eitaa logo
『استوره ‌ے‌ مقاومت』
423 دنبال‌کننده
11هزار عکس
5هزار ویدیو
102 فایل
〖﷽〗 مافࢪزندان‌مڪتبےهستیم‌ڪہ‌ازدشمن امان‌نامه‌نمےگیࢪیم...!😎✌🏿✨' ‌ ‌ اطلاعات‌ڪانال راه‌ارتباطے @jihadmughniyah https://harfeto.timefriend.net/16911467292156 رفاقت‌تـا‌شهادت!🕊:)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️❣️ خورشید من تویی و بی حضور توصبحم بخیرنمی شود ای افتاب من گر چهره رابرون نکنی ازنقاب خود صبحی دمیده نگردد به خواب من 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خوب ترین اتفاق ممکنی وقتی که اول صبح در یادم مےافتی ... 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤
🔴مهم مهم🔴 ⭕️احتمالاً شنیدید که فردی به نام [[مومو]] که یه هکر فوقِ فوقِ حرفه‌ای دارک وب هست،میتونه "کل گوشی شمارو هک کنه".⭕️ حالا جریان اینه که این هکر اول به "واتساپ" شما پیام میده که توی پیامش میگه: (آیا میخواهی با من بازی کنی؟)،اول منتظر میمونه تا شما پیامش رو سین کنی،سین کردن شما برای اون به این معنیه که شما درخواست بازیِ اون رو پذیرفتین و وارد یه بازی بسیار بسیار خطرناک شدید مومو اول تمام اطلاعات گالری شما رو هک میکنه حتی چیزایی که سالها پیش پاکشون کردید رو پیدا میکنه و شمارو تهدید میکنه این عکسا و فیلمهاتون رو توی کل جهان پخش میکنه.بعد اگه شما بهش پیام بدید که "از من چی میخوایی؟" مومو بعد چند دقیقه پیام شمارو سین میکنه و با شما تماس تصویری برقرار میکنه و بهتون میگه "که برو یک کاری بکن مثلا یک لیوان آب بخور." اگه شما این کارو انجام بدید میبینید که بعد از چند دقیقه یه عکس از آب خوردن شما بهتون میفرسته و واتساپتون رو هک میکنه و از شما یه عکس توی یوتیوب منتشر میکنه، ازتون میپرسه که توی خونتون به جز خودتون کی هست؟هرکسی که توی خونتون هست رو همین الان بکش و اگه شما اون فردی رو که گفته نکشید لوکیشن شما رو پیدا میکنه و بهتون میگه که خونه‌ی شما فلان جاست و شروع میکنه به تهدید کردن شما. اگه به حرفاش توجهی نکنید تمام گوشی شمارو هک میکنه از جمله واتساپ،تلگرام،اینستاگرام،یوتیوب و حتی روبیکا. میتونه تمام اطلاعات شخصی شما رو بفهمه. ⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️ پس اگه میخوایید مشکلی براتون پیش نیاد خواهشاً پیامی که از طرف مومو به واتساپ و یا روبیکای شما اومد رو سین ""نکنید"" اصلا و ابدا سین ""نکنید"".🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴 🔆🛑و حتی اگه با شما تماس صوتی و یا تصویری گرفت به هیچ وجه جواب "ندید"🛑🔆 خواهشا این پیام رو بین دوستان و آشنایانتون به اشتراگ بذارید و جون عزیزانتون رو نجات بدید. 🔴فوری فوری فوری فوری فوری🔴 سلام دوستان تو تلویزیون اخبار شبکه ی یک هم نشون داد مواظب باشید ⚠️🛑⚠️🛑⚠️🛑⚠️🛑⚠️🛑⚠️🛑 یه چندروزه برای بعضی افراد پیامکی میاد با این عنوان:سلام خوبی؟زهراهستم.ببین خوب شده؟ و در ادامه یه لینکی از تلگرام هستش که اگه روی اون بزنی کار تمومه و تمام اطلاعات گوشیت هک میشه حتی اطلاعات بانکیت. 📵 ❌لطفا مراقب باشید ❌ همه ی ادمین ها و مدیر ها توی چنل ها و گروهاتون پخش کنید { توجه توجه } 🔴خبر مهم لطفا این خبر رو تا میتوانید در گروهها منتشر کنید: در صورتيکه با تلفن همراه شما تماسي بر قرار شد و درآن شخص يا اشخاصي ادعا نمودند که از مهندسين شرکت مخابرات هستند و قصد چک کردن خط شما را دارند و از شما تقا ضا نمودند که هر عددي را شماره گيري کنيد بدون هيچ گونه شماره گيري فورا تماس را قطع کنيد چون شرکتي جعلي از اين طريق به سيم کارت شما دسترسي خواهد يافت و از طريق خط شما و با هزينه شما تماسهاي تلفنی بر قرار خواهد کرد تمامي کاربران تلفن همراه توجه داشته باشند که در صورتيکه با شما تماسي برقرار شدو در نمايشگر گوشي شما اين پيغام ظاهر شد ( XALAN) از پاسخ دادن به ان خودداري نماييد و تماس را به سرعت قطع کنيد در صورت جواب دادن به تماس گوشي شما ويروسي خواهد شد اين ويروس اطلاعات IMEI و IMSI را از روي گوشي و سيم کارت شما پاک خواهد کرد که اين امر باعث قطع ارتباط شما با شبکه تلفن خواهد شد و شما مجبور خواهيد شد گوشي ديگري خريداري نماييد لطفا به منظور متوقف کردن اين کار پيغام را براي ديگر دوستان نيز ارسال كنيد. منبع:پلیس فتا *لطفا سریع اطلاع رسانی فرمایید این ویروس بسرعت در حال پخش شدن می باشد.✔️🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️💛🌱 ________________________ اتل متل توتوله چشم تو چشم گلوله... اگه پاهات نلرزید نترسیدی قبوله...😭💔 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤
🚫 در حضور بزرگترین رهبر جهان حرف از صلح میزنید؟ خاورمیانه را جهنم آمریکایی ها میکند امروز نه آمريكا و نه بزرگتر از آمريكا قادر نيستند حادثه اى مثل حادثه را بر دنياى اسلام تحميل كنند. اينجا اگر دشمن زياد فشار بياورد حادثه كربلا اتفاق خواهد افتاد. 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توضیحات پلیس فتا درباره مومو 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤
🔸چالش مومو پدیده‌ای نوظهور در ایران/ لزوم نظارت جدی والدین بر نحوه استفاده فرزندانشان از فضای مجازی 🔹پس از گسترش چالش نهنگ آبی که منجر به مرگ تعدادی از جوانان ایرانی شد، حالا چالش مومو در کمین کاربران ایرانی است. 🔹چند سال پیش بود که چالش نهنگ آبی در فضای مجازی مطرح شد، این بازی متشکل از چند بازی در شبکه اجتماعی بود که مدیران آن، انجام این چالش‌ها را برای بازیکنان در طول ۵۰ روز میسر کرده بود و در پایان چالش نهنگ آبی، بازیکن باید خودکشی می‌کرد که در کشور ما نیز متاسفانه عده زیادی از جوانان با انجام این بازی جان خود را از دست دادند. 🔹به تازگی چالش مومو که یکی از بازی‌ها در شبکه‌های مجازی است به سر زبان‌ها افتاده و در کشور ما نیز عده‌ای را مورد توجه خود قرار داده است. 🔹مومو یکی از بازی‌های محبوب در شبکه مجازی واتساپ و فیسبوک است که پس از گذراندن چند مرحله آنلاین، کاربر یک تماس ناشناس را دریافت می‌کند و در این مرحله چالش کسی که با کاربر تماس می‌گیرد، کاربر را پس از مدتی مجبور به انجام کار‌های خشونت آمیز و در نهایت خودکشی می‌کند. 👉 yjc.ir/00VaZ1
آن ڪس ڪه بگیرد به دِلَـ💚ـم جـ🌷ـاۍ تو را ڪیست؟ چون تنـ🥀ـگ برایت شده دل، جای ڪسۍ نیسـ🌹ـت... 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤
◾️🖇♥️ ________________________ میگفت به کوچیکیِ گنآه نگاه نَکن...! به بزرگیِ کسی نگآه کن که ازش نافرمانی کردی(:💔 ⓙⓞⓘⓝ↯ 🕊|→❥• @shohada139⃟💛
◾️🖇💛 ◾️....🌱🌸 _______________________ برای شهادت‌ و رفتن‌ تلاش‌ نکنید برای رضای خدا کار کنید و بگویید: خداوندا نه برای بهشت ونه برای شهادت... اگر تو مارا در جهنمت‌ بیندازی ولی از ما راضی‌ باشی برای ماکافیست...♥ 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤
🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 📚 طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با اشک‌هایم به مصطفی التماس می‌کردم :«تورو خدا پیداش کنید!» بی‌قراری‌هایم صبرش را تمام کرده و تماس‌هایش به جایی نمی‌رسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :«کجا میرید؟» 📚 دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد :«اینجا موندنم فایده نداره.» مادرش مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمی‌خواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد. دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال می‌زد :«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟» 📚 از صدایم تنهایی می‌بارید و خبر زینبیه رگ غیرتش را بریده بود که از من هم دل برید :«من سُنی‌ام، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمی‌تونم اینجا بشینم تا حرم بیفته دست اون کافرا!» در را گشود و دلش پیش اشک‌هایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر شیعه را کرد :«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعه‌اس یا ایرانیه!» و می‌ترسید این اشک‌ها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد. 📚 او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد و من می‌ترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح حضرت زینب (علیهاالسلام) شدم. تلوزیون سوریه فقط از نبرد حمص و حلب می‌گفت، ولی از دمشق و زینبیه حرفی نمی‌زد و از همین سکوت مطلق حس می‌کردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته که از ترس سقوط داریا تب کردم. 📚 اگر پای تروریست‌ها به داریا می‌رسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه می‌کردم و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهایی‌مان اضافه شد. باورمان نمی‌شد به این سرعت به داریا رسیده باشند و مادرش می‌دانست این خانه با تمام خانه‌های شهر تفاوت دارد که در و پنجره‌ها را از داخل قفل کرد. 📚 در این خانه دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم که مرتب دور سرم آیت الکرسی می‌خواند و یک نفس نجوا می‌کرد :«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.» و من هنوز نمی‌دانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد. حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی که از ترس اسارت به دست تروریست‌های ارتش آزاد جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهم‌السلام) چنگ می‌زدم تا معجزه‌ای شود که درِ خانه به رویمان گشوده شد. 📚 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود. خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه وحشت کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بی‌پاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟» همچنان صدای تیراندازی شنیده می‌شد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاری‌ام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.» 📚 این بی‌خبری دیگر داشت جانم را می‌گرفت و امانت ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی می‌افتاد نمی‌تونستم جواب برادرتون رو بدم!» مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمی‌رفت جلوتر بیاید و دلش پیش زینبیه مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!» 📚 و حکایت به همینجا ختم نمی‌شد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه شیعه‌های اطراف دمشق رو آتیش می‌زنن تا مجبور شن فرار کنن!» سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمی‌ذارم کسی بفهمه من شیعه‌ام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی می‌کرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال سلیمانی رو می‌شناسید؟» 📚 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و می‌دانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق شهید شده!» قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. می‌دانستم از فرماندهان سپاه است و می‌ترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفس‌نفس افتادم :«بقیه ایرانی‌ها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد... ✍️نویسنده: 🏴 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤