eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @HENAS_213 @sarb_z_313 خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی... تو نظر کن به دلم حال دلم خوب شود... ❤️✨
بھ‌نام‌خالق‌مولایمان🖤🖤🖤
دردهایی هست که دارویش آمدن شماست ؛ جوابمان کردند ‌؟! [یا‌صاحب‌العصرِوالزَّمان] +برگردانتظارِاهالیِ‌آسمان.. السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌يَاحُجَّةَ‌اللَّهِ‌فـٖے‌أَرْضِهِ... ؟
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر ڪہ جهاد را دوست دارد، ڪتابی در دست بگیرد و بفهمد ڪہ در اطراف ما چه می گذرد و چگونه می توان چنگ استکبار را برای رهایۍ ضعیفان شڪست و با این‌ ڪار به درجۀ وفادارے به شهید رسید..(: دوست‌‌ِدانشگاه شهید جهاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک باره دلم گفت که بنویس کلامی در وصف بلند مرتبه و شاه مقامی دستی به روی سینه نهادم و نوشتم از من به حسین بن علی عرض سلامی صلی الله علیک یا ابا عبدالله...
آرمان که مریض شده بود، بردمش پیش دکتر؛ تا فهمید دکتر خانم است و می خواهد آرمان را معاینه کند، گفت من نمی آیم. گفتم: پسرم این خانم، دکتر هستند می خواهند فقط معاینه ات بکنند. گفت: نه پدر جان! طبق فتوای حضرت آقا تا وقتی که می شود به پزشک مَحرم مراجعه کرد، نباید پیش پزشک نامحرم رفت... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 مدام زیر لب می گفت :« شکر که جور شد ، شکر که همونی که میخواستم شد ، شکر که همه چیز طبق میلم جلو می ره ، شکر ..»❤️ موقع امضای سند ازدواج دستم می لرزید، مگر تمامی داشت شنیده بودم باید خیلی امضا بزنی ، ولی باورم نمی شد تا این حد امضاها مثل هم در نمی آمد . زیر زیرکی می خندید :« چرا دستت می لرزه؟! نگاه کن! همه امضاها کج و کوله شده !»😂 بعد از مراسم عقد رفتیم آرایشگاه ، قرار شد خودش بیاید دنبالم . دهان خانواده اش باز مانده بود که چطور زیر بار رفته بیاید آتلیه اصلأ خوشش نمی آمد ، وقتی دید من دوست دارم ، کوتاه آمد 😁 ولی وقتی آمد آنجا ، قصه عوض شد . سه چهار ساعت بیشتر نبود باهم محرم شده بودیم . یخم باز نشده بود ، راحت نبودم ... خانم عکاس برایش جالب بود که یک آدم مذهبی با آن ظاهر ، این قدر مسخره بازی در می آورد که در عکس ها بخندم 😂 همان شب رفتیم زیارت شهدای گمنام دانشگاه آزاد .. پشت فرمان بلند بلند می خواند :« دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم / خیلی حسین زحمت مارا کشیده است!» 😍 کنار قبور شهدا شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا و دعای توسل . یاد روز هایی افتادم که با بچه ها می آمدیم اینجا و او همیشه خدا اینجا پلاس بود . بودنش بساط شوخی را فراهم می کرد که« این بار اومده سراغ ارث پدرش!»😂 سفره خاطراتش را باز کرد که به این شهدا متوسل شده یکی را پیدا کنند که پای کارش باشد .. حتی آمده و از آنها خواسته بود که بتوانند مرا راضی کنند به ازدواج 😕 می گفت قبل از اینکه قضیه ازدواج مطرح شود ، خیلی از دوستانش می آمدند و درباره من از او مشورت می خواستند حتی به او گفته بود برایشان از من خواستگاری کند، و غش غش میخندید که :«اگر میگفتم دختر مناسبی نیست بعدا به خودم میگفتند پس چرا خودت گرفتیش؟!😂 ✨ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 30.mp3
6.87M
۳۰ 🏝جاده ی بهشت؛ از وسطِ آتیش میگذره! عینِ همین دنیا، که باید بتونی، وسط هزار ناپاکی، سالم زندگی کنی! ❌یادت باشه روی صراط بایستی دور و برت، پُر از سیاهی و تاریکیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا