eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @HENAS_213 @sarb_z_313 خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
السَّلَامُ‌عَلَيْكَ‌مِنْ‌شَهْرٍقَرُبَتْ‌فِيهِ‌الْآمَالُ... سلام‌برتوای‌ماهی‌که‌درتو،‌برآورد‌ه‌‌شدن‌آمال نزدیک‌می‌شود! -صحیفه‌‌سجادیه @jihadmughniyeh_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌙 هم‌اکنون؛ آغاز بیانات رهبر انقلاب در محفل انس با قرآن کریم در اولین روز از ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ 🔍 از اینجا ببینید👇 🖥 Farsi.khamenei.ir/live
سیـد‌حسـن‌نصـرالله: ما‌دولـت‌که‌هیـچ،قـریه‌کـه‌هیـچ،مـزرعه‌که‌هیـچ حتی‌طویـله‌ای‌به‌اسـمِ‌اسـرائیـل‌هـم‌به‌رسمـیت نمـیشنـاسیم!'🕶 @jihadmughniyeh_ir
_تبادل_
بروسراغش🖐🏽 اگہ‌دلت‌تنگ‌شده‌واس‌مادر... بدون‌همین‌الان‌منتظرتہ‌(:💔 .دلم‌گرفتہ‌ها...(: دلم‌تنگہ‌ها...(: سپردمش‌بہ‌خودت(:💔 مادر...میون‌لیست‌زائراڪه‌دستته... اسم‌عاشقا؎حسین‌یادت‌نره(: مادࢪ...یہ‌نگاهۍ...(:💔 مادࢪ... ماروهم‌لایق‌بدون(:💔 مادࢪ... ماروهم‌ببرمجلس‌حسینت(: مادࢪ... مابدون‌حسین‌تو‌هیچیم(:💔 - https://eitaa.com/joinchat/1714029285C8ad82e97a7
من دلم تنگه برات 💔:) توتنهانقطه‌ی‌آرامش‌این‌دلِ‌خسته‌ای.. _ @Paradise_125
''بسم‌اللھ‌الذۍ‌خلق‌المہدے♥️''
°•°•° ✋💓 ☀ خورشید با اجازه ی رویت طلوع کرد ❤ قلبم سلام گفت و تپیدن شروع کرد 💐 آقای مهربان غزل های من سلام 🌹 باید که در برابر اسمت رکوع کرد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
اگر که عمر زیادم دهد خدای حسین هزارسال بسوزم فقط برای حسین حسینی ام!به دوعالم چکار دارم من! گذشته ام ز دوعالم به اتکای حسین ♥️ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
12.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب: مقاومت فلسطین به توفیق الهی بینی صهیونیست‌ها را به خاک خواهد مالید. @jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۳ که تنم یخ زد... در حصار دستان زن پر و بال میزدم تا خودم را دوباره به در برسانم.. و او با قدرت مرا به داخل خانه میکشید و سرسختانه نصیحتم میکرد _اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن جهاد! باید محکم باشی تا خدا خودش رو رقم بزنه! و من بی پروا ضجه میزدم.. تا کند که نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد _خفه شو!.. کی به تو اجازه داده جلو نامحرم صداتو بلند کنی؟ با شانه های پهنش روبرویم ایستاده.. و از دستان درشتش که به هم فشار میداد حس کردم میخواهد کتکم بزند. که نفسم در سینه بند آمد..و صدایم در گلو خفه شد. زن دوباره دستم را کشید.. و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد _تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری میخوای جهاد کنی؟ میان اتاق رسیده بودیم.. و دستم هنوز در دستش میلرزید که به سمتم چرخید و تکلیفم را مشخص کرد _تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن ارتش آزاد به داریا، ما باید رو تو این شهر خشک کنیم! اصلاً نمیدید... صورتم غرق اشک و خون شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانه ام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد _این لالهِ؟ ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد.. و از چشمانش میبارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد _افغانیه! بلد نیس خیلی عربی صحبت کنه! و انگار زیبایی و تنهایی ام قلقلکش میداد.. که به زخم پیشانی ام اشاره کرد و بی مقدمه پرسید _شوهرت همیشه کتکت میزنه؟ دندان هایم از ترس به هم میخورد.. و خیال کرد ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir