@Maddahionlinمداحی آنلاین - هر که با اعتقاد می آید - محمدرضا طاهری.mp3
زمان:
حجم:
4.88M
🔳 #شهادت_امام_جواد(ع)
🌴هر که با اعتقاد می آید
🌴سمت باب المراد می آید
🎤 #محمدرضاطاهری
@jihadmughniyeh_ir
#خاطرات_شهدا
صادق وصیت کرده بود که بعد از شهادتش و در مراسم تشییع سیاه نپوشم و سفید به تن کنم میگفت برای تشییع کنندههایش که بسیار هم عظیم حضور داشتند لبخند بزنم و قوت قلبشان باشم.
در مراسماتش به تأکید میگفت: به جای خرما شیرینی پخش کنید و سر تشییع کنندگانم نقل بپاشید.
از من خواستند در جمع گریه نکنم
و زینبوار بایستم.
[نقلازهمسرشهید]
#شهیدصادقعدالٺ اکبری
@jihadmughniyeh_ir
طراحی زیبای یک کاربر فلسطینی که با استقبال فعالان فضای مجازی همراه شده است.
تنها چیزی که با دیدن این تصویر میشه زمزمه کرد: مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ، فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ، وَما بَدَّلوا تَبديلًا
@jihadmughniyeh_ir
#تلنگر
حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند:
از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته.
شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم.
گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج ۱۳ اثر استاد حسین انصاریان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
http://eitaa.com/jihadmughniyeh_ir
💠 #حدیث_روز 💠
🔰 امام صادق علیه السلام :
💢 لَولا أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى خَلَقَ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام لِفاطِمَةَ، ما كَانَ لَها كُفؤٌ عَلى ظَهرِ الأَرضِ؛ مِن آدَمَ ومَن دونَهُ.
✍ اگر [اين گونه] نبود كه خداوند ـ تباركوتعالى ـ ،امير مؤمنان عليهالسلام را براى فاطمه آفريد، در روى زمين، از آدم و غيرِ آن، همسنگى براى او يافت نمىشد .
📚 الكافي : ج ۱ ص ۴۶۱ ح ۱۰
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
http://eitaa.com/jihadmughniyeh_ir
#حاج_اسماعیل_دولابی:
توجهت هرچه باشد قیمت تو همان است...
اگر توجهت به خدا و خوبان باشد، قیمتی می شوی ...
حواس تو به هر که رفت تو همانی ...!
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
http://eitaa.com/jihadmughniyeh_ir
یهو میومد میگفت : چرا شماها بیکارید؟! میگفتیم: حاجی نمیبینی اسلحه دستمونه؟! یا ماموریت هستیم و مشغولیم؟!
میگفت: نه .. بیکار نباش! زبونت به ذکر خدا بچرخه پسر .. همینطور که نشستی، هرکاری که میکنی ذکر هم بگو ..
#کلام_مقاومت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
http://eitaa.com/jihadmughniyeh_ir
594.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞خوانده احمد به لبش ؛
خطبه زهرا و علی
💕جبرییل آمده از عرش ؛
به یک صوت جلی
💞من وکیلم که به ساقی ؛
بدهم کوثر را؟
💞زیر لب فاطمه ؛
از سوی خدا گفت: بلی
عیدتون مبارک
سالروز ازدواج حضرت زهرا و علی مبارک
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
http://eitaa.com/jihadmughniyeh_ir
#ادب
#خوشاخلاقی
خیلی شوخ بود . در محیط کار با بچه ها شوخی می کرد و اصطلاحا همکارانش را سر کار می گذاشت .
ولی نسبت به من یک احترام خاصی می گذاشت . هیچ وقت با من شوخی نکرد . حتی این اواخر وقتی با هم معانقه می کردیم شونه ام را می بوسید . این کارش خیلی خجالت زدم می کرد .
بارها شده بود که ازش پول قرض گرفته بودم و محمود رضا هم هرطور شده بود ، حتی با قرض گرفتن از دیگران بهم پول را می رساند و دیگه به رویم نمی آورد . این اواخر یک بار بهم گفت پول لازم دارم و سریع بر می گردونم .
گفتم : لازم نیست برگردانی ، من به تو بدهکارم اول باید بدهیم را صاف کنم . گفت : صافیم .
یادم می آید نوجوان که بودیم . تقریبا به حد رکوع خم می شد دست پدر و مادر را می بوسید .
طوری که پدرم گفت دیگه این کار را نکن!
#شهیدمحمودرضابیضائے
#مدافعانحریمحرم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
http://eitaa.com/jihadmughniyeh_ir
هممه شهر، آسوده خوابید و او پر کشید ...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
http://eitaa.com/jihadmughniyeh_ir