°•°•°
خدایا ؛
به نور جمال او ، تاریکی های عالم را روشن گردان...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج ✨🕊
@jihadmughniyeh_ir
زیارتنامه 🌸
به نیت شهید"مهدی باکری"
بسم الله الرحمن الرحیم
| السلامعلیڪیارسولالله
| السلامعلیڪیاامیـرالمؤمنین
| السلامعلیڪیافاطمهالزهـرا
| السلامعلیڪیاحسـنِبنعلے
| السلامعلیڪیاحسـینِبنعلے
| السلامعلیڪیاعلےبنالحسین
| السلامعلیڪیامحمدبنعلے
| السلامعلیڪیاجعـفربنمحمـد
| السلامعلیڪیاموسےبنجعـفر
| السلامعلیڪیاعلےبنموسیالرضاالمرتضے
| السلامعلیڪیامحمدبنعلےِالجـواد
| السلامعلیڪیاعلےبنمحمـدالهادی
| السلامعلیڪیاحسنبنعلیِالعسـڪری
| السلامعلیڪیابقیهالله،یاصـاحبالزمان
| السلامعلیڪیازینبڪبری
| السلامعلیڪیاابوالفضلالعبـاس
| السلامعلیڪیافاطمهالمعصومه
''السلامعلیڪمورحمهاللهِوبرڪاته''
[@jihadmughniyeh_ir]
•♥️🖇•
روز هجر از خاطرم اندیشہے وصلت نرفت..
آرزوے صحت از دل ڪے رود بیمار را🍂؟!
#روزتون_شہدایۍ🌸🌱
#شهیدجھادعمادمغنیه🌤!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
@jihadmughniyeh_ir
1.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#احادیث معصومین
پیامبر خدا (ص):
❤ #رجب، ماه بارش رحمت الهی است. خداوند در این ماه، رحمت خود را بر بندگانش فرو میریزد.
(عیون اخبارالرضا)
حلول ماه رجب و میلاد امام باقر(ع) مبارکباد🌹
@jihadmughniyeh_ir
هواشناسی اسلام اعلام کرد!
ابرهای رحمت خدا در ماه رجب
۲۴ ساعته
ثانیه به ثانیه
درحال بارشند!
این باران نیازی به چتر ندارد
"حتی باید چترهای آلوده را کنار زد"
تا دل وجانمان خیس باران لطف و رحمت الهی شود ، چرا که لطف خدا بی پایان می بارد .
من عاشق این خدای مهربانم ♥️
#ماه_رجب
""𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@jihadmughniyeh_ir
🌟*أین الرّجبیون*🌟
🌙ماه رجب فرا رسید، ماهی که
🌙اولین روزش باقری
🌙سومینش نقوی
🌙دهمینش تقوی
🌙سیزدهمینش علوی
🌙نیمه اش زینبی
🌙بیست و پنجمش کاظمی
🌙بیست و هفتمش محمدی است
#ماه_رجب🌙
#میلادامام_محمد_باقر(ع)
#مبارڪ_باد💫
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
💠اعمالمشترکماهرجب.
| ماه رجب ماه بخشیدگی
| ماه خیر وبرکت🌙🌱
#ماه_رجب
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
❤ بسم رب الشهدا ❤
#داستان_عاشقانه_مذهبی
#قسمت_بیستم
#عاشورای_متفاوت
قرار بود پدر و مادرم برای تاسوعا و عاشورا به شهرستان بروند. دلم نمیخواست با آنها بروم.
🔸 به پدرم گفتم «شوهرم قول داده عاشورا بر گردد...»
🔹بابا گفت «اگر بیاید خودم قول میدهم حتی اگر خودم هم نیایم، تو را با اتوبوس یا هواپیما بفرستم»
🔸گفتم «اگر بیاید چند ساعت تنها بماند چه؟» مادرم واسطه شد و گفت «قول میدهم به محض اینکه خبر بدهد، تو را به تهران میرسانیم. حتی قبل از رسیدن او تو را به آنجا میرسانیم.» به اعتبار حرف بابا و مامان قبول کردم که بروم.
✳مراسم تاسوعا به اتمام رسیده بود. شب عاشورا دیگر آرام و قرار نداشتم.
داشتم اخبار را تماشا میکردم که با پدرم تماس گرفتند. نمیدانم چرا با هر صدای زنگ تلفن منتظر خبر بدی بودم.
پدرم بدون اینکه چهرهاش تغییر کند گفت «نه. من شهرستانم.» تمام مکالمات بابا همینقدر بود اما با گریه و فریاد گفتم «بابا کی با شما تماس گرفت؟»با اینکه اصلاً دلم نمیخواستم فکرهایی که به ذهنم میرسد را قبول کنم اما قلب و دلم میگفت که امین شهید شده.
🍃بابا گفت «هیچکس نبود.»
نمیدانم به بابا نگفته بودند یا میخواست از من پنهان کند که عادی صحبت میکرد تا من شک نکنم. واقعاً هم اگر میفهمیدم شرایط خیلی بدتر میشد مخصوصاً اینکه تا رسیدن به تهران مسیر طولانی را داشتیم.
🌟در سایت مدافعین حرم، خبری مبنی بر شهادت دو نفر از سپاه انصار دیده میشد.
با خودم میگفتم آن شجاعت و جسارتی که همسر من داشت مطمئناً اگر قرار بود یک نفر جان خودش را فدا کند، او حتماً امین است. به پدر این حرفها را زدم.
🔹بابا میگفت «نه دخترم. مگر امین به تو قول نداده بود که به خط مقدم نمیرود؟ امین مسئول است شهید نمیشود.»
🔸به بابا گفتم«این تلفن درباره شوهر من بود؟»
🔹گفت «اسمی از شوهر تو نیاورد...»
شماره تماس را دیدم. شماره اداره امین بود! گریه کردم.
🔹بابا گفت «در رابطه با کار خودم بود. وقتی کیفم را دزد برد، مدارکی در آن بوده. حالا که مدارک پیدا شده با شماره چک و ... شماره تماسم را پیدا کردند و تماس گرفتند.
چرا فکر میکنی در مورد شوهر تو است؟» حرفها را باور نمیکردم...
✔به پدرشوهرم زنگ زدم گفتم دو نفر از سپاه انصار شهید شدند فکر کنم یکی از آنها امین است. پدر شوهرم هنوز مطمئن نبود.
او هم چیزهایی شنیده بود اما امیدوار بود امین زخمی شده باشد....
@jihadmughniyeh_ir