#واجب_فراموش_شده
#قسمت_ششم
این قسمت هم درباره ی یکی دیگه از ضرب المثل های وارداتی میخواهیم صحبت کنیم.
معرفی شون میکنم:
#موسی_به_دین_خود_عیسی_به_دین_خود...
برخلاف قبلی این یکی اصلا ماهرانه نیست😂چون اصلا برهیچ اساسی ساخته نشده...
توجه کنین:
۱-اول اینکه همه ادیان الهی براساس #فطرت بوده و اینکه ساختگی نبوده تا هرکدوم از انبیا روش خودشون رو داشته باشن هرکدوم به دستورخدابودن وانبیاءفقط وسیله رسوندن پیام الهی...پس:
اگه حضرت عیسی (ع)باحضرت موسی(ع)جاشون هم عوض میشد کارهای ایشون رو انجام میدادن.😊
۲-اینکه اساس همه ی ادیان برفطرت استواره😇وفقط بعضی #احکامش متفاوته پس جوری نیس که بگیم هرکدوم از از ریشه متفاوت اند🙄
۳-بااینهایی که گفتیم تازه اگه فردغیرمسلمونی هم در مملکت مسلمان زندگی کنه و دینش با مذهب رسمی اونجا مطابقت نداشته باشه باید ظواهر دین رو رعایت کنه.واز تفرقه جلوگیری کنه درحالیکه این ضرب المثل از ریشه حرف از #اختلاف میزنه
#بصیرت_داشته_باشیم
#نشر_دهیم
@jihadmughnieh
#کتابخونی_در_قرنطینه
#تنها_میان_داعش
#قسمت_ششم
سرم را بالا آوردم و دیدم با عمق نگاهش ازچشمانم عذر تقصیر میخواهد. سپس نگاه مردانهاش پیش چشمانم شکست و با لحنی نرم و مهربان نجوا کرد
:《منو ببخش دخترعمو! از اینکه دیر رسیده بودم و تو اونقدر ترسیده بودی، انقدر عصبانی شدم که نفهمیدم دارم
چیکار میکنم! وقتی گریهات گرفت، تازه فهمیدم چه غلطی کردم! دیگه از اونروز روم نمیشد تو چشمات نگاه کنم ، خیلی سخته دل کسی رو بشکنی که از همه دنیابرات عزیزتره!》احساس کردم جمله آخر از دهان دلش پرید که بالفاصله ساکت شد و...
@jihadmughnieh
#کتابخوانی_در_قرنطینه
#مردی_در_آینه
#قسمت_ششم
چهره های دردسرساز
موهای ژل زده و نیمه بلند ... تی شرت مشکی ... و ...
حالت موها و چهره اش توی عکس ... دقیقا عین گنک های شر دبیرستانی بود ... با اون چهره های دردسرساز و خراب کار ...
سرم رو بالا آوردم و به معاون پوزخند زدم ...
-🔸 اون مدیر فوق العاده تون که گفت بچه های شرور رو نمی پذیره ... تشخیصش در مورد شناخت مسئله دارها اغراق بیش از حد بود؟ ... یا این بچه به دلیل خیلی مخصوصی، استثناء پذیرش شده بوده؟ ...
چند لحظه صبر کرد ... حرف های زیادی پشت چشم هاش بود و از توی مغزش حرکت می کرد ... در نهایت فقط لبخند سنگینی زد ...
-🔹 بابت برخوردهای آقای مدیر عذرمی خوام ... ذاتا فرد بدی نیست اما این دبیرستان از همه چیز واسش مهمتره ...
مکث کرد ... و دوباره ...
-🔹 از همه چیز ...
تاکیدش روی " از همه چیز" ... قابل تامل بود ... و با تاکید خود مدیر روی آبرو و اعتبار علمی دبیرستان همخونی داشت ....
غیر مستقیم می خواست حرف بزنه؟ ... یا در شرایطی بود که با کمی فشار و هل دادن ... خیلی چیزها برای گفتن می تونست داشته باشه ...
-🔸 و چی شد که کریس رو قبول کردید؟ ...
- 🔹قبل از اینکه آقای ... به عنوان مدیر اینجا انتخاب بشه ... کریس دانش آموز این دبیرستان بود ... و آقای مدیر هیچ دانش آموزی رو به راحتی و بی دلیل اخراج نمی کنه ...
پرونده رو دادم دست خانمی که کنار دستگاه کپی و فکس ایستاده بود ...
-🔸 یه کپی می خوام ... از تمام صفحات ... چیزی جا نیوفته ...
و دوباره چرخیدم سمت معاون ... کپی گرفتن، بهانه چند لحظه ای بود که زمان بیشتری برای فکر روی سوال بعدی بخرم ...
-🔸 از وقتی مدیر جدید اومده چند تا دانش آموز رو اخراج کردید؟... با چه بهانه هایی؟ ...
حالت چهره اش عوض شد ... مطمئن شدم دلائل زیادی برای غیر مستقیم صحبت کردن داره ... لبخند رضایت کوچکی که چهره اش رو پر کرده بود و سعی در کنترلش داشت ...
- 🔹این چیزها، چیزهایی نیست که در موردش حرف بزنیم ...
اومدم توی حرفش ...
-🔸 مشکلی نیست ... می تونم ازتون دعوت کنم برای پاسخ به سوالات به اداره پلیس بیاید ... یه دعوت کاملا دوستانه ...
حالت رضایت توی چهره اش بیشتر شد ...
- 🔹بدون میکروفن و دوربین؟ ...
- 🔸بدون میکروفن و دوربین ...
چرا باید از دعوت به اداره پلیس و بازجویی غیر مستقیم خوشحال بشه؟ ... یه آدم انسان دوسته که کمک به بشریت برای مبارزه با ظلم و جنایت بهش احساس یک نوع دوست و قهرمان رو میده؟ ... یا دنبال اهداف دیگه ای توی این گفت و گو می گرده؟ ...
حداقل توی چهره اش نشانی از ناراحتی برای مرگ کریس تادئو رو نداشت.
********************************
@jihadmughnieh
🕋🦋🕋🦋🕋🦋🕋🦋
🦋🕋🦋🕋🦋🕋🦋
🕋🦋🕋🦋🕋🦋
🦋🕋🦋🕋🦋
🕋🦋🕋🦋
🦋🕋🦋
🕋🦋
🦋
#خطبه_غدیریه
#قسمت_ششم
و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از این مأموریت معاف فرماید. زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسی ملامت گران و مکر مسخره کنندگان اسلام را می دانم؛ همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده: «به زبان آن را می گویند که در دل هایشان نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آن که نزد خداوند بس بزرگ است.»
و نیز از آن روی که منافقان بارها مرا آزار رسانیده تا بدانجا که مرا اُذُن [سخن شنو و زودباور ]نامیده اند، به خاطر همراهی افزون علی با من و رویکرد من به او و تمایل و پذیرش او از من، تا بدانجا که خداوند در این موضوع آیه ای فرو فرستاده: « و از آنانند کسانی که پیامبر خدا را می آزارند و می گویند: او سخن شنو و زودباور است. بگو: آری سخن شنو است. - بر علیه آنان که گمان می کنند او تنها سخن می شنود - لیکن به خیر شماست، او (پیامبر صلی الله علیه و آله) به خدا ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می کند و راستگو می انگارد.»