eitaa logo
『استوره ‌ے‌ مقاومت』
423 دنبال‌کننده
11هزار عکس
5هزار ویدیو
102 فایل
〖﷽〗 مافࢪزندان‌مڪتبےهستیم‌ڪہ‌ازدشمن امان‌نامه‌نمےگیࢪیم...!😎✌🏿✨' ‌ ‌ اطلاعات‌ڪانال راه‌ارتباطے @jihadmughniyah https://harfeto.timefriend.net/16911467292156 رفاقت‌تـا‌شهادت!🕊:)
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگینامه و خاطرات خاطره ای از بحث که می شود... می گوید: مادر من یک زن فوق العاده است. خبر بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند ... خبر را هم که شنید همین طور .... دلم سوخت وقتی دیدمش ... مثل شده بود ... خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود ... جای کبودی و خون مردگی ها ... تصاویر و بابا و با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم... باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی را آرام کرد، وقتی صورت را بوسید ، گفت : ببین دشمن چه بلایی سر آورده .... البته هنوز به ارباً اربا نرسیده .. «لا یوم کیومک یا اباعبدالله » باز خجالت آراممان کرد . 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤 https://eitaa.com/jihadmughniyah
يہ مذهبـے☝️ باید بـدونہ کہ رفیق شهـید داشتـن، فقـط واسـہ‌ی خوشگلـے پروفـایل نیـست! باید یـاد بگیـره حـرف شـهید رو تـو زنـدگیش پیاده کـنہ؛ وگرنـہ از رفـاقت، چیـزی نفهمیـده🙃 ♥️🕊🌱 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤 https://eitaa.com/jihadmughniyah
مَن عِشق تو را اَز پِدَرَم یآد گِرِفتَم کآرِ پِدَرآن، پِسَرآن یآد بِگیرَند. . . 😍🙂♥️ 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤 https://eitaa.com/jihadmughniyah
حرفے نزدم از غم دورى تـــو اما؛ اى ڪاش بدانے ڪہ چہ آورده بہ روزم.. 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤 https://eitaa.com/jihadmughniyah
✌️🏻 🇮🇷 امروز درس خواندن📚 علم آموزے📝 پژوهش🔍 جدیت درڪار اصلے دانشجوئے☝🏻 یڪ است. 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤 https://eitaa.com/jihadmughniyah
🕊بسم رب الشهدا و صدیقین 🕊 🌱جشن تولد یکی از دوستانمان بود. با جهاد رفتیم برایش کادو بخریم، من یکی از بهترین پاساژها را پیشنهاد دادم، اما جهاد مخالفت کرد و از من خواست که به یکی از مغازه ها برای خرید کردن برویم. وقتی رسیدیم دیدم کمی چهره اش درهم رفت و سرش پایین بود. از او سوال کردم اتفاقی افتاده؟ گفت دلم میگیرد وقتی جوانان را اینگونه میبینم. دیدم نگاهش به آن سمت خیابان رفت چند دختر و پسر مشغول شوخی و حرکات نامناسبی بودند. داخل مغازه رفت ، سریع چیزی برای هدیه انتخاب کرد و برگشتیم داخل ماشین. شب که میخواستیم به مهمانی بروم ناگهان او را جلوی در خانه ام دیدم. پرسیدم اینجا چه کار میکنی؟ فکر میکردم رفتی؟! گفت من نمی آیم... از طرف من هدیه را به او بده و تبریک بگو. پرسیدم چرا؟ گفت:« شنیدم جایی که تولد را گرفتند مکان مناسبی برای شرکت ما نیست. ما آبروی حزب الله و جوانان این راهیم آنوقت خودمان نامش را خراب کنیم؟! 🌱شاید به نظر اغراق بیاید و اینکه حالا چون شهید شده این حرف را میزنم ولی باور کنید ذره ای از دنیایی نبود و به راستی او لایق شهادت بود. به او میگفتم:« ! چه قدر ات_شبیه_شهداست. میخندید و با لهجه قشنگ عربیش می گفت:« •••✾ ✾••• 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤 https://eitaa.com/jihadmughniyah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ✨کلمات مرحوم در حق نوه اش : 🌸 جهاد دل پاکی داشت و خنده همیشه بر لبش بود، وجود او همه ی غصه های دنیا را از دل ما بیرون می آورد.🌸 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━ 🖤 https://eitaa.com/jihadmughniyah
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(صلی الله علیه وآله): «مجاهدان وقتی عزم کنند خدا آتش را به آنها حرام می‌کند» سخنان درباره ♥️{اینجا نگاه های شما ارزشمند است} ♥️ ▬▭▬❖𖧷🕊𖧷❖▬▭▬ 🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐ ▬▭▬❖𖧷🕊𖧷❖▬▭▬ https://eitaa.com/jihadmughniyah
زندگینامه و خاطرات را خیلی دوست داشت. هر وقت دلش می گرفت و وقت آزاد داشت، می گفت بریم . خودش می رفت. گاهی هم به من زنگ میزد و میگفت فاطمه، بریم ؟می رفتیم.. خیلی سفرهای خوبی هم می شد. بعد از بابا، متولیان حرم های ، پرچم های را برایمان فرستادند، تا با بابا دفن کنیم. پرچم ، ، .... بعد از هم پرچم های کربلا و حرم را بر ایمان فرستادند. موقع تدفین اول پارچه را که عاشق ایشان و عزاداری برایشان بود را پهن کردیم. در همون حین، کسی رسید که پرچم گنبد را آورده بود. آن فرد اصلا از زمان دقیق مراسم خبری نداشت. خواست خدا بود که به موقع رسید. این پرچم را حتی برای بابا هم نفرستاده بودند. انگار خود آن را فرستاده بود. "خاطره ای از زبان " فاتحه ای را به روح پاک شهدا تقدیم بفرمایید ♥️🌱 ♥️🌿
زندگینامه و خاطرات ◽️ زمانی که یازده سال داشت از طریق شبکه برای فراگیری برخی توانایی‌های فنی از جمله آشنایی با نرم افزارهای پیشرفته و نحوه استفاده از آنها به رفت. ◾️ وی با افرادی به رفته بود که به مراتب سن و سال بیشتری از او داشتند. ◽️ زمانی که برگزاری کلاس مذکور در حال توضیح و شرح نحوه بهره برداری و استفاده از نرم افزارهای پیشرفته بود، به ناگهان خطاب به کلاس می گوید که اطلاعات شما در این زمینه اشتباه است، چراکه برای استفاده از این نرم افزارها می توان از راه‌های دیگری نیز بهره برد که به مراتب آسان‌تر از راهی است که شما معرفی می کنید. ◾️ دقت کنید؛ این مسأله را زمانی مطرح می کند که تنها یازده سال داشت. پس از آن، برگزاری کلاس از پرسید: تو از کجا به چنین اطلاعاتی دست یافته‌ای؟ در پاسخ گفت: پدرم چندین کتاب در این زمینه داشت که من با مطالعه آنها و سپس تکرار و تمرین، توانستم این مطالب را یاد بگیرم. ✍ راوی: یکی از دوستان نزدیک
طرح/ شهید جهاد مغنیه❤️😉
رفقا یکی از هم‌رزما توی سفر ، بم گفت که دوتا کُلاه مال از خانواده‌اش گرفته و میخواد یکی رو بم هدیه کنه.ان شاءالله او وقتی بچه بود میرفت شلمچه و .. اونجا خانواده‌ی شهید تشریف اوردن و دوتا کلاه ازشون پس گرفت .☺️🌷 اینم لطف برادرم 😉