eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۳ خجالت میکشیدم اقرار کنم.. اکنون عازم ترکیه و در راه پیوستن به ارتش آزاد است.. که باز حرف را به هوای حرم کشیدم _اونا میخواستن همه رو بکشن.. فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمیخواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست _ نتونستن بکنن! جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به این همه آشفتگی ام شک کرده بود و مصطفی میخواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد _از چند وقت پیش که وهابی ها به تظاهرات قاطی مردم شدن، ما یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم سیده سکینه(س) کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلافشون کردیم! و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد _فقط اون نامرد و زنش فرار کردن! یادم مانده بود از است،.. باورم نمیشد برای دفاع از مقدسات شیعیان وارد میدان شده باشد.. و از تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود.. که با کلماتش قد علم کرد _درسته ما های داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به حرم برسه! و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرین زبانی ادامه داد _ میتونن با این کارا بین ما وشما سُنیها بندازن!از وقتی میبینن برادرای اهل سنت هم اومدن شیعه ها، شدن! اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش میچشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت _یه لحظه نگهدار سیدحسن! طوری کلاف کلام از دستش پرید که... نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله‌.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
کارگاه خویشتن داری 44.mp3
16.83M
۴۴ امان از زبان ... زبان ... زبان! 📌 اگر قادر به حفظ زبان نباشیم ؛ خویشتن‌داری (تقوا)، درسِ غیرقابل فهمی خواهد بود برای ما؛ تا آخر عمــــر .... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
''بسم‌اللھ‌الذۍ‌خلق‌المہدے♥️''
❣️ سلام بر تو که زلال ترینی ، ناب ترینی ... سلام بر تو که مهربان ترینی ، عزیزتریتی ... سلام بر تو که غریبترینی ، تنهاترینی ... سلام بر تو که کریم ترینی ، رفیق ترینی ... از من که بیقرارم ، چشم انتظارم ... از من که دستانم خالی است، چشمانم بارانی است ... از من که حیرت زده ام ، بی پناهم ... 🌼 سلامی از من به تو مولاجان ... 🌼 السلام علیک یا بقیه الله ✨🕊 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
「❤️‍🩹🪴」 • . ‌• اَلمُجاهِدونَ في ‌سَبيلِ ‌اللهِ قُوّادُ اَهلِ الجَنَّةِ • "مجاهدان‌ِ در راه‌ِ خدا، رهبران‌ِ اهل‌ِ بهشتند🤍" 🥀✨ 🌿(: .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۴ بلافاصله ماشین را متوقف کرد،.. از نگاه سنگین مصطفی فهمید باید تنهایمان بگذارد که در ماشین را باز کرد و با مهربانی بهانه چید _من میرم یه چیزی بگیرم بخوریم! دیگر منتظر پاسخ ما نماند و به سرعت از ماشین پیاده شد... حالا در این خلوت با بلایی که سعد سرش آورده بود بیشتر از حضورش میکردم.. که ساکت در خودم فرو رفتم... از درد سر و پهلو چشمانم را در هم کشیده بودم.. و دندانهایم را به هم فشار میدادم تا ناله ام بلند نشود که لطافت لحنش پلکم را گشود _خواهرم! چشمم را باز کردم و دیدم کمی به سمت عقب چرخیده است،.. همچنان و نگاهش به نرمی میلرزید. شالم نامرتب به سرم پیچیده بود، چادر روی شانه ام افتاده و لباسم همه غرق گِل بود که از این همه درماندگی ام خجالت کشیدم. خون پیشانی ام بند آمده و همین خط خشک خون روی گونه ام برای آتش زدن دلش کافی بود که حرارت نفسش را حس کردم _خواهرم به من بگید چی شده! والله کمکتون میکنم! در برابر محبت بی ریا و پاکش، دست و پایم را گم کرده و او بی کسی ام را حس میکرد که بی پرده پرسید _امشب جایی رو دارید برید؟ و من امشب از جهنم مرگ و کنیزی آن پیرمرد وهابی فرار کرده بودم.. و دیگر از در و دیوار این شهر میترسیدم که مقابل چشمانش به گریه افتادم.چانه ام از شدت گریه به لرزه افتاده.. و اواز دیدن این حالم طاقتش تمام شده بود که در ماشین را به ضرب باز کرد و پیاده شد... دور خودش میچرخید و درخنکای این شب پاییزی خاموش نمیشد که کتش را درآورد... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
خانواده آسمانی 01.mp3
11.31M
۱ 🎤 ※ مکتب‌های خودشناسی، مردودند اگر؛ نتوانند این ↓ سه مرحله را اثبات کنند: ۱ـ من کیستم، و ریشه و اصلم کجاست؟ ۲ـ از کجا آمده‌ام؟ ۳ـ به کجا میروم؟ ● مکتب شیعه، چگونه به این سه سؤال پاسخ می‌دهد؟ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🔶 روایت دردناک یک خبرنگار از جنایت دشمن صهیونیستی در بیمارستان شفا ⛔️ شوهر زن مورد تجاوز ارتش "اسرائیل" در بیمارستان الشفاء غزه می گوید: سربازان به او دستور دادند لباس‌هایش را درآورد و شروع به کتک زدن کردند، سپس او به آنها گفت: «من پنج ماهه باردار هستم، مرا نزنید» اما متأسفانه به کتک زدن او ادامه دادند. بعد از ساعت ها همه زن ها را به جز زن باردار و فرزندانش بیرون آوردند، جلوی چشم شوهر و اقوام و فرزندانش بردند و به آنها تجاوز کردند. آنها به مردان دستور دادند که چشمان خود را نبندند وگرنه به آنها شلیک می کنند. .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 گربه ها رو اینجوری نسل کشی کنن آدم نمیتونه شب رو صبح کنه.... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🩸 رسیده دگر بر لب غزه، جان کو حقوق بشر؟ کو حقوق زنان؟ 🏷 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
◽️سید بن طاووس به فرزندش محمد می‌نویسد: مبادا فکر کنی علیه السلام به دعای تو محتاج است؛ هرگز چنین نیست. ◽️این که می‌گویم برای او کن، فقط برای این است که او حق بزرگی بر تو دارد و بسیار در حق تو احسان کرده است و اگر قبل از دعا برای خودت، برای او دعا کنی، ابواب زودتر به رویت گشوده می‌شود. ◽️زیرا تو با گناهت باب دعا را بر روی خود بسته‌ای اما هنگامی که برای آن مولایی دعا کنی که از خواص درگاه خداست، به احترام او باب اجابت به رویت گشوده می‌شود و آنگاه خود و همه‌ کسانی که در حقشان دعا می‌کنی بر خوان احسان او می‌نشیند و مشمول رحمت، کرم و عنایت الهی می‌شوید، چون خود را به او مرتبط کرده‌اید! 📔 فلاح السائل، سید بن طاووس
⚫️ إنا لله و إنا إليه راجعون 🇵🇸 در پی جنایت بی رحمانه‌ی رژیم صهیونیستی در بیمارستان شفاء، دست به دعا بر می‌داریم و با قرائت قرآن کریم، ختم آیه شریفه «أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ» و ذکر شریف صلوات، به یاری آن مردم مظلوم می‌رویم. ▪️ختم القرآن الكريم 🔻 https://eitaabot.ir/counter/jd560m ▪️ختم امن یجیب 🔻 https://EitaaBot.ir/counter/vk7a3 ▪️ذکر صلوات 🔻 https://EitaaBot.ir/counter/xok 🛑 نظر به استقبال بی نظیر مؤمنان روزه‌دار که در مدت یک ساعت ختم 14000 صلوات انجام شد، لینک ختم صلوات به صورت نامحدود تنظیم شد. 😔😭 تحت هر نام و عنوانی که دوست دارید منتشر کنید... فقط لطفاً به صورت گسترده منتشر بشه تا برسه به دست همه. إن‌شاءالله از برکت دعای مردم روزه‌دار، مظلومین نجات پیدا کنند.
''بسم‌اللھ‌الذۍ‌خلق‌المہدے♥️''
💚 سلامی از جمع خسته دلان به مفهوم قوت قلب ؛ سلامی از مشتاقان چشم براه به منتقم کربلاء ؛ سلامی از بیماران درمانده به حضرت طبیب ومهربان ترین دستگیر سلامی ازماساکنان غمزده ی آخرالزمان به شما که حجت خدایید ... ✨🕊 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
💠دعای روز چهاردهم ماه رمضان
'🥀💔' چند روز قبل از شهادتش جهادباحاج قاسم ملاقات کرداو را در جریان کاروآنچه که به دست آورده بود قرار داد و از او اجازه گرفت تا به آنجا برود . معمولاً او درخواستش را رد می کرد . اما در آن جلسه‌او موافقت كرد و به او اجازه داد كه برود.یکی از کسانی که در این جلسه حضور داشت می گوید که "جهاد حاضران را جادو کرد و ما نتوانستیم به او چیزی بگوییم." پس از شهید شدن جهاد توسط بالگردهای اسرائیل در اتومبیل خود در قنیطره در سال 2015 ، حاج قاسم به خانه مادربزرگ شهید در منطقه الغبیری رفت . به محض ورود به خانه نتوانست خودش را کنترل کند و حتی آن شب را در اتاق جهاد گذراند . روی زمین نشست و گریه کرد. شهادت وی در حاج قاسم تأثیر داشت ، بنابراین او از کسانی که ملاقات می کرد درخواست می کرد که دعا کنند او به همان روشی که عماد و جهاد مغنیه را به شهادت رساندند ، به شهادت برسد. این را زینب ، دختر شهید حسین محرابی ، هنگامی که حاج قاسم به خانه اش در مشهد مراجعه کرد ، گزارش داد . او از سخنان خودش نقل می کند: «حاج عماد و جهاد شهادت برجسته ای دریافت کردند آنها در اتومبیل کشته شدند ، به این معنی که هیچ کس جرأت مقابله با آنها را نداشت . شهید جهاد مغنیه ، آنها با موشک به سمت اتومبیل او شلیک کردند و شهادت او چقدر متمایز بود ، زینب ، برای من دعا کن تا همانطور که آنها‌شهید شدند ، شهید شوم. .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ کنایه ریک وایلز کشیش آمریکایی به جو بایدن رئیس جمهور امریکا .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۵ کتش را درآورد.. و دوباره به سمت ماشین برگشت. روی صندلی نشست و اینبار کامل به سمتم چرخید،.. صورت سفیدش از ناراحتی گل انداخته بود، رگ پیشانی اش از خون پُرشده و میخواست حرف دلش را بزند.. که به دستان لرزانم خیره ماند و با صدایی گرفته گواهی داد _وقتی داشتن منو میرسوندن بیمارستان، تو همون حالی که حس میکردم دارم میمیرم، فقط به شما فکر میکردم! شب پیشش خنجر رو از رو گلوتون برداشته بودم و میترسیدم همسرتون... و نشد حرفش را تمام کند،.. یک لحظه نگاهش به سمت چشمانم آمد و دوباره قدم پس کشید، به اندازه یک نفس ساکت ماند و زیر لب زمزمه کرد _خدا رو شکر میکنم هر بلایی سرتون اورده، هنوز زنده اید! هجوم گریه گلویم را پُر کرده.. رفیقش به سمت ماشین برگشته و دلش میخواست پای دردهای مانده بر دلم بنشیند که با دست اشاره کرد منتظر بماند و رو به صورتم اصرار کرد _امشب تو حرم چی کار داشتید خواهرم؟همسرتون خواست بیاید اونجا؟ اشکم تمام نمیشد.. و با نفسهایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم _سعد شش ماه تو خونه کرده بود! امشب گفت میخواد بره ترکیه، هر چی التماسش کردم بذاره برگردم ایران، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه! حرفم به آخر نرسیده،... انگار دوباره خنجر سعد در قلبش نشست که بی اختیار فریاد کشید _شما رو داد دست این مرتیکه؟؟؟؟ و سد صبرش شکسته بود... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
خانواده آسمانی 02.mp3
11.91M
۲ 🎤 ما آفریده نشدیم تا انسان خوبی باشیم❗️ ☜ این بزرگترین اشتباهِ به ظاهر صحیحی است که انسانها بدان مبتلا شدند و تا انتهای مسیر را اشتباه رفتند! ◆ پس اگر خوب زیستن، و خوب ماندن، هدف ما نیست، ما اینجا چه کارِ مهمتر دیگری داریم؟ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
مداحی آنلاین - نماهنگ کریم - رسولی.mp3
3.66M
🌸 (ع) 💐اسم تو نمک سفره‌ی پدریم 💐ای کریم دو عالم سید بن کریم 🎙
''بسم‌اللھ‌الذۍ‌خلق‌المہدے♥️''
❣ ☀️صبحی نو سر زد و زندگی به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد و این نهایت امیدواری است که در هوای یادتان، نفس می کشیم و در عطر نرگس بارانِ نامتان، دم می زنیم ... شکر خدا که در پناه شماییم 🤲 🍃✋ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الامان ✨🕊 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir