eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @HENAS_213 @sarb_z_313 خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
໑♥️⛓ • . خدایٰا هیچکس از مَن نپُرسید که شــَــهادَت دَر نظــرَم چگـونِه است؟ اَمـا مَـنّ هَرشب فریٰاد میزنم ! اَحْلیٰ مِنَ الْعَسَل... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
YEKNET.IR - shoor - shabe 7 moharram1399 - narimani.mp3
5.88M
🍃سلام همه‌ی زندگیم 🍃سلام امام حسین من
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ لحن نگرانش در گوشم نشست.. و پیش از آنکه او حرفی بزند، با دلواپسی پاپیچش شدم _چه خبر شده مصطفی؟ حالتون خوبه؟ ابوالفضل خوبه؟😰❤️😭 و نمیدانستم این انفجار تنها عملیات بوده و تکفیریها به کوچه های زینبیه حمله کرده اند که پشت تلفن به نفس نفس افتاد _الان ما از حرم اومدیم بیرون، ٢٠٠ متری حرم یه ماشین🚘💣 منفجر شده، تکفیری ها به درمانگاه و بیمارستان زینبیه حمله کردن! ترس تنهایی ما نفسش را گرفته بود... و انگار میترسید دیگر دستش به من نرسد.. که مظلومانه التماسم میکرد _زینب جان! هر کسی در زد، در رو باز نکنید! یا من یا ابوالفضل الان میایم خونه!😥 ضربان صدایش جام وحشت را در جانم پیمانه کرد.. و دلم میخواست هر چه زودتر به خانه برگردد که من دیگر تحمل ترس و تنهایی را نداشتم...😥😰 کنار مادرش روی مبل کز کرده بودم، نمیخواستم به او حرفی بزنم.. و میشنیدم رگبار گلوله هر لحظه به خانه نزدیکتر میشود.. که شالم را به سرم پیچیدم و برای او بهانه آوردم _شاید الان مصطفی بیاد بخوایم بریم حرم!✨💚 و به همین بهانه روسری بلندش را برایش آوردم.. تا اگر تکفیری ها وارد خانه شدند کامل باشد که دلم نمیخواست حتی سر بریده ام بی حجاب به دستشان بیفتد!.. دیگر نه فقط قلبم که تمام بدنم از ترس میتپید..😥😥😥😣😣و از همین راه دور تپش قلب مصطفی و ابوالفضل را حس میکردم... که کسی با به در خانه زد.. و دنیا را برایم به آخر رساند.😰😱فریادشان را از پشت در میشنیدم که تهدید میکردند در را باز کنیم،... بدنم رعشه گرفته و راهی برای فرار نبود که زیر لب اشهدم را خواندم... و دست پیرزن را... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
خانواده آسمانی 76.mp3
12.2M
۷۶ 📌 بزرگترین ترس آدمیزاد؛ نشان می‌دهد او چقدر می‌ارزد! آنجا که نشاط چهره‌اش بناگاه، از بین می‌رود، و آثار ترس و نگرانی در وجودش نمایان می‌شود؛ همانجا معلوم می‌شود وزن روحِ او چقدر است؟ ♨️ شما از چه چیزی، می‌ترسید؟ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حمایت استاد شجاعی از دکتر جلیلی .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨یک تصور زیبا و بدردبخور برای دل نبستن به دنیا... 🎙استاد عالی .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
''بھ‌نام‌خالق‌مولایمان🧡✨''
سلام امام زمانم ✋️💖 من بدترین غلام حقیر ولایتم ای بهترین امام بیا خوب میشوم با این همه بدی به ظهور شما قسم با یک نسیم کرببلا خوب میشوم 🌺🍃اللهمـ عجل لولیڪ الفرج🍃🌺 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
•🔗🌷• +شهید‌جهاد‌عماد‌مغنیه(داداش‌جان‌ما)
پدرم‌همیشه‌درمیدان‌مبارزه‌بر
اسرائیل‌وارتش‌‌پرادعا‌وتوخالے‌اش‌
پیروز‌شداودرمیدان‌شهادت‌هم‌برآن‌ها‌
پیروز‌شدآن‌ها‌‌با‌ترور‌او
باعث‌شدن‌مردم‌بیشترے‌اورا‌بشناسند
وهرکس‌اورا‌بشناسد‌او،
وراهش‌را‌دوست‌خواهد‌داشت
به‌علاوه‌اوشاگردانے‌مثل‌وبه‌قدرت‌خود‌
برجاے‌گذاشته‌است
حاج‌رضوان‌همیشه‌از‌زمان‌به‌درستے
‌استفاده‌میکردبخشے‌از‌وقت‌خودرا‌
به‌کارش‌اختصاص‌مےداد‌وبخش‌دیگر
‌وقت‌خودرا‌صرف‌خانواده‌میکرد
ماهمگے‌همفکر‌ومعتقد‌به‌آرمان‌هاے‌
پدرم‌هستیم‌ودنبال‌رو‌سید‌حسن‌نصرالله
مااین‌راه‌راباقدرت‌ادامه‌خواهیم‌داد
به‌حاج‌رضوان‌پدرم‌مے‌گویم
درآرزوےدیدارتو‌دربهشت‌هستم وبه‌تو‌ملحق‌خواهم‌شد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ دست پیرزن را گرفتم و میکشیدم.. بلکه در اتاقی پنهان شویم و نانجیب که دیگر نه با لگد بلکه در فلزی خانه را به گلوله بست😣😰 و قفل را از جا کَند...🔓 ما میان اتاق خشکمان زده و آنها به داخل خانه کردند که فقط فرصت کردیم کنج اتاق به تن سرد دیوار پناه ببریم.. و تنها از ترس جیغ میزدیم...😵😰😱 چشمانم طوری سیاهی میرفت که نمیدیدم چند نفر هستند.. و فقط میدیدم مثل به سمتمان حمله میکنند که دیگر به مرگم راضی شدم... مادر مصطفی بی اختیار ضجه میزد..😩😭تا کسی نجاتمان دهد و این گریه ها به گوش کسی نمیرسید.. که صدای تیراندازی از خانه های اطراف همه شنیده میشد.. و آتش به دامن همه مردم زینبیه افتاده بود.... دیگر روح از بدنم رفته بود،..😰😣😭 تنم یخ کرده و انگار قلبم در سینه مصطفی میتپید.. که ترسم را حس کرد و دوباره زنگ زد... نام و تصویر زیبایش💞 را که روی گوشی📲 دیدم دلم برای گرمای آغوشش پرید.. و مقابل آنها به گریه افتادم.😭😭😭 چند نفرشان دور خانه حلقه زده.. و یکی با قدم هایی که در زمین فرو میرفت تا بالای سرم آمد،.. برای گرفتن موبایل طوری به انگشتانم چنگ زد که دستم خراش افتاد... 😖😭 یک لحظه به صفحه گوشی خیره ماند، تلفن را وصل کرد.. و دل مصطفی برایم بال بال میزد که بی خبر از این همه گوش نامحرم به فدایم رفت _قربونت بشم زینب جان! ما اطراف حرم درگیر شدیم! ابوالفضل داره خودش رو میرسونه خونه!😊😨 لحن گرم مصطفی دلم را طوری سوزاند که از داغ نبودنش تا مغز استخوانم آتش گرفت.. و با اشک هایم به ابوالفضل التماس میکردم...😰😰😰😭😭😭😭😭😭🤲🤲🤲🤲🤲 ادامه دارد.... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
خانواده آسمانی 77.mp3
13.12M
۷۷ 🔥. جهنمّ، یک سرزمین پر از آتش نیست❗️ گاهی یک مراسم معنوی، یا یک محیط معنوی مثل حرم، برای شما جهنّم است و برای شخص دیگر، تمام بهشت ... ✘ گاهی شما در همان خانه‌ای، تا تهِ جهنم سقوط می‌کنید که؛ همسرتان بهشتی شده است! ✦ راه بهشت و جهنم هر کس، با بقیه فرق می‌کند؛ مختصات خودتان را بشناسید و مسیر بهشت‌تان را پیدا کنید ! .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir