ختم قرآنی شماره 11
✅ به نیابت از #شهید_علاء_نجمه
☑️ طرح قرآنی یک ختم، به نیابت از یک شهید، جهت تعجیل در فرج مولا حضرت صاحب الزمان عج ، رفع بلای کرونا و شفای بیماران
جهت مشارکت به آیدی @nabi313 پیام ارسال نمایید تا جزء خود را دریافت نمایند.
💯 شرکت کنندگان محترم بعد از گرفتن جزءمورد نظر از قرآن کریم و اعلام مشارکت ، پنج روز وقت دارند تا جز خود را به اتمام رسانند.
👌🏻 همه شرکت کنندگان می توانند با این روش به سادگی در مدت ۵ روز با خواندن یک جزء از قرآن کریم، در ثواب کامل یک ختم قرآنی سهیم باشند
⏱️ پایان مهلت یک جزء از ختم قرآن کریم:
19 خرداد 1399
جزء1: ✅
جزء2: ✅
جزء3: ✅
جزء4: ✅
جزء5: ✅
جزء6: ✅
جزء7: ✅
جزء8: ✅
جزء9: ✅
جزء10: ✅
جزء11: ✅
جزء12: ✅
جزء13: ✅
جزء14: ✅
جزء15: ✅
جزء16: ✅
جزء17: ✅
جزء18: ✅
جزء19: ✅
جزء20: ✅
جزء21: ✅
جزء22: ✅
جزء23: ✅
جزء24: ✅
جزء25: ✅
جزء26: ✅
جزء27: ✅
جزء28: ✅
جزء29: ✅
جزء30: ✅
🕊 مهلت اتمام ۱۹ خرداد ماه ۱۳۹۹ 💞
#شهیدجهادعمادمغنیه
#ختم_قرآنی
#ختم
🖼 لوح | سرباز روح الله
🔺تصویرسازی نمادین سپهبد قاسم سلیمانی در محضر امام خمینی
@jihadmughniyeh_ir
1.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مثل خمینی باشید
#مکتب_حاج_قاسم
@jihadmughniyeh_ir
[آن کسی که] این هر دو منصب را به حکم خدا و پیغمبر "صلیاللهعلیهوآله" در دست گرفت؛ یعنی منصب تفسیر و تدوین و تسریع مکتب را و منصب رهبری و زعامت و ادارهٔ راه سیاسی پیغمبر "صلیاللهعلیهوآله" را، علیبن ابیطالب امیرالمؤمنین "صلواتاللهعلیه" است...
امامت برای خاطر این دو منظور و این دو هدف است: یکی تشریح مکتب، تفسیر مکتب، تدوین مکتب؛ و دیگری ادامه راه جامعهٔ اسلامی؛ یعنی زمام جامعه را در دست گرفتن و جامعه را در همان خطّسیر و خطّمشیای که پدیدآورندهٔ انقلاب - یعنی پیامبر "صلیاللهعلیهوآله" - ترسیم کرده و معیّن کرده و از پیش معلوم شده، پیش بردن و کشاندن. اینها وظیفهٔ امام است.
#کتاب_همرزمان_حسین "علیهالسلام"
@jihadmughniyeh_ir
1.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #کلیپ
همه جور آمدنی رفتن دارد،
الا شهادت!
شهادت تنها آمدن بدون بازگشت است.
شهید که شدی مےمانی.
یعنی خدا نگهت می دارد
تا ابد...
@jihadmughniyeh_ir
💢پلیسی که کوتاه نیامد
🔹نماز و روزهاش قضا نمیشد. از دهسالگی تمام واجباتش را انجام میداد حتی در سختترین شرایط. یک سال فصل برداشت گردو مصادف شده بود با ماه رمضان. ما هم کار کنترات گردو برداشته بودیم. باید هربار حدود 60 گونی گردو را جمعآوری میکردیم و از ارتفاعات و مناطق صعبالعبور، تا دم خانه صاحب باغ میبردیم.
🔹کار سختی بود. با زبان روزه خیلی دشوار بود. هر چه به یاسر اصرار کردم که: «یک امروز را روزه نگیر! میروی بالای درخت گردو، وقتی معدهات خالی باشد، سرت گیج میرود و زمین میخوری»، قبول نکرد. میگفت: «بابا! من روزهم رو میگیرم، کارم رو هم میکنم. وقتی که روزهم، سرحالترم. شما ناراحت نباشید. خدا فقط یک ماه از سال را برای روزه گرفتن و مهمانی خودش اختصاص داده.» بعدا متوجه شدیم آن روز سحری هم نخورده بود.
🔹شهید مدافع وطن #یاسر_افضلی
@jihadmughniyeh_ir
یکی هم سنه من
هم سنه تو اهله همینجا بود
جهادی هست تو این راه تا خون عمادی هست
عمادی هست تو این رزم
تا وقتی جهادی هست
#شهیدجهادعمادمغنیه
#شهید_جهاد_مغنیه
@jihadmughniyeh_ir
خاصیتِ #رفیق شهید...
رفیق شهـید یعنے:
تو اوج نا اُمیدی
یہ نفر پارتے بین ـتو و ـخدا بشہ!
وجوری دستت رو بگیره
ڪہ متوجہ نشے
#شهیدجهادعمادمغنیه
#شهید_جهاد_مغنیه
• #رفیق_شهیدم
@jihadmughniyeh_ir
⚘﷽⚘
#طنز_جبهه
طلبه های جوان آمده بودند برای #بازدید👀 از جبهه
0⃣3⃣نفری بودند.
#شب که خوابیده بودیم
دوسه نفربیدارم کردند
وشروع کردند به پرسیدن سوال های مسخره و الکی!
مثلا میگفتند:
#قرمز چه رنگیه برادر؟!
#عصبی شده بودم
گقتند:
بابابی خیال!
توکه بیدارشدی
#حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو #بیدار کنیم!
دیدم بد هم نمیگویند
خلاصه همین طوری سی نفررابیدارکردیم!
حالا نصف شبی جماعتی بیدارشدیم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم!
قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه درمحوطه قرارگاه #تشییعش کنند!
فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمد رضا
و #قول گرفتیم تحت هرشرایطی خودش رانگه دارد!
گذاشتیمش روی #دوش بچه ها و راه افتادیم
•| #گریه و زاری!
یکی میگفت:
ممدرضا !
نامرد چرا رفتیییی؟
یکی میگفت:
تو قرار نبود شهید شی!
دیگری داد میزد:
#شهیده دیگ چی میگی؟
مگه توجبهه نمرده!
یکی #عربده میکشید
یکی #غش می کرد
در مسیر بقیه بچه ها هم اضافه میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه و شیون راه می انداختند!
گفتیم برویم سمت اتاق #طلبه_ها
#جنازه را بردیم داخل اتاق
این بندگان خدا که فکر میکردند #قضیه جدیه
رفتند وضو گرفتند و نشستند به قران خواندن بالای سر #میت
در همین بین من به یکی از بچه ها گفتم :
برو خودت رو روی محمد رضا بینداز ویک
نیشگون محکم بگیر
رفت گریه کنان پرید روی محمد رضاوگفت:
محمد رضا این قرارمون نبود
منم میخوام باهات بیااااام
بعد نیشگونی گرفت که محمد رضا ازجا پرید
وچنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از بچه ها از حال رفتند!
ماهم قاه قاه میخندیدیم
.....خلاصه آن شب با اینکه #تنبیه سختی شدیم ولی حسابیی خندیدیم
#خنده_حلال
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
@jihadmughniyeh_ir