سفر پر ماجرا 12.mp3
6.94M
#سفر_پرماجرا ۱۲
💠بدون خودشناسی،
داشتن اعتقادی محکم
که تا قیامت، پشتوانه ای برای نجات مان باشد؛ محال است.
✔️هَراسِ مرگ، اعتقادت را می دُزدَد
@ostad_shojae
هدایت شده از عمو روحانی_فرمنش
🔴 شما هم برنده جایزه هستید🤗
🎁 بدون قرعه کشی
🎁تابلو فرش متبرک حرم امام حسین(ع)
🎁تابلو فرش متبرک رضوی
🎁هدایای نقدی
🎁هدیه شارژ
💫 مهلت مسابقه پنجشنبه ۷ تیر ماه
🔰توضیح مسابقه: ( سنجاق شده )
لینک را بزنید و وارد کانال شوید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2655780955C40fcd782c5
24.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️به پزشکیان رأی دادی، رأیتو گردن بگیر
بدون اگه به پزشکیان رأی بدی انتخابت
تکرار هشت سال دولـــت روحانیـه، قبل
از ایـنکه رأی بدی گردنگیرتو درست کن👌
🌹شهدای مظلوم مدافع امنیت و حرم👇
@shohadaymazlum
‹ 📸 ›
.
.
هرچند،کمیفرجتمناکردم...
آقازِسرِخودم،توراواکردم...
شرمندهامایعزیزِزهرا،امّا،
باواژهیانتظار،بَدتاکردم...
چونمرد،نبودهاممنآقا،پایَت...
هرلحظهنهادهام،توراتنهایَت...
شرمندهامازغیابِتو،میدانم،
تقصیرِمناست،ایننبودنهایَت...
"الّلهُــــــمَّعَجِّــــــللِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــــــرَجْ"
تعجیلدرفرجآقاامامزمانصلوات
التماس دعا
السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ^^!
‹ ↵#سلامباباجان🌤 ›
•
.
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
<🌧🌱>
یازده سالـه بود و کنجکـاو☺️!
دوسـت داشـت آچـار فرانسـه باشد
و مهارت هـای فنـی اش بسـیار 🔩! ..
به حـاج رضوان گفت که میخواهـد کـار با نـرم افـزار هاے پیشرفتـه را یاد بگیـرد و
پـدرش مثل همیشه
یاریـگرش شد برای پیشرفت☝️🏻🌿!
از طریق شبکه المنار براے فراگیرے برخے توانایےهاے فنے از جمله آشنایے با نرم افزارهاے پیشرفته و نحوه استفاده از آنها به سوریه رفت ✨.
همشـــاگردی هایـش سال ها از خودش بزرگتـر بودند؛
امـا بزرگـی به جثه فهم آدمـی است
و جهاد بزرگ بـود💕!
زمانے که استاد برگزارے کلاس مذکور در حال توضیح و شرح نحوه بهره بردارے و استفاده از نرم افزارهای پیشرفته بود ، دل دل میکـرد حرفش را بگوید یا نه !
میترسـید به استادش بیاحتـرامی شود🍃 ..
دل به دریا میـزند و مے گوید:«ببخشید استـاد!
ادامه دارد . .
🧡⃟🔗¦↫ #جہادشناسے🌿قسمت¹
🎙⃟🔗¦↫#کـتاب_آقـازاده_مقـاومت✨
ـ ـ ـ ـ ـــــــــــ ـ ـ ـ ـ
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📞تـــــــماسی از بـــــــهشت😭
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_دوم
از وقتی پام به بسیج دانشگاه باز شد بیشتر میدیدمش به دوستام میگفتم:
این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت پیاده شده و همون جا مونده😑
به خودشم گفتم..!
اومد اتاق بسیج خواهران پشت به ما رو به دیوار نشست . اون دفعه رو خودخوری کردم😤
دفعه بعد رفت کنار میز که نگاش به ما نیفته😐
نتونستم جلوی خودمو بگیرم بلند بلند اعتراضم رو به بچهها گفتم.
ینی به در گفتم تا دیوار بشنوه😁
زور میزد جلوی خندش رو بگیره.
معراج شهدای دانشگاه که انگار ارث پدرش بود هر موقع میرفتیم با دوستش اونجا میپلکیدند😒
زیرزیرکی میخندیدم و میگفتم بچهها باز هم دار و دسته محمد خانی
بعضی از بچههای بسیج با کارو کردارش موافق بودند بعضی هم مخالف.
بین مخالفان معروف بود به تندروی کردند اما همه ازش حساب میبردن ..
برای همین ازش بدم میومد فکر میکردم از این آدمهای خشکه مقدسِ از اون طرف بام افتاده است😖
اما طرفدارزیاد داشت.
خیلیها میگفتند: مداحی میکنه، هیئتیه،میره تفحص شهدا، خیلی شبیه شهداست!
اما توی چشم من اصلاً اینطور نبود . با نگاه عاقل اندر سفیهی به آنها میخندیدنم که این قدر هاهم آش دهن سوزی نیست 🙄
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 13.mp3
6.88M
#سفر_پرماجرا ۱۳
✍هر قدر، به رابطه خودت با خدا،
بیشتر رسیدگی کنی؛
هراس لحظه ی انتقال،
کمتر تو را لمس خواهد کرد!
💞چون یقین داری؛
به آغوشِ دوست صمیمی ات بازمی گردی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir