eitaa logo
شهید جهاد مغنیه🇮🇷
88 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
961 ویدیو
15 فایل
آقازاده های مقاومت رابشناسیم☺ به واجبی بپردازیم که فراموشش کردیم.💐🌸🏵 نشر مطالب با ✨سه صلوات براے ظهـور آقا✨ به هر نحوے مجـ☺ـاز است. @ansarion 👈 ڪانال دیگر ما ارتباط باخادم کانال jihadmughnieh
مشاهده در ایتا
دانلود
بنویسید به روی لحدم... @jihadmughnieh
(س) 💪 بعد به همسرش اشاره کرد که گوشی رو از توی ساک دربیاره...اما هرکار کرد تماس وصل نشد... یکم به چشمای خیسم نگاه کرد _حالا چرا گریه میکنی؟نترس مطمئنا مامانت حالشون خوبه☺️ غرورمون گذاشتم کنار و بچه گانه شکایت کردم که☹️ _این...این پسرای عرب که رد میشن...به من میخندن...🙄 اینجا غیرتش گل کرد _غلططططط کردن بخندنننن😡😡😡 بعدچرخید کنارم واستادومحکم گفت: من همینجاکنارت میمونم تا مامانت بیاد... خانم و دخترش هاج و واج نگاش میکردن اما دلشون نمیومد چیزی بگن... ته دلم خنک شد و باعث شدخندم بگیره گفتم نه😁😄 شما خانوادتون منتظرن...عقب میمونید بعدهم...معلوم نیست کی مامان من برگردند...😊 _مهم نیست وای میستم تا بیاد...😠 _نه حاج آقا ممنونم لطف دارید اما شما برید...منم توکل بخدا _باشه...پس قول بده گریه نکنی...گریه نکن🙄 خندم‌گرفت😂😂 _باشه چشم شما برین راحت باشید... اونا رفتن... و من به مسیر رفتنشون خیره شدم. نفس عمیقی کشیدم... نه اینجوری نمیشه... نه اینجایی که واستادم جای خوبیه، نه گوشی آنتن میده... نه کسی هست که بتونم باگوشیش زنگ بزنم... اما از طرفی میگفتم اگه من رد بشم و مامانم از راه برسن چی؟؟؟؟؟ توی همین افکار بودم که تصمیم گرفتم خیلی سریع برم مسافرخونه ی اونطرف جاده و ببینم چیکار میتونم بکنم... تا رسیدم اونطرف از خانم ایرانی پرسیدم:صاحب این مسافر خونه کجاست؟ _نمیدونم...اما دخترش اون دختر کوچولئیه که داره جارو میکنه... تشکر کردم رفتم پیش دختر و گفتم... @jihadmughnieh ...
اعضای جدید☺️ خوش اومدید... ان شاءالله راضی باشید ازکانال خودتون☺️❤️
❤️💛❤️💛❤️✨✨✨✨✨✨ معنی این دعای قشنگ: خدایا بلا برما بزرگ شدو آنچه پنهان بود آشکار شد‌وپرده برافتادوزمین تنگ شد و آسمان خودداری کرد...😩 واز تودرخواست یاری میشود... و شکایت به سمت توست...و درسختی وآسانی تکیه برتوست،🙏🏻 خدادرود فرست برمحمدوآل محمد صاحبان امرولایت کسانی که بر ما اطاعت از آنهارا واجب کردی و اینطور منزلت آنهارا به ما نشان دادی...😇 پس اینطور برماگشایشی بفرست... گشایشی سریع ونزدیک مانند چشم برهم زدن یانزدیک تر از آن... ای محمد(ص)و ای علی(ع) ای علی(ع)و ای محمد(ص) مراکفایت کنید که شماکفایتم میکنید ویاری ام کنید که شمایاری کننده ام هستید❤️❤️ ای مولای ما ای صاحب الزمان(عج) فریاد...فریاد...فریاد... مرادرک کن...مرادرک کن...مرادرک کن... الان...الان...الان... سریع تر...سریعتر...سریعتر... ای مهربان ترین مهربانان بحق محمد(ص)وآل پاکش☺️❤️ آمین @jihadmughnieh
قرار عاشقی کانالمون🙏🏻 ❤️👆🏻 راس ساعت ۲۲
وقتی تو پشه بند میخوابم حس میکنم تو باغ وحشم یه پشه بیرون وایساده و به پشه های بازدید کننده توضیح میده اینجا یه انسان رو میبینیم که برای استراحت در این قفس نگهداری میشه😕😂😂 @jihadmughnieh
هر را که دوستش داری❤️ کوچه دلت را به کن یقین بدان.. در کوچه پس کوچه های پر پیچ و خم دنیا🌎 تنهایت نمےگذارد...😌 @jihadmughnieh
یعنی تموم سال رو همیشه بیقرارم برای ❤️ @jihadmughnieh
شهید جهاد مغنیه🇮🇷
#یک_شب_کنار_سکینه (س) #غیرت_ایرانی 💪 بعد به همسرش اشاره کرد که گوشی رو از توی ساک دربیاره...اما هر
(س) ✋ تشکر کردم رفتم پیش دختر و گفتم السلام علیک...اَینَ صاحِبِ هذا المکان؟. (صاحب اینجا کجاست؟) یکم باتعجب نگام کرد🤦🏻‍♀ پرسید:مَن؟ (چه کسی؟) خیلی عجله داشتم تند گفتم _ابوک😕 (پدرت) _هااااا ابی؟😃 (آهان...پدرم؟) _عِی(بله)😪 _اذهبی معی... (بامن بیا)🤗 تند چمدون رو کشیدم...انقدر تند که چندبارمیخواست واژگون بشه...🙄😕 منو برد پیش یک آقای عرب...ازجایی که بیشتر مسافرداران میتونند فارسی حرف بزنند منم شروع کردم _سلام...من...من نه مامانم...گوشیشون گم شده بود... بعد... گفت نذاهب الی المترجم😊 (بیابریم پیش مترجم) 🤒🤦🏻‍♀ خون خونم رو میخورد... چشمم توی جاده و جای عمودها بود که نکنه مامانم برسن و من رو نبینن...😫 ولی رفتم...یک مکان بود که داشتن بیماران و زخمی هارو درمان میکردند... از دم در بزور چمدون رو وارد کردم چون افراد زیادی ایستاده بودند... اون آقاهم منو برد پیش یک پسر جوون حدودا ۱۷ ساله... با دیدن اون یاد اتفاق چند دقیقه قبل افتادم😡😡...هرچند این جزو اون پسرا نبود...سرم رو انداختم پایین تاچشمم بهش نیفته... @jihadmughnieh
3.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به تو از دور سلام به سلیمان جهان از طرف مور سلام... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ برای دانلود کامل مداحی به سایت《آپارات》 در آدرس زیر مراجعه کنید .👇👇👇👇 https://www.aparat.com/v/aDegn/%D8%A8%D9%87_%D8%AA%D9%88_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%D9%88%D8%B1_%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%7C_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%BE%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1 @jihadmughnieh
برات شهادتش را گرفت💞 در شب نیمه شعبان💖 بود که مراسمی در مقری که مستقر بودیم گرفتیم و عباس از ساعت 12 شب🕛 تا نزدیک اذان صبح🌄 در کنار پنجره مقر و زیر نور مهتاب 🌙احیا گرفت و دعا می‌خواند و گریه می‌کرد.😔 این تنها جایی  بود که دیدم عباس خلوت کرد , در صورتیکه او اصلا آدم گوشه گیر و ساکتی نبود. 😕 بعد از شهادتش که خاطرات را مرور می‌کردم, متوجه شدم که عباس آن شب برات شهادتش را گرفت.💔 راوی : دوست شهید 🌹 @jihadmughnieh