May 11
#خنده_حلال 😂😂
تو ایتا یه متن خیلی زیبا در مورد پدر گذاشته بودن که واقعا تحت تأثیر قرار گرفتم.
آخر جمله نوشته بود همین الان برین دست پدرتونو ببوسین فردا شاید دیر باشه.
ساعت سه شب بود رفتم در اتاق رو زدم بابام گفت کیه.
گفتم منم اومدم دستتونو ببوسم
فرداش به زور منو برد تست اعتیاد بدم😂😂
@jihadmughnieh
ذکر مصیبت رو بانام امام زمانمون شروع میکنیم.
السلام علیک یاصاحب الزمان
آجرک الله فی مصیبتک😔
امشب شبِ رحلت آقا رسول الله هست.
شب رحلت پدر فاطمه الزهرا(س)
شب یتیمی همه ی مسلمانان
شبی که ازاون شب به بعد حرمتها شکسته میشه
راه کوچه بسته میشه
پهلو ها شکسته میشه
درها سوخته میشه
صورتها نیلی میشه
...😭
شبی که از اون شب به بعد
مادرما بچه شیعه ها...
یتیم میشه...
یتیم...
یتیمی خیلی سخته...
خیلی سخت...
.
رفتن پیامبرخدا (ص)سختی خودشو داره
یتیم شدن و احساس غربت سختی خودشو
...
یه خانوم اینجا پدر و سرپرستش رو از دست داد...
آقا رسول الله بهشون گفتن:
اولین کسی که به من ملحق میشه شمایی...
مادرمون لبخند زد...
خواسته ی مادرما بودن کنار آقارسول الله بود...
شهید جهاد مغنیه
یه خانوم اینجا پدر و سرپرستش رو از دست داد... آقا رسول الله بهشون گفتن: اولین کسی که به من ملحق میش
یکی اینجا یک خانوم لبخند زد
یک جا دیگه هم...
یک دختر کوچولوی سه ساله
که بهش گفتن میاد بابات...
.انقد گریه نکن
شهید جهاد مغنیه
یکی اینجا یک خانوم لبخند زد یک جا دیگه هم... یک دختر کوچولوی سه ساله که بهش گفتن می
گفتن میاد بابا...
گفتم که رویامه...
در واشد وگفتم...
این دیگه بابامه
....
شهید جهاد مغنیه
باور کنم بابام این تشت پرخونه؟؟؟؟؟ 😭 ای سر شدی امشب مهمون ویروونه... 😭😭😭 .
حالا اومدی.
خیلیییی خوش اومدی
دلم برات تنگ بود بابایی😭😭
اما...
از سوزش سرم؟
از پای پر ورم؟
از چی بگم برات؟
از وضع معجرم؟
از غارت حرم؟
از چی بگم برات؟
آروم بگم بابا...✋
چون عمه بیداره...
این زخم رو پلکم...
سوغات بازاره...
بازار؟کدوم بازار؟باسنگ و چوب رفتیم...
این چند قدم راهو صبح تاغروب رفتیم....
.
بهش بگو دختری که...
شونه به موهاش میزدی...
جونش به لب رسیده و
تو از سفر نیومدی😭😭😭💔💔💔
الهی قربون دلاتون
اگه اشکاتون جاری شده
دستاتونو بگیرید بالا
ده مرتبه بگیم
اللهم بحق باب الحوائج حضرت رقیه
عجل لولیک الفرج💔💔💔