eitaa logo
جملات طلایی علماء وشهدا
18.7هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
13.2هزار ویدیو
53 فایل
بزرگی می‌فرمود: 《اگر خواهی شوی با خبر بزن بر هوای نفس تبر》 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات جهت سلامتی امام زمان علیه السلام بلامانع استفاده از نام کانال اشکال داره کپی بنر و ریپ کانال ممنوع مدیر کانال جهت تبادل و تبلیغ @shahiid61
مشاهده در ایتا
دانلود
چطوری دلتون میاد تو همه ی کانال ها عضو باشین جز کانال 🟠ویژه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام 🟢مداحی 🟢روضه 🟢سخنرانی 🟢پستای ناب کربلایی 🟢کانالی پر از حال خوب یه ڪانال متفاوت وبی نظیر🦋 چهلمین مسابقه 🍃🍃 اولین کلام امام حسین علیه السلام هنگام زبان باز کردن چه بود؟ 🟡الف) لا اله الا الله 🟡ب) الله اکبر 🟡ج) سبحان الله 🟡د) هیچکدام جزئیات در کانال سنجاق🍀🍀🍀 http://eitaa.com/joinchat/2796617737Cc5231e645a عزیزانی که مایل به شرکت هستند پیام سنجاق کانال رو مطالعه کنند به برندگان جوایزی به قرعه اهدا میگردد ورود ڪربلا نرفته ها اجباری👌👌
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهمَّ عَجَّل لِوَلیّکَ الفَرَج اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » حاج قاسم و شهدا مهمانان ویژه سرود سلام فرمانده:) عشــــ❤️ـــق جانم امام زمــــــانم... ارواح مطهر شهدا صلوات🌷 @jomalat_talaei_olama_shohada
🌸 يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذَٰلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ ... روزی ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ [= ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ] ﮔﺮﺩﺁﻭﺭﻯ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ  ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺗﻐﺎﺑﻦ ﺍﺳﺖ (ﺭﻭﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﺴﺎﺭﺕ ﻭ ﭘﺸﻴﻤﺎﻧﻰ)...! (تغابن/۹) 🔹🔸🔹 ♦️✍گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند. بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرتند. هر کس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد. برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟  برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم. وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که  غار پر بوده از 💎سنـگهای قیمتی.💎 👈آن‌ها که برنداشته بودند حسرت خوردند که چرا برنداشتند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند. 🎯 این است داستان زندگی اگر از لحظاتش استفاده نکنیم حسرت می خوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم! تا می‌توانیم کوله بارمان را پر کنیم که «یوم التغابن» پیش روست! @jomalat_talaei_olama_shohada
🔺جانم فدای نام تو يا صاحب‌ الزمان 🔺قـربان آن مقام تو يا صاحب‌ الزمان 🔺جان ميدهم بخاطر يک‌لحظه‌ديدنت 🔺دل‌عاشقِ سلامِ تو يا صاحب‌ الزمان سلام مولای من، مهدی جان چه از این بهتر که دلم در گرو محبت شماست؟ چه از این دلنشین تر که جانم خانه ی یاد شماست؟ چه از این خوب تر که آسمان قلبم پر از پرواز مرغان انتظار شماست ؟ چه از این باصفاتر که چشمانم خیره به راه آمدن شماست ؟ چه پرشکوفه است زندگی در هوای شما ... @jomalat_talaei_olama_shohada
🕊 ☕️ 🌾اگر تیر دشمن جسم شهدا را شکافت تیر بدحجابی قلب آن ها را میدرد 🌷 @jomalat_talaei_olama_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️غمت دائم هزاران دسته بوده تنت موسی بن جعفر خسته بوده... ▪️تو را باب‌الحوائج خوانده‌اند چون که عمری در به رویت بسته بوده... 🏴درود بر آن آقای غریبی که شیعیان به میمنت آزادیشان به استقبال آمدند ولی پیکر تابناکش با غل و زنجیر از کاخ هارون بیرون آمد. 🥀شهادت غریبانه باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر را به محضر و منتظران حضرتش تسلیت می گوییم.🥀 @jomalat_talaei_olama_shohada
🌹امام كاظم عليه السلام : رجب، ماه بزرگى است. خداوند در اين ماه، حسنات را مى افزايد و گناهان را مى زدايد. 📚كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۲ ص ۹۲ ح ۱۸۲۲ ، ثواب الأعمال : ص ۷۸ ح ۳ @jomalat_talaei_olama_shohada
میزنم زمین هوا میره!!! 🌷🌸 حضرت صادق سلام الله علیه فرمود: إنّ في السَّماءِ ملَكَينِ مُوَكَّلَينِ بِالعِبادِ ، فمَن تَواضَعَ للّه ِ رَفَعاهُ ، و مَن تَكَبَّرَ وَضعاهُ . در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده اند ، پس هر كه براى خدا فروتنى و تواضع كند، او را بالا برند و هر كه تكبّر ورزد، او را پست گردانند ☘🌺 . میزان الحکمه(تواضع) بقول یکی از اساتید: عرفانی ترین شعر، این شعر بچه هاست که می‌گویند: میزنم زمین هوا میره.... آری هر کس خودش را زد زمین خدا بردش بالا... @jomalat_talaei_olama_shohada
💠یار بد بدتر بود از مار بد💠 🔥 زغالهای خاموش را، کنار زغالهای روشن میگذارند تا روشن شود... همنشینی اثر دارد. ✅ اگر کنار کسانی بنشینیم، که روشنند و نورانیت و حرارتی دارند، ما هم نورانیت و حرارتی میگیریم... میوه خراب را از میان میوه‌ها کنار می‌گذارند که دیگر میوه‌ها را فاسد نکند، همنشینی اثر دارد. 🚫 برای همین است که اهل جهنم دستان خود را میگزند و می‌گویند: "یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا" وای برمن... ⛔️ ای کاش با فلانی رفیق نبودم و با او نمی نشستم، او تاریک بود و مرا مثل خود تاریک کرد. 📖 قران کریم سوره فرقان آیه 28 ‼️نگید رفیق بد اثر نمیگذاره، اثر میگذاره چه بخواهیم چه نخواهیم!!! 👈 اولین اثری که رفیق بد ناخداگاه در انسان میگذاره اینه که زشتی گناه رو در برابر انسان کمرنگ میکنه، و از جهت روانی زمینه رو برای آلوده شدن انسان فراهم میکنه، چون زمانی که زشتی گناه برای ما کمرنگ بشه، انگیزه برای انجامش چند برابر میشه. @jomalat_talaei_olama_shohada
فرمانده یگان امداد شیراز به شهادت رسید 🔹صبح امروز واحدهای گشت انتظامی در حین بازرسی از یک خودرو وانت نیسان حامل بار مشکوک، ناگهان یک سواری پژو پارس که اسکورت محموله بوده با سرعت زیاد و به صورت عمدی به سرتیپ دوم «کوروش بازیار» فرمانده یگان‌ امداد شیراز برخورد و به شدت وی را مجروح می‌کند و متواری می‌شود. 🔹سرتیپ دوم «بازیار» سریعا به مرکز درمانی اعزام و اقدامات درمانی توسط کادر درمان انجام که به دلیل شدت جراحات وارده در بیمارستان به شهادت می‌رسد. @jomalat_talaei_olama_shohada
🌹یه بار اومد پیشم گفت: جایی کار سراغ نداری؟ گفتم: اتفاقا این قنادی که کار میکنم نیرو میخواد. نپرسید حقوقش چقده، بیمه میکنه یا نه، یا حتی ساعت کاریش به چه شکله؛ اولین سوالش این بود: موقع نماز میزاره برم نماز بخونم؟ حقوق کمتر گرفت اما موقع نماز به مسجد میرفت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️ هذا امام الرفضه 🔵 تشییع نمادین تابوت امام کاظم علیه السلام در کاظمین! 🟢 وقتی پیکر مطهر امام را روی جسر بغداد گذاشتند و صدا زدند هذا امام الرفضه، از آن به بعد تا روز قیامت شیعیان پرشور عراق در روز شهادت امام کاظم تشییع میلیونی برای آن حضرت تدارک می‌بینند تا احترام خودشان را به امام فریاد بزنند. @jomalat_talaei_olama_shohada
🌷 خدای تعالی فرمود: ✍ هرگاه به بنده ای سر زنم و ببینم که یاد من بر آن چیره گشته است، و او را خود به عهده گیرم و هم نشین و هم سخن و هم دم او شوم.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📚 بحارالانوار/93/162 @jomalat_talaei_olama_shohada
پخش زنده ی کاظمین تقدیم نگاهتون، مجازی زیارت کنید🌸👇 http://B2n.ir/imam_musa?eitaafly التماس دعا🙏🏻
بسم‌الله «ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جمله‌ام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده، همه هُل خوردیم سمت جلو. نمی‌دانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرف‌هایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر می‌گرداندند که راننده پنجره‌اش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد. از پنجره باز شده، سوز هوای بهمن‌ماه می‌خورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال می‌برد؛ وقتی که توی همین تاکسی‌های سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشت‌هایمْ کاغذ آدرس داروخانه‌ای در کوچه پس کوچه‌های جنت‌آباد شمالی را فشار می‌دادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطه‌ای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله می‌انداخت. پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک نوع کم‌حسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع می‌خواست مبل باشد یا قله‌ی سرسره‌ای در پارک. می‌توانست پشت بام خانه‌ای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت. وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایین‌تر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیه‌ای به من نگاه کرد. انگار می‌خواست از دزاژ استیصال صورتم شناسایی‌ام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغ‌سنجی‌اش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. می‌تونید کدملی بچه‌مو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانه‌اش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل می‌کنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم. هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشک‌هایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و می‌شد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرص‌های تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانه‌مان، تمام شده بود. صبح زود، کاسه‌ی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئن‌مان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومی‌سازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریم‌ها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار می‌رود...» نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرین‌تر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانه‌ی محله‌مان به خانه آمد. من رای می‌دهم چون پسرم اتیسم دارد. چون می‌دانم اگر با صندوق‌های خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، باید برای داروهای ساده‌ای مثل تب‌بر و سرماخوردگی، مسیر پر رنج مرا طی کنند. تازه معلوم نیست آن موقع اصلا سیزده آبانی باشد... صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسی‌بلندهای نماینده‌ها حرف می‌زد. پسر جوان کنارش که نگاه خیره‌ی معذب‌کننده‌ای به یقه‌ی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم خیلی از مردمان سرزمین‌های جنگ زده اطرافمان هم رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیه‌شان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا نه مراتع سرسبزش! اما نمی‌شد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شده‌ی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگ‌های داخلی‌شان داشته باشد. در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید* که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسی‌رانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمی‌کنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید به این و اون باشیم که کلامون پس معرکه است.» با خنده‌‌ام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش می‌دونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش!» @jomalat_talaei_olama_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا