#بیقرار_شهادت
شش گوشه کو ؟؟؟💞
سال 83 یا 84 رفته بودم دیدن محمودرضا در دانشکده.🏫 مرتضی را نخستین بار آنجا با محمودرضا دیدم. موقع گرفتن عکس📸 دسته جمعی نشست ردیف اول آن وسط.
اما ناگهان بلند شد و گفت: شش گوشه... شش گوشه... شش گوشه کو؟!
رفت و پوستر بزرگی از عکس ضریح مقدس امام حسین(ع)❣را آورد گرفت جلو جمع و عکس گرفتیم با مرتضی و با شش گوشه.📸
راوی : احمدرضا بیضایی برادر شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی.
#شهید_مرتضی_مسیب_زاده🌹
#سالروز_شهادت
@jihadmughnieh
#بیقرار_شهادت
من قول داده ام.💞
مصطفی اومده بود خواستگاریم🤵
مادرم بهش گفت:این دختر صبح ها که از خواب بلند میشه🌞، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زنه🚰، یه نفر تختش رو مرتب می کنه🛏، لیوان شیر رو جلوی در اتاقش میاره 🥛و براش قهوه آماده می کنه☕️.
شما می تونید چنین کاری بکنید؟
مصطفی که خیلی آروم نشسته بود و به حرفای مادرم گوش می داد ، گفت:
من نمی توانم برای دخترتان مستخدم بگیرم ولی قول می دهم تا زنده ام☝️ ، وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را برایش آماده کنم…🙃
تا وقتی شهید شد این کار رو می کرد.💗 خودش قهوه نمی خورد. اما چون می دانست ما لبنانی ها به قهوه خوردن عادت داریم ، درست می کرد☕️. وقتی هم منعش می کردم ، می گفت:” من به مادرتان قول دادم تا زنده ام این کار رو برای شما انجام بدهم”🙂
راوی : همسر شهید
#شهید_مصطفی_چمران🌹
#سالروز_شهادت
@jihadmughnieh