''حضور شهید جهاد مغنیہ در جشنواره فیلم مقاومت در سال ۱۳۹۱ در ڪرمان''
🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🌷 #دختر_شینا – قسمت 7⃣0⃣1⃣
✅ فصل نوزدهم
💥 💥 به باغبهشت که رسیدیم، دویدم. گفتم: « میخواهم حرفهای آخرم را به او بگویم. »
چه جمعیتی آمده بود. تا رسیدم، تابوت روی دستهای مردم هم به حرکت درآمد. دنبالش دویدم. دیدم تابوت آن جلو بود و منتظر نماز. ایستادم توی صف. بعد از نماز، صمد دوباره روی دستها به حرکت درآمد. همیشه مال مردم بود. داشتند میبردندش؛ بدون غسل و کفن، با همان لباس سبز و قشنگ. گفتم: « بچههایم را بیاورید. اینها از فردا بهانه میگیرند و بابایشان را از من میخواهند. بگذارید ببینند بابایشان رفته و دیگر برنمیگردد. »
💥 صدای گریه و ناله باغبهشت را پر کرده بود. تابوت را زمین گذاشتند. صمد من آرام توی تابوت خوابیده بود. جلو رفتم. خدیجه و معصومه را هم با خودم بردم.
من که اینقدر بی تاب بودم، یکدفعه آرام شدم. یاد حرف پدرشوهرم افتادم که گفت: « صمد توی وصیتنامهاش نوشته به همسرم بگویید بعد از من زینبوار زندگی کند. »
💥 کنارش نشستم. یک گلوله خورده بود روی گونهی سمت چپش. ریشهایش خونی شده بود. بقیهی بدنش سالمسالم بود. با همان لباس سبز پاسداریاش آرام و آسوده خوابیده بود. صورتش مثل آن روز که از حمام آمده بود و آن پیراهن چهارخانهی سفید و آبی را پوشیده بود، قشنگ و نورانی شده بود. »
💥 میخندید و دندانهای سفیدش برق میزد. کاش کسی نبود. کاش آن جمعیت گریان و سیاهپوش دور و برمان نبودند. دلم میخواست خم شوم و به یاد آخرین دیدارمان پیشانیاش را ببوسم.
زیر لب گفتم: « خداحافظ. » همین.
ادامه دارد...
حديث و آيات: آداب معاشرت با مردم
عنه عليه السلام : زُهدُكَ في راغِبٍ فيكَ نُقصانُ حَظٍّ ، و رَغبَتُكَ في زاهِدٍ فيكَ ذُلُّ نَفْسٍ .
امام على عليه السلام : بى اعتنايى تو به كسى كه به تو راغب است كم سعادتى است و تمايل تو به كسى كه به تو بى رغبت است، خوارى نفس است.
نهج البلاغة : الحكمة 451.
چه بهتر محبت از دو سر باشد
اين يک واقعيت مسلم است که اگر انسانى به ما اظهار محبت کند و ما به او بى اعتنايى کنيم خود را از دوستى و محبت وکمک هاى احتمالى او در مشکلات محروم ساخته ايم و به اين ترتيب بهره کمى برده ايم. انسان عاقل و هشيار کسى است که دست هاى افراد لايقى را که به عنوان دوستى به سوى او دراز مى شود بفشارد و روز به روز بر دوستان خود بيفزايد چرا که مشکلات زندگى به قدرى زياد است که انسان به تنهايى از عهده حل آن ها برنمى آيد ولى اگر دوستان فراوانى داشته باشد آن ها مى توانند به حل مشکلات او کمک کنند و اين جاست که در ضرب المثل گفته اند: هزار دوست کم است و يک دشمن بسيار.
به عکس، هرگاه کسى به انسان بى اعتنا باشد و انسان به او اظهار تمايل کند خود را خوار و بى مقدار کرده است.
امام صادق (عليه السلام) در حديثى مى فرمايد: «مَنْ أَکْرَمَکَ فَأَکْرِمْهُ وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِکَ فَأَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْهُ؛ کسى که تو را گرامى مى دارد گرامى اش بدار و کسى که تو را سبک مى سازد خود را از او دور ساز».
http://nahj.makarem.ir
🇮🇷شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
[💚🕊]
-📿🍂
برسهاونروز
ڪهخستہازگناهامون
جلـو #امامزمان
زانـوبزنیـم
سرمونوپایینبندازیم
وفقطیہچیزبشنویم
#سرتـوبالاڪن
منخیلیوقتـهبخشیدمت...💔
عـزیزترینم،
امـامتنھـایمـن
ببخشاگـهبرات #زینب نشدم...
ڪِےشَود
حُــربشـوَم
تـوبـہمردانـِہڪُنم...
『اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🇮🇷شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
<•••🕊💔•••>
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💠 #شهید_شناسی
🔴 #شهید_احمد_مهنه 🥀
🌟 شهید_احمد_مهنه ،در یکی از محل های منطقه ابوغریب واقع در بغداد، در روز یک شنبه ۱۹۹۵/۰۳/۱۹ در یک خانواده مذهبی و مجاهد متولد شد. او یک برادر بزرگتر و یک برادر کوچکتر به ترتیب به نام های جاسم و علی داشت و شش خواهر دیگر نیز داشت.
احمد تحصيلات ابتدايی خود را تا سال ۲۰۰۵ در منطقه ابوغريب گذراند، بعدها خانواده وی به دلیل حوادث طایفه ای در آن زمان ، به محله النصر در بغداد انتقال یافتند و سپس در سال ۲۰۰۷ خانواده اش همراه با جمع کاروانی به منطقه جکوک بین دو شهر الشعله و کاظمین منتقل شدند.
احمد_مهنه، تحصیلات دوره متوسطه خود را در الشعله که به محل زندگیش نزدیک بود گذراند
او دوره نوجوانی خود را با خانواده مجاهدش که با نظام بعثی کثیف به مبارزه برخواسته بود و در این راه دو تن از عموهاش نیز توسط این نظام کثیف اعدام شده بودند و عموی سومی وی بعد سقوط نظام بعثی، بدست تروریست ها به شهادت رسیده بود، پرورش یافت.
احمد با پدر خود زندگی میکرد که صاحب موکب حسینی و قاری قرآن حرم امام کاظم علیه السلام و مراسمات مذهبی بود بطوری که در درونش بذر طهارت و پاکی را که حب اهل بیت بود، کاشت.
احمد_مهنه همراه پدرش بود و در خدمت به اهل بیت به او کمک می کرد به طوری که در استقبال از زائران غیر عراقی در منزل خود می رفت و به آنها خدمت میکرد و امکانات لازم را برای آنان فراهم می ساخت.
احمد ، به بازی فوتبال و تصویر برداری علاقمند بود، به طوری که دوربین اجاره ای میگرفت و به حرم امام کاظم (ع) می رفت و از زائران عکس می گرفت و همچنین وقتی به دیدن نزدیکانش خارج بغداد می رفت از طبیعت نیز تصویربرداری میکرد...
احمد_مهنه به همراه همکارانش به عنوان تصویربردار مناطق جنگی، جهت لبیک به ندای فتوا، به حشد الشعبی ملحق شد.
و همه عملیات و درگیری ها و مهمترین ناحیه ی خدمتی و انسانی را برای مردان دلیر حشدالشعبی و نیروهای امنیتی، مستندسازی کرد.
بعد از پایان عملیات ، احمد_مهنه اقدام به تشکیل گروه های جوانان جهادی کرد تا هر شب جمعه با آنها به خانواده شهداء برود و به ختم کردن قرآن و خواندن دعای کمیل و برنامه های دیگر مربوط به شهدا از طریق عرصه ها و مناسبت ها ، بپردازد.
در حالی که آرزوی شهادت داشت و از آن همیشه یاد میکرد، همچنین دوست داشت که به دوستان شهیدش ( علی بشیر الرکابی و احمد الذهبی) هم ملتحق شود. همیشه غبطه و حسرت میخورد هنگامی که یکی از مجاهدان به شهادت میرسید ، همیشه با حسرت و درد بغض میگفت ( اصلا من شانسی در شهادت ندارم)
شهیداحمد_مهنه یک جوان اجتماعی که بچه های کوچک و معصوم را خیلی دوست داشت و در کار خود بسیار زحمتکش بود و بین دوستاش از محبوبیت بسیاری برخوردار بود و در مدیریت رسانه و خارج رسانه، هميشه در بر صورتش لبخندی داشت. غم و نگرانی های خانواده اش و همکارانش را همراه خود داشت و با وجود داشتن مشکلات و سختی هایی که خودش در امر مسکن و معیشت داشت همه تلاش خود را در جهت رفع نگرانی آنها به کار می برد.
طی تظاهرات ۲۵ اکتبر ۲۰۱۹ در بغداد و سایر استان ها، در مطالبات اصلاحات و نابودی فساد، احمد_مهنه مانند هر هموطن عراقی دیگر، به مطالبه گری در حق خود و داشتن منزل جهت رفاه خودش و خانواده اش ، در تظاهرات شركت داشت.
در حالی که او شروع به مستند سازی تظاهرات با استفاده از دوربين اش که از دوستش یا مدیرش گرفته بود، می کرد تا از روی صف تظاهرکنندگان، مستند سازی مسالمت آمیز و روشن را انتقال دهد.
🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir