وقتی چشم امیدتان به خدا باشد هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید. هیچ چیز انقدر عجیب نیست که دیر نپاید. هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که راست نباشد. @jomlatzibaa

این متن خیلی قشنگه... در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدم به پشت سرم نگاه کردم جاهایی که از خوشی ها حرف زده بودیم دو ردپا بود و جاهایی که از سختی ها حرف زده بودیم جای یک ردپا بود به خدا گفتم در سختی ها کنارم نبودی؟ گفت آن ردپایی که میبینی من هستم؛ تو را در سختی ها به دوش می کشیدم!! @jomlatzibaa

هیچ کس به ما نگفت به کارِ هم ، کار نداشته باشیم ، که با کوچک کردنِ آدم ها ، احساسِ بزرگی نکنیم ، که با قضاوت کردن و وصله چسباندن به دیگران ، نُقلِ هیچ مجلسی نباشیم ! کسی نگفت حقِ دخالت در افکار و باورهایِ هم را نداریم ، که با خط زدنِ آرزویِ دیگران ، به آرزویمان نخواهیم رسید ، که با زمین خوردنِ هیچ کس ، سربلند یا خوشبخت نخواهیم شد تا به اینجا رسیدیم ؛ جایی که سرهایمان همه جا هست ، جز در کار و زندگیِ خودمان ! قضاوت ممنوع @jomlatzibaa 🌿

🌺 آدمهاهمیشه خوب را برای یافتن خوب تر رها میکنند 🌺 غافل از اینکه خوب همانیست که وقتی ازهمه چیز و همه کس بریدی تازه با تفکر و عقل به یادش می‌افتی 🌺 همانیست که هر روز حالت را میپرسد و تو بی‌اهمیت وسرسری‌میگویی‌خوبم 🌺 همانی که تو حضورش را همیشه دیدی و حس کردی اما ساده گذشتی 🌺 همان حسی که وقتی‌که کم‌حوصله‌ای زمین و زمان را میخواهد به هم بدوزد تا در اوج غمت‌ تو را شاد وبه‌خندانت 🌺 خوب همانیست که بی منّت تو را دوست دارد و تو صدبار دست رد به سینه اش میزنی اما یکبار هم خواهشت را رد نمیکند 🌺 خوب همانیست که طاقت قهر ندارد میگویدقهرامادلش‌دوری‌ات‌راتاب‌نمی‌آورد 🌺 خوب همانیست که همه احساسش را خرج تو و عزیزان دلش میکند 🌺 خوب همانیست که‌به جرم احساسش هرلحظه د💔ل وغرورش رامیشکنی و چون خیلی دوستت داره ‌دم‌نمیزند 🌺 خوب همان دل انسان هست که همیشه اول از طرف خود دیده نمیشود و بعد دوستان و اطرافیانش 🌺 پس تا میتوانی خودت را بشناس و عقلانی خودت را دوست بدار @jomlatzibaa

🌺 #میلاد_امام_رضا(ع) 💐جلو ایوون طلا زانو میزنم 💐با مژه صحنتو جارو میزنم 🎙 #سید_مهدی_میرداماد @jomlatzibaa

در مسیری حرکت نکنید که ترس شما را وادار به حرکت کند در مسیری گام بردارید که عــشق و لـذت شما را به حرکت وا میدارد... @jomlatzibaa

من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود بنویسید صدا بود ولی نرم نبود پُرِ طوفان غزل بود ولی سیل نداشت بنویسید که دل داشت ولی میل نداشت بنویسید به قانونِ عطش ، آب نداد و کسی کودک احساسش را تاب نداد سرد و سرما زده از سمت کویر آمده بود کودکی بود که در هیٵتِ پیر آمده بود ... 🌿@jomlatzibaa