آرام باش عزیز من ، آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب ،
برق و بوی نمک ، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو میرویم
چشمهای مان را میبندیم
همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری
طالع می شود🌷🍃
#شمس_لنگرودی
مثل میوه ی افتاده ای
دلتنگم
میوه ای که درختش را بریده و
برده اند.
#شمس_لنگرودی
┄
°
من یک جاده ام
میآیم
بیآن که آمده باشم
میرسم
بیآن که قدم بردارم
به دور دست جاده نگاه میکنم
پیش پای #تُ ام ..!
#شمس_لنگرودی
از پوستم
صدای تو می تراود
بر پاهای تو راه می روم
با چشمِ تو شعر می نویسم
من کهام
به جز تو
که در رگ و پوستم نَهانی و
نام مَرا به خود داده ای ...
#شمس_لنگرودی
💞💞💞💞
و آنچه که زیبا نیست زندگى نیست
روزگار است،
گُل نیلوفر مردابه این جهانیم
و به نیلوفر بودن خود شادمانیم،
سقفى دارد شادکامى
کف ناکامى ناپدید است.
هر رودخانهای به دریاچه خود فرو می ریزد
به حسرت زنده رود زنده نمی شود رود
نمیشود آبها را تا کرد و به رودخانه دیگری ریخت
به رود بودن خود شادمان مىتوان بود.
بهار، بهار است، و بر سرِ سبز کردن شاخهها نیست
برف، برف است، هواى شکستن شاخههای درخت را ندارد
برگ را، به تمنا، نمیشود از ریزش باز داشت
با فصلهای سال همسفر شو،
سقفى دارد بهار
کف یخبندانها ناپدید است.
دستى براى نوازش و
زانوئى براى رسیدن اگر مانده است
با خود مهربان باش..
#شمس_لنگرودی
دوست دارم
در این شب دلپذير عطر تو
چراغ بینایی
من شود...
#شمس_لنگرودی
حکایتِ بارانِ بیامان است
اینگونه که من دوستت میدارم
شوریدهوار و پریشان..
بیتاب، بیقرار...
#شمس_لنگرودی
@jomlatzibaa