
🔰مردم خدمتگزار 🔸به روایت خانم روحی 🔹محور روایت:خدمت در میزبانی، مواکب، پخت و توزیع نذورات 🔹قالب روایت: عکس نوشته @jet8ir
🔰چراغ روشنی بخش 🔸هجرت علی بن موسی الرضا به ایران یک مهاجرت سیاسی الزامی بود که در سال 200 هجری به دستور خلیفه وقت انجام شد مسیر هجرت امام (ع) از مدینه به مرو این گونه است مدینه، مکه و برخی از این مسیر شهر ها را هجرت نمی دانند. در رواج هجرت امام رضا(ع) سه مسئله مهم روی داد که به ترتیب عبارت اند از: 1: بیماری آن بزرگوار در اهواز 2: استقبال مردم در نیشابور3: بیان حدیث سلسلة الذهب و زندانی شدن در سرخس. حضور امام رضا(ع) ر ایران موجب رشد و گسترش تشیع شد و مناظرات علمی امام (ع) با علمان ادیان و مذاهب مختلف توانمندی علمی و مذهبی آن حضرت را نمایان کرد و سبب فزونی فعالیت های شیعیان در خراسان شد. ایرانیان به ویژه خراسانیان در بیان مهرو محبت ائمه اطهار و به خصوص به امام رضا (ع) سعی و تلاش جزیلی کردند در قرن دوم هجری به دلیل سختی و فشار های امویان و عباسیان سادات به ایران مهاجرت کردند ودر هنگام ورود امام رضا (ع) به ایران نیز شماری از آنها به این سرزمین آمدند که بعد ها ذیل تعقیب عباسیان قرار گرفتند و شمار زیادی از این افراد درشهرهای مختلف به شهادترسیدند مزار های این افراد به کانونی برای فرهنگ تشیع تبدیل شد که شعائر و معارف شیعه را گسترش داد. یکی از برآیندهای مهم حضور امام (ع) در ایران تربیت شاگردانی بود که در اظهار و ترویج اندیشه های مکتب تشیع تلاش کردند. امام رضا (ع) به تشریح رویات گوناگون را بررسی کرد و قسمتی را ازبنیان غیر صحیح خوانده و برخی را با استفاده از آیات و روایات دیگر و مقدمات عقلی تشریح کردند ایشان همان طور تأکید بسیاری بر نقل رویات معنعن داشتند که خاطر نشان خویشاندی ایشان به رسول اللّه (ص) بود و نمونه مشهود آن ذکر حدیث سلسلة الذهب در میان مردم نیشابور است .با توجه به استقبال با شکوه مردم نیشابور از امام (ع) و بیان حدیث سلسلة الذهب از سوی آن حضرت رژیم عباسی چنین گونه پراکنده کرد که امام رضا (ع) ادعای الوهیت کرده او را به خاطر همین افترا در سرخس زندانی ساخت ولی واقعه نشان می دهد که پذیرش ولایتعهدی امری تحمیلی بوده و با ورود امام به مرو مأمون برای انجام یافتن نقشه هایش استقبال بی نظیری از وی به عمل آورد. علی بن موسی الرضا(ع) هنگام ورود به نیشابور در مورد ولایت اهل بیت (ع) به عنوان شرط توحید حدیثی را بیان فرمودند . هنگامی که امام رضا (ع) به نیشابور رسید و خواست که آنجا را به قصد رفتن نزد مأمون ترک گوید راویان حدیث دور ایشان را گرفتند و عرض کردند ای پسر پیامبر خدا از پیش ما می روی و برایمان حدیثی که از پیشگاهتان فیضی بریم نمی گویی؟ که حضرت کجاوه نشسته بود سرش را بیرون آوردند و فرمودند: از پدرم موسی بن جعفر شنیدم که فرماید: از پدرم جعفر بن محمد شنیدم که می فرماید: از پدرم محمّد بن علی شنیدم که می فرماید: از پدرم علی بن الحسین شنیدم که می فرماید: از پدرم حسین بن علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از پدرم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرماید: از جبرئل شنیدم که می فرماید: از خداوند جل جلاله شنیدم که می فرماید: لا اله الا الله حصار من است و هر کس وارد حصار من شود از عذابم در امان است. 🔸به روایت خانم مژدکانلو 🔹محور روایت:روایت هجرت و دستاورد های علی ابن موسی الرضا (ع) به ایران 🔹قالب روایت:متن نوشته @jet8ir
43.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰عشق به ولایت 🔸به روایت خانم مژدکانلو 🔹محور روایت: عزاداری ها،مراسم ها،سنت ها و آئین های محلی 🔹قالب روایت: نماسخن @jet8ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰آقای امام رضا(ع) ما زندگی مون رو مدیون شما هستیم. 🔸به روایت خانم مصطفی زاده 🔹محور روایت: خدمت در میزبانی، مواکب، پخت و توزیع نذورات 🔹قالب روایت: نماسخن @jet8ir