شهید جهاد مغنیه
#یک_شب_کنار_سکینه(س) #حیا...🌿🙃 یاد زنداداشم وهمسایش افتادم که باما اومده بودن اما تقریبا ده تا عم
#یک_شب_کنار_سکینه (س)
#صبر ✨
تو دلم گفتم...
کاش داداشم مهدی هم بود...اگه اون بود مطمئناکمک دست مون میشد...
یادکربلای اولمون افتادم که باهم رفتیم...
یاد وقتی که اون هم بود و چقدر روم #غیرتی میشد ونمیذاشت کسی نگاه چپ بهم بکنه...
این فکر دوباره بهم ریخت منو
اشکم بیشتر شد و گفتم
سکینه جان💞
اگه من تو بیابون الان تنها موندم😞مطمئنم #مردهای_محرمم الان حالشون خوبه...مطمئنم که سالم و زنده اند اما شما😭...
تو اضطرابتون باز مردی نداشتید که دلتون بهش خوش باشه...😔💔
اشکم که ریخت و بالای پوشیه ام خیس شد...ولی احساس صمیمیت فوق العاده ای با دختر #ارباب حس میکردم☺
اینا رو داشتم با خودم تکرار میکردم که...
یکهو چند تا پسر نوجوون عرب از جلوم رد شدن...
از همون جایی که چشمم کار میکرد میدیدم دارن شوخی میکنن ومیخندن
اما...
به من که رسیدن...
دستشونو دراز کردن سمتم من رو به هم نشون دادن و باحالت #تمسخر چند کلمه بلند بلند گفتن و قهقهه زدن💔
اینجا بود که تنهاییم تجدید شد😰
عصبانیت هم اضافه شد😡😡
دیگه نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم
😭😭😭😭
سکینه جان...😭
یادم رفته بود...
تو بازار هم بهتون خندیدن نه؟!...😔
یادم رفته بود تو شام هم خندیدن نه؟!
توکوفه!!!!!!!!!😣😓
پوشیه ام مثل یک دستمال خیس به صورتم چسبیده بود...
بلند شدم ایستادم بیقرار و#مضطر شده بودم...اطراف عمود پرسه میزدم که دیدم آقایی درحالیکه بچه یکی دوسالش بغلش خوابه داره از کنار جاده میاد...
تاکنارم رسید گفتم:
آقا میتونید گوشیتون رو بدید به مادرم زنگ بزنم؟من نمدونم چرا انقدر دیر کردن...
بامهربونی پرسید:مادرت کجاست دخترم؟😊
_اونجایی که #حاج_مطیعی داشتن روضه میخوندن گوشیشون افتاد رفتند تا پیداش کنند...
_اوووووووو توی این جمعیت شلوغ اربعین؟خیلی بعیده پیداشه...😲😳
_شما گوشی دارید تا به مادرم زنگ بزنید؟ببینم گوشی رو پیدا کردن یانه؟
_بله دخترم؛ولی اونقدر شارژ ندارم تا تماس وصل شه...باید برگردیم ایران تابتونم گوشیمو شارژ کنم ولی بزارامتحان کنم...🤔
@jihadmughnieh
#رفقا
لفت ندید 😔
لااقل قبل بیرین پیوی خادم مشکل رو بگید❤️🙏🏻
@jihadmughnieh
#بیقرار_شهادت
همسایه ی بهشتی💞
قبل از عملیات کربلای 8، با گردان رفته بودیم مشهد.
یک روز صبح دیدم سید احمد از خواب بیدار شده، ولی تمام بدنش می لرزید.😣 گفتم:«چی شده؟»😨
گفت: «فک می کنم تب و لرز کردم.»
بعد از یکی دوساعت، به من گفت: «امروز حتماً باید بریم بهشت رضا.»
اتفاقا برنامه آن روز گردان هم بهشت رضا علیه السلام بود.
از احمد پرسیدم:«چی شده که حتما باید بریم بهشت رضا؟»🤔
با اصرار من، تعریف کرد:
«دیشب خواب یک شهید را دیدم که به من گفت: تو در بهشت همسایه منی!
من خیلی تعجب کردم، تا به حال او را ندیده بودم. گفتم: تو کی هستی و الان کجایی؟ گفت: من در بهشت رضا هستم.»💗😔
احمد آن روز آن قدر گشت تا آن شهید را که حتی نام او را نمی دانست، پیدا کرد و بالای مزار آن شهید با او حرف ها زد.❣
راوی : همرزم شهید
#شهید_سید_احمد_پلارک🌹
@jihadmughnieh
درود و سلام به مادری که فرزندی از جنس مقاومت را بار آورد✊
لحظه لحظه قد کشیدن او را با درس ایستادگی در آمیخت
و در گوش او لالایی غیرت عباس (ع) را خواند ...😔
و پدری که شهادت را برای پسر ارثیه گذاشت❣
پدری که خود آیینه تمام مقاومت بود تا الگویی باشد برای مسیر فرزندش جهاد✋
#خانواده_ی_مقاومت
@jihadmyghnieh
چون #امّ_وهب، بسيارند
در هر سوي اين مردستان❤️
#مادرهای_عاشق_پرور
در ايران 🇮🇷و افغانستان🇦🇫
یا زینب...❣
@jihadmughnieh
تو آخرین سینه زنی هات
تو خلوت دلت چی گفتی ؟؟؟😔
به ما بگو از اون دمی که
صدای اربابو شنفتی...💔
#رفیق_شهید
@jihadmughnieh
❤️💛❤️💛❤️✨✨✨✨✨✨
معنی این دعای قشنگ:
خدایا بلا برما بزرگ شدو آنچه پنهان بود آشکار شدوپرده برافتادوزمین تنگ شد و
آسمان خودداری کرد...😩
واز تودرخواست یاری میشود...
و شکایت به سمت توست...و درسختی وآسانی تکیه برتوست،🙏🏻
خدادرود فرست برمحمدوآل محمد صاحبان امرولایت کسانی که بر ما اطاعت از آنهارا واجب کردی و اینطور منزلت آنهارا به ما نشان دادی...😇
پس
اینطور برماگشایشی بفرست...
گشایشی سریع ونزدیک مانند چشم برهم زدن یانزدیک تر از آن...
ای محمد(ص)و ای علی(ع)
ای علی(ع)و ای محمد(ص)
مراکفایت کنید که شماکفایتم میکنید
ویاری ام کنید که شمایاری کننده ام هستید❤️❤️
ای مولای ما ای صاحب الزمان(عج)
فریاد...فریاد...فریاد...
مرادرک کن...مرادرک کن...مرادرک کن...
الان...الان...الان...
سریع تر...سریعتر...سریعتر...
ای مهربان ترین مهربانان
بحق محمد(ص)وآل پاکش☺️❤️
آمین
@jihadmughnieh
به تو از #دور سلام💔😔
به #سلیمان_جهان🌍 از طرف #مور سلام...
《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ،
وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ،
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ،
وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ،
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ،
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.》
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
@jihadmughnieh
السَلامُ علیك یااباعبدالله💔
🕌 http://app.imamhussain.org/tour
❤️آدرس #زیارت_مجازی امام حسین (ع)❤️👆👆
@Modafeaneharaam
@jihadmughnieh
#یک_شب_کنار_سکینه (س)
#غیرت_ایرانی 💪
بعد به همسرش اشاره کرد که گوشی رو از توی ساک دربیاره...اما هرکار کرد تماس وصل نشد...
یکم به چشمای خیسم نگاه کرد
_حالا چرا گریه میکنی؟نترس مطمئنا مامانت حالشون خوبه☺️
غرورمون گذاشتم کنار و بچه گانه شکایت کردم که☹️
_این...این پسرای عرب که رد میشن...به من میخندن...🙄
اینجا غیرتش گل کرد
_غلططططط کردن بخندنننن😡😡😡
بعدچرخید کنارم واستادومحکم گفت:
من همینجاکنارت میمونم تا مامانت بیاد...
خانم و دخترش هاج و واج نگاش میکردن اما دلشون نمیومد چیزی بگن...
ته دلم خنک شد و باعث شدخندم بگیره گفتم
نه😁😄 شما خانوادتون منتظرن...عقب میمونید بعدهم...معلوم نیست کی مامان من برگردند...😊
_مهم نیست وای میستم تا بیاد...😠
_نه حاج آقا ممنونم لطف دارید اما شما برید...منم توکل بخدا
_باشه...پس قول بده گریه نکنی...گریه نکن🙄
خندمگرفت😂😂
_باشه چشم شما برین راحت باشید...
اونا رفتن... و من به مسیر رفتنشون خیره شدم.
نفس عمیقی کشیدم...
نه اینجوری نمیشه...
نه اینجایی که واستادم جای خوبیه،
نه گوشی آنتن میده...
نه کسی هست که بتونم باگوشیش زنگ بزنم...
اما از طرفی میگفتم اگه من رد بشم و مامانم از راه برسن چی؟؟؟؟؟
توی همین افکار بودم که تصمیم گرفتم خیلی سریع برم مسافرخونه ی اونطرف جاده و ببینم چیکار میتونم بکنم...
تا رسیدم اونطرف از خانم ایرانی پرسیدم:صاحب این مسافر خونه کجاست؟
_نمیدونم...اما دخترش اون دختر کوچولئیه که داره جارو میکنه...
تشکر کردم رفتم پیش دختر و گفتم...
@jihadmughnieh
#ادامه_دارد...
❤️💛❤️💛❤️✨✨✨✨✨✨
معنی این دعای قشنگ:
خدایا بلا برما بزرگ شدو آنچه پنهان بود آشکار شدوپرده برافتادوزمین تنگ شد و
آسمان خودداری کرد...😩
واز تودرخواست یاری میشود...
و شکایت به سمت توست...و درسختی وآسانی تکیه برتوست،🙏🏻
خدادرود فرست برمحمدوآل محمد صاحبان امرولایت کسانی که بر ما اطاعت از آنهارا واجب کردی و اینطور منزلت آنهارا به ما نشان دادی...😇
پس
اینطور برماگشایشی بفرست...
گشایشی سریع ونزدیک مانند چشم برهم زدن یانزدیک تر از آن...
ای محمد(ص)و ای علی(ع)
ای علی(ع)و ای محمد(ص)
مراکفایت کنید که شماکفایتم میکنید
ویاری ام کنید که شمایاری کننده ام هستید❤️❤️
ای مولای ما ای صاحب الزمان(عج)
فریاد...فریاد...فریاد...
مرادرک کن...مرادرک کن...مرادرک کن...
الان...الان...الان...
سریع تر...سریعتر...سریعتر...
ای مهربان ترین مهربانان
بحق محمد(ص)وآل پاکش☺️❤️
آمین
@jihadmughnieh
#خنده_حلال
وقتی تو پشه بند میخوابم حس میکنم تو باغ وحشم یه پشه بیرون وایساده و به پشه های بازدید کننده توضیح میده اینجا یه انسان رو میبینیم که برای استراحت در این قفس نگهداری میشه😕😂😂
@jihadmughnieh
هر#شهیدی را که دوستش داری❤️
کوچه دلت را به #نامش کن
یقین بدان..
در کوچه پس کوچه های
پر پیچ و خم دنیا🌎
تنهایت نمےگذارد...😌
#رفیق_شهید
@jihadmughnieh
شهید جهاد مغنیه
#یک_شب_کنار_سکینه (س) #غیرت_ایرانی 💪 بعد به همسرش اشاره کرد که گوشی رو از توی ساک دربیاره...اما هر
#یک_شب_کنار_سکینه (س)
#عجله_ممنوع ✋
تشکر کردم رفتم پیش دختر و گفتم
السلام علیک...اَینَ صاحِبِ هذا المکان؟.
(صاحب اینجا کجاست؟)
یکم باتعجب نگام کرد🤦🏻♀
پرسید:مَن؟
(چه کسی؟)
خیلی عجله داشتم تند گفتم
_ابوک😕
(پدرت)
_هااااا ابی؟😃
(آهان...پدرم؟)
_عِی(بله)😪
_اذهبی معی...
(بامن بیا)🤗
تند چمدون رو کشیدم...انقدر تند که چندبارمیخواست واژگون بشه...🙄😕
منو برد پیش یک آقای عرب...ازجایی که بیشتر مسافرداران میتونند فارسی حرف بزنند منم شروع کردم
_سلام...من...من نه مامانم...گوشیشون گم شده بود... بعد...
گفت
نذاهب الی المترجم😊
(بیابریم پیش مترجم)
🤒🤦🏻♀
خون خونم رو میخورد...
چشمم توی جاده و جای عمودها بود که نکنه مامانم برسن و من رو نبینن...😫
ولی رفتم...یک مکان بود که داشتن بیماران و زخمی هارو درمان میکردند...
از دم در بزور چمدون رو وارد کردم چون افراد زیادی ایستاده بودند...
اون آقاهم منو برد پیش یک پسر جوون
حدودا ۱۷ ساله...
با دیدن اون یاد اتفاق چند دقیقه قبل افتادم😡😡...هرچند این جزو اون پسرا نبود...سرم رو انداختم پایین تاچشمم بهش نیفته...
@jihadmughnieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تو از دور سلام
به سلیمان جهان از طرف مور سلام...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
برای دانلود کامل مداحی به سایت《آپارات》 در آدرس زیر مراجعه کنید .👇👇👇👇
https://www.aparat.com/v/aDegn/%D8%A8%D9%87_%D8%AA%D9%88_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%D9%88%D8%B1_%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%7C_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%BE%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1
#کربلایی_محمدحسین_پویانفر
@jihadmughnieh
#بیقرار_شهادت
برات شهادتش را گرفت💞
در شب نیمه شعبان💖 بود که مراسمی در مقری که مستقر بودیم گرفتیم و عباس از ساعت 12 شب🕛 تا نزدیک اذان صبح🌄 در کنار پنجره مقر و زیر نور مهتاب 🌙احیا گرفت و دعا میخواند و گریه میکرد.😔
این تنها جایی بود که دیدم عباس خلوت کرد , در صورتیکه او اصلا آدم گوشه گیر و ساکتی نبود. 😕
بعد از شهادتش که خاطرات را مرور میکردم, متوجه شدم که عباس آن شب برات شهادتش را گرفت.💔
راوی : دوست شهید
#شهید_عباس_دانشگر🌹
@jihadmughnieh
امام علی (ع): #جهاد دری است از در های بهشت که خدا فقط آن را به روی #اولیای_خاص خود باز می کند.
❤️
#یکی_از_درهای_بهشت🙃
@jihadmughnieh