🌱شروع ماجرا؛
در سال۸۶ عده ای از جوانان مومن خیابان ولنجک باهماهنگی بنیاد حفظ آثار و دفاع مقدس تصمیم می گیرند در مکانی که قبلا در نظر گرفته اند،پنج شهید گمنام را دفن کنند.
برای اینکه زمین را از آلودگی ها پاکسازی کنند، برنامه چله خوانی زیارت عاشورا را برپا می کنند، برخی اهالی محل از کار تعجب میکنند و پیگیر موضوع می شوند.
برخی وقتی متوجه ماجرا میشوند به خاکسپاری شهدا اعتراض میکنند،ولی جوانان برکار خود اصرار میکنند. این کشمکش ها به حدی می رسد که سردار باقرزاده(رئیس بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس) نیز وارد ماجرا میشود.
باهماهنگی سردار باقرزاده اهالی معترض به تدفین شهدا و جوانان در حسینیه محل جلسه ای را برگزار میکنند. گفت و شنودها نتیجه ای بدست نمی دهد. در نهایت سردار باقرزاده به قرآن متوسل می شود و آیه ۱۶ سوره کهف در مقابل چشمانش پدیدار می شود.
با پرس و جو به غاری مخروبه می رسند که مربوط به موسسه زلزله نگاری بود،و در بالای خیابان البرز ۲ قرار داشته است انگار همه چیز جور شده بود، غار و اصحاب غار آماده بودند تا در آنجا آرام بگیرند.
🌾ناگفته هایی از کهف الشهدا؛
وقتی می خواستند برای نخستین سالگرد تدفین شهدا مراسم بگیرند، به دنبال جمله ای برای سردر غار میگشتیم. یکی از دوستان جمله ای از شهید آوینی که انگار برای همین زمان گفته بود را پیشنهاد کرد،(تقدیر حقیقی جهان در کف مردانی است که پروای نام ندارند. آنان از گمنامی خویش کهفی ساخته اند و در آن آرمیده اند.کهفی که آنان را از تطاول دهر مصون داشته است.)
#کهف_الشهداء
@jomalat_talaei_shohadaei