🇮🇷°•| #خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷
روح الله قربانی یکی از همدورهای های ما بود که شهید شد. من برای تشییع پیکرش به دانشگاه امام حسین(ع) رفتم.🚶🏻♂
در مراسم کنار عباس بودم، با گریه و بی تابی به او گفتم عباس میبینی چه زود عاقبت بخیر شد و ما رو گذاشت و رفت؟ 😭
با حالتی مطمئن که انگار میداند کارش به شهادت می کشد، آرام گفت: «مهدی جان! نترس، نگران نباش، انشاءالله ما هم بهش میرسیم.»🙂✌️🏻
گفتم: «عباس از تو مطمئنم ولی از خودم نه...» گفت: «انشاءالله این توفیق نصیبمون میشه» اما فقط خودش رفت و دل ما را سوزاند...💔
عباس واقعاً عاشق خدا بود و خدا هم جواب این عشقبازی را خوب داد. پایانی جز شهادت برازنده عباس نبود...💎👌🏻
🔖مهدی تقیزاده_همکار شهید عباس دانشگر
🖇🖤
#شهادت_قسمت_ما_میشد_ای_کاش😞😞
🦋͟⃟̑⸙꯭꯭ꦿ@jihadmughniyah ࿐
╰━═🏴━⊰🍃🕊🍃⊱━🏴═━
🖤
🇮🇷°•| #خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷
جوانتر بود. یک پیراهن آبی آسمانی و یک شلوار نظامی پوشیده بود. توی هیئتی داشت چایی میداد و خدمت میکرد.
گفتم: «عباس تویی؟» گفت: «خودمم!»
نشستیم. بهم گفت: «سید! با لباس نظامی خریدن و...به شهادت نائل نمیشی. باید از پایهکار کنی. خودسازی کن. شهادت خودش میآد.»‼️
گفتم: «عباس چه کنم؟» گفت: «به همین اهل محله خودت خدمت کن. دست این پیرمردها رو بگیر و دستهجمعی ببرشون زیارت علیبنمهزیار اهوازی.»
داشت میرفت گفتم: «عباس میری؟» گفت: «میرم باید به دوستان برسم.» گفتم: «کی تو رو میبینم؟» گفت: «به شما سر میزنم.»🌱
ناگهان از خواب بیدار شدم.
🔖حجتالاسلام اسماعیل موسوی_دوست شهید از شهرستان اهواز
🌪⃟📓¦⇢ #شهیدانہ