🍂ای رونق ندبه های آدینه بیا
ای مرهم دردهای دیرینه بیا...
🍂تا اینکه به ما شب زدگان نور رسد
یک جمعه تو باچراغ و آیینه بیا...
#سلامجانجهانم
#امام_زمان
بالدّم الحسيني
احفظ نهجَ الخُميني...
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_سی_و_پنجم
جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم ، اما نشد .😕
چون خونه مان کوچک بود و وسایلمان زیاد ..
می گفت :«دوبرابر خونه تیرو تخته داریم !»
فردای روز پاتختی ، چند تا از رفیقاش را دعوت کرد خانه ، بیشتر از پنج شش نفر نبودند . مراسم گرفت . یکی شأن طلبه بود که سخنرانی کرد و بقیه مداحی کردند زیارت عاشورا و حدیث کسا هم خواندند .
این تنها مجلسی بود که توانستیم در خانه برگزار کنیم .
چون هنوز در آشپزی راه نیفتاده بودم ، رفت و از بیرون پیتزا خرید، برای شام😅
البته زیاد هیئت دونفری داشتیم . برای هم سخنرانی می کردیم و چاشنی اش چند خط روضه هم می خواندیم .
بعد چای ، نسکافه یا بستنی می خوردیم ، می گفت :
« این خورد دنیا الان مال هیئته!»
هر وقت چای می ریختم می آوردم ، می گفت : «بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!» 🙃
زیارت جامعه کبیره میخواندیم ،اما اصرار نداشتیم آن را تا ته بخوانیم .
یکی دو صفحه را با معنی می خواندیم .
چون به زبان عربی مسلط بود ، برایم ترجمه می کرد و توضیح می داد .
کلا آدم بخوری بود😂
موقع رفتن به هیئت ، یک خوراکی می خوردیم و موقع برگشتن هم آبمیوه ، بستنی یا غذا ...
گاهی پیاده می رفتیم گلزار شهدای یزد .
در مسیر رفت و برگشت ، دهانمان می جنبید . همیشه دنبال این بود برویم رستوران ، غذای بیرون بهش می چسبید.
من اصلا اهل خوردن نبودم ، ولی او بعد از ازدواج مبتلایم کرد 😬
عاشق قیمه بود و از خوردنش لذت می برد . جنس علاقه اش با بقیه خوراکی ها فرق داشت .
چون قیمه ، امام حسین (ع) و هیئت را به یادش می انداخت کیف می کرد .
هیئت که می رفتیم ، اگه پذیرایی یا نذری می دادند ، به عنوان تبرک برایم می آورد ☺️
خودم قسمت خانم ها می گرفتم ، ولی باز دوست داشت برایم بگیرد .
بعد از هیئت رأیة العباس با لیوان چای ، روی سکوی وسط خیابان منتظرم می ایستاد .
وقتی چای وقند را به من تعارف می کرد ، حتی بچه مذهبی ها هم نگاه می کردند
چند دفعه دیدم خانم های مسن تر تشویقش کردند و بعضی هاشون به شوهرهایشان می گفتند :«حاج آقا یاد بگیر ، از تو کوچک تره ها!😂
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 40.mp3
5.17M
#سفر_پرماجرا ۴۰
🎊 تولدت مبارک 🎊
اگه جریان تولدت به برزخ،
شیرین و بی وحشت، اتفاق بیفته؛
یعنی زندگی ات در دنیا، ثمره ی خوبی داشته!
🎀دیگه خبرای خوبی در راهه...
تولدت حتما مبارکه
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
دلم آشفته و غم بیامان است
نگاهم خسته، چشمم نیمهجان است...
کجایی ای پناه بیپناهان!
زمانه با دلم نامهربان است...
#سلامجانجهانم
#امام_زمان♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مخصوصا اگر آن نگاھ
چشمانے آسمانے باشد..
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
سلام واحترام
عزیزی دربستر بیماری هستند ،
لطف کنید دراین لحظات واپسین ماه پرنورمحرم برای سلامتی بیماران علی الخصوص بیمار مدنظر که از پزشکان خوب جهادگر هستند واخیرا درمناطق محروم خدمت میکردن ،دعاکنید که انشاءالله سریعتر رخت عافیت به تن کنند .
لطف میفرمایید اگریه حمد
شفاقرائت کنید
هدف واضح ، مشخص شده و دقیق است ! نابودی اسراییل ...
#شهید_عماد_مغنیه
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
اول وقت که نماز بخوانی شتر قربانی کردهای،
آخر وقت یک گنجشک ...!
💚💚💚
آیتالله حقشناس
#نمازِاولوقتعشقاستوبس❤️
#نماز_اول_وقت 🔺🔺🔺
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_سی_و_ششم
خیلی دوست داشتم پشت سرش نماز را به جماعت بخوانم.
از دوران دانشجویی تجربه کرده بودم.
همان دورانی که به خوابم هم نمی آمد روزی با او ازدواج کنم😂
در اردوها،کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه، آقایان می ایستادند ما هم پشت سرشان ، صوت و لحن خوبی داشت.
بعداز ازدواج فرقی نمی کرد خانه خودمان باشد یا خانه پدر مادر هایمان، گاهی آن ها هم می آمدند پشت سرش اقتدا می کردند😁
مواقعی که نمازش را زود شروع می کرد، بلندبلند می گفتم:
(وَاللهٌ یٌحِبٌ الصـابِرِین.)
مقید بود به نماز اول وقت
درمسافرت ها زمان حرکت را طوری تنظیم می کرد که وقت نماز بین راه نباشیم.
و زمان هایی که در اختیار ماشین دست خودش نبود و با کسی همراه بودیم، اولین فرصت در نمازخانه های بین راهی یا پمپ بنزین می گفت:((نگه دارین!))🙃
اغلب در قنوتش این آیه از قران را می خواند:
((ربنا هب لنامن ازواجنا وذریاتنا قرة اعین واجعلنا للمتقین اماما.))
قرآنی جیبی داشت وبعضی وقت ها که فرصتی پیش می آمد، میخواند.
گاهی اوقات هم از داخل موبایلش قرآن می خواند.
باموبایل بازی می کرد.
انگری بردز!😐
و یکی دیگر هم هندوانه ای بود که با انگشت آن را قاچ قاچ می کرد، که اسمش را نمی دانم .
و یک بازی قورباغه که بعضی مرحله هایش را کمکش می کردم.
اگر هم من در مرحله ای می ماندم، برایم رد می کرد😂
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 41.mp3
5.13M
#سفر_پرماجرا ۴۱
✍نفسِ تَــنگ....یعنی قبـرِ تنــگ
یه کم فکر کن؛
همینجا چقدر تحملِ فقر و انقباض رو داری؟
اونوقت برای زمانی که هیچ پایانی نداره،
میتونی تحمل کنی؟
❌الآن فرصت انتخابه
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
توییت ایدی کوهین:
شما ایرانی ها الان متوجه شدید چه کسی هلیکوپتر را هدف قرار داده است؟
.
عجب😐😑😐
#اسراییل
#شهید_رئیسی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه راهی رو بزار پیش روی من...🥀
#امام_رضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شَـکمڪنبَـردِلِعبـٰاسمُقَـرَّببـودھ..
آنشھید؎ڪہنمڪخوردھزینـبۜبـودھ
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir