د؏ـاء الحُجّة:🌸
❁•┈┈🤍 ﷽ 🤍┈┈•❁
اَللّٰهُمَّ
کُنْ لِوَلِیِّکَ
الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة
وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً
وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ
طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیهاطَویلا
برحمتك يا أرحم الراحمين ...
﴿ ﺎللھُمَّ ؏َـجِّل لِوليِّڪَ ﺎلفَرَجْ﴾🤍
#التماس_دعا🙏🏻🥰♥
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#شادیروحشهداصلوات
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
تـٰاڪسیرُخنَنِمـٰایَدڪسیدٍلنَبَـرَد
دِلبَـرِمـٰادِلودِلبُـردوبہمـٰارُخنَنِمـودシ..!
💙¦↫#السلامعلیڪیابقیةاللہ
🌱¦↫#منتـظـرانـهــ
•••━━━━━━━
#حاجعماد
#قسمت_نهم
از حالات روحی دیگر او تواضع بود. حاج رضوان قبل از تأسیس حزبالله یک گروهی با همین نام تأسیس کرد و وقتی که لبنانیها شخصیتهایشان ترور میشد، عماد مغنیه نوزده ساله به فکر حفاظت از شخصیتهای لبنان افتاد. روزی که کورانی و علامه فضلالله ترور شدند، کسی که چشم فتنه را کور و بعثیها را اخراج کرد، مغنیه بود؛ اما در همه ی سالهایی که با هم طی کردیم، یک بار ندیدم در صحبتهایش از خودش تعریف کند؛ در حالی که او خالق بسیاری از پیروزیها بود. او باوجود این که عملیات های موفقی انجام داده بود، هیچ گاه نگفت این کار را من کرده ام. یک مرتبه که در جنوب لبنان جلسهای برگزار کرده بودیم، هرچند همه نام او را میدانستند، اما او را نمیشناختند. یک بار یکی از اعضا اعتراض کرد و گفت: «تو که هستی که هر روز به این جلسه میآیی و میروی؟ باید ظرفها را هم بشویی!» او قبول کرد و کار را انجام داد. بعداً فهمیدند که او حاج رضوان است.
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
سلام علیکم🖐
از امروز فصل دوم رمان رویای من رو براتون قرار میدم...اما چون هنوز به طور کامل تایپ و منتشر نشده گاهی اوقات با تاخیر ارسال میشه...فعلا هم روندش سه روزی یکبار🌸
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊
🕊🌺🕊🌺🕊🌺
🌺🕊🌺🕊
🕊🌺
'بسمربمہدےزهرا ۜ ..♥️🌱'
#رویای_من
#فصل_دوم
#پارت_73
منتظر امیررضا سرم رو روی فرمون ماشین گذاشته بودم...هفته دیگه اولین سالگرد شهادت کمیل بود و درگیر کارهای مراسم بودیم...از سفارش غذا و میوه تا آماده کردن حیاط مسجد و چاپ بنر و اعلامیه..الان هم که امیررضا رفته بود بنر هارو تحویل بسیج بده تا توی محل نصب کنن..
با صدای برخورد چیزی با شیشه ماشین به خودم اومدم و سرم رو از روی فرمون برداشتم...اول فکر کردم امیررضا باشه اما با دیدن آقایی نسبتا قد بلند و درشت هیکل که محکم به شیشه ماشین میزد تعجب کردم...شیشه ماشین رو سریع پایین دادم و گفتم: بله!
گردنش رو کج کرد و گفت: بــلـه!!! یه ساعت مارو علاف کردی میگی بله!
_من معذرت میخوام چیزی شده؟
صداشو بلند کرد:
_از کی تا الان دارم بوق میزنم که این لگن و ببری کنار..ماشین من رد بشه..اومدم پایین..هعی دارم میزنم به شیشه..بلکه حالیت شه!! کَری مگه؟
_کَر خودتی مرتیکه..سر خواهر من داد میزنی!
امیررضا در حالی که از پایگاه به همراه ماهان بیرون میومد، به سمتمون اومد..
امیررضا روبهرویه طرف قرار گرفت و ادامه داد: برای چی سر خواهر من داد میزنی..هااان!
_دِکی...بدهکارم شدیم!! از همشیرهتون بپرسید که یه ساعت منو اینجا کاشته..
ماهان نزدیک تر رفت و گفت: اصلا حق باشما بوده باشه..برای چی داد و بیداد راه میاندازی؟ مگه ناموس نداری خودت!!
یهو یقه ماهان رو گرفت و با سر محکم توی صورتش زد:
_بی ناموس خودتی پسرِ احمق..
ماهان ناله ای زد و دستش رو روی صورتش گذاشت..امیررضا نزدیکش رفت تا ببینه آسیبی دیده یا نه!!
دستش رو از روی صورتش برداشت..از بینیاش خون میومد..طرف تا صورت خونی ماهان رو دید پا به فرار گذاشت و سوار ماشین شد..امیررضا اومد دنبالش کنه که یارو پاشو گذاشت رو گاز و دنده عقب رفت تا از دیدمون محو شد.
دستمالی از توی کیفم درآوردم و به سمت ماهان گرفتم...نگاهی به دستمال و نگاهی به من کرد...با صدای آروم تشکری کرد و دستمال رو گرفت...امیررضا بطری آبی از ماشین بیرون آورد و کمک کرد تا ماهان صورتش رو بشوره..
_شرمنده داداش...بهتری الان؟میخوای بریم دکتر؟
_دشمنت شرمنده...اره بابا خوبم خیالت راحت..
_اخه خونش بند نمیاد...پاشو بریم همین درمانگاه سر خیابون...دکتر یه نگاهی بندازه..
_نمیخواد امیررضا جان...خوبم دیگه!
_نه نمیشه!!پاشو پاشو..
بعد هم دست ماهان رو گرفت و به زور بلند کرد...از امیررضا اصرار، از ماهان انکار...تا اینکه زور امیررضا بیشتر بود و موفق شد...سوییچ ماشین رو به امیررضا دادم تا با ماشین برن و منم پیاده برم خونه.
راهم رو سمت خونه کج کردم...توی راه از مسجد رد میشدم...وارد حیاطش شدم...شاخه گلی از باغچهاش چیدم و به سمت مقبره شهدا قدم برداشتم...کنار مزار کمیل چهار زانو نشستم...شاخه گل رو روی سنگش گذاشتم و دستی روی اسمش کشیدم..
دقیقا پارسال همچین روزی بود که مامان خبر داد خاله اینا برای خواستگاری میخوان بیان خونمون...
تو حال و هوای خودم بودم که دو نفر روبهروم قرار گرفتن.....
#بهقلمسعیدهیدیآزمایی
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
هدایت شده از بیسیمچے"
https://harfeto.timefriend.net/16430986425167
نظراتتون رو میشنویم🦋
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#شادیروحشهداصلوات
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
من ذره و خورشید لقائی تو مرا
«بیمارِ غَمَم عِینِ دَوایی تو مَرآ»
بیبال و پر اندر پی تو میپرم
من کاه شدم چو کهربایی تو مرا🖤🌻
#شهیدجهادمغنیه #حضرتمولانا
مادرایندنیابناستببینیمو
بپسندیم،ودرآخرتمیتوانیم
آنچهرادردنیاپسندیدهایم،بطور
کاملبهدستبیاوریم.امیدوارم
محبوبهایمادرعالمآخرت،در
دوزخنباشند:) #حاجآقاپناهیان
#حاجعماد
#قسمت_دهم
در میدان همه را غافلگیر میکرد
حاج رضوان مرد غافلگیری بود و همواره برای دشمن شگفتیهای جدید میآفرید. کسی که هواپیمای بدون سرنشین دشمن را میگرفت و اطلاعات آن را به صورت آنلاین میفهمید، عماد مغنیه بود. در گذشته نیز عملیات انصاریه برگرفته از فکر حاج رضوان به وقوع پیوست.
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
ماھ من علے "ع"🌻
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
من ذره و خورشید لقائی تو مرا «بیمارِ غَمَم عِینِ دَوایی تو مَرآ» بیبال و پر اندر پی تو میپرم من ک
پدر نبودی اما مرد که بودی
روزت مبارک برادر ✋🏿
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#شادیروحشهداصلوات
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
بعضی وقت ها این واژه ها نمیتوانند شرح دهند حال یک دلتنگ را ! ...
#شهید_جهاد_مغنیه
#رفیق_شهیدم
#برادر_شهیدم
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
🌿••
-
-
چادرےڪہ باشے میدونے:
باارزش ترین
امانت حضرت زهرارو دارے
چادرے ڪہ باشے
اول اسمت خانوم میاد نہ خانومے👌
چادرے ڪہ باشے
باافتخارسرتوبالامیگیرے
چون اون بالایے بالاسرتہ
#چادرانه
#حجاب
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
🔴#واجب_فراموش_شده
در شبانه روز، به فکر #امام_زمان ارواحنافداه باشید و به دنبالش باشید،
از حضرت بخواهید روحتان را شفا عطا کند.
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
#تلنگر 👌🏻
#بیتعارف
نشستیمپایسفرهپرازنعمتخدا
ازهمهچیهمبهرهمیبریموکیفمیکنیم
بعدشعوضتشڪرباگناهموندلشرو
میشکنیم....!!!😕
نشه یهو وعضمون
نمک خوردن ونمک دون شکستن 🥺
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
🌸امام على عليه السلام🌸
ما رَأيتُ ظالِما أشْبَهَ بمَظلومٍ مِن الحاسِدِ: نَفَسٌ دائمٌ، و قَلبٌ هائمٌ، و حُزنٌ لازمٌ
ستمگرى چون حسود نديدم، كه به ستمديده شبيه تر باشد: جانى سرگردان دارد و دلى بيقرار و اندوهى پيوسته
ميزان الحكمه جلد3 صفحه 102
#حدیث
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
#تلنگر
👥کسیو برای دوستی
انتخاب کن که
📛به لجنزار #گنـــاه
👈آلودت نکنه‼
▫️برای پاک موندن
▫️رفیقتم باید پاک باشه️
🎤🎤
🔸همنشین تو از تو بِه باشد🔸
🔹تا تو را عقل و دین بیافزاید🔹
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حاج قاسم پیراهن خونین حاج عماد مغنیه در لحظه شهادت را به خانه آورد؛ آن را شست و گریست و آن را قاب کرد و تا آخر نگه داشت
➕ تصویر پیراهن شهید مغنیه
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
#شهیدعمادمغنیه
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
#حاجعماد
#قسمت_یازدهم
کسی که گروههای فلسطینی را با مرکز مقاومت اتصال داد و یاسر عرفات را برای اولین بار به ایران آورد، عماد مغنیه بود. او حماس را قدرت داد و جبهه خلق برای آزادی فلسطین را فعال کرد و این تفکر توانست غزه را به یک دژ تسخیرناپذیر تبدیل کند. امروز غزه و لبنان، نقاط تولید اضطراب دائم برای اسرائیل است و هر موشکی که از فلسطین شلیک میشود، میتوان اثر انگشت عماد مغنیه را در آن دید.
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
هدایت شده از بیسیمچے"
https://harfeto.timefriend.net/16430986425167
نظراتتون رو میشنویم🦋