هدایت شده از محمدعلی جعفری
پازل خاطرات مادر شهید حدادیان با خردهروایتهای رفقای پسرش تکمیل میشد. با دوستانش قرار مصاحبه میگذاشتم در امامزاده علیاکبر چیذر. اسم یکی مدام تکرار میشد؛ رفیقشیشِ محمدحسین! توی بیشتر عکسهای جمعی بود. الیماشاالله که چقدر عکس دوتایی داشتند!
امروز و فردا میکرد. نمیآمد. از زیر مصاحبه در میرفت. روزهای آخر گفتم بیا حداقل ببینمت؛ مصاحبه نمیگیرم.
حسین اویسی آمد، با آن ریش و موهای بور و وزوزی. طاقت مرور خاطرات با رفیق شهیدش را نداشت. یک دل سیر گریه کرد. وسطش هم کلی خندید از شیطنتهایشان با محمدحسین. دلسبک رفت و نفهمید این وسط چقدر با خاطراتش دست ما را پر کرد برای کتاب #آرام_جان.
تازگیها باخبر شدم #حسین_اویسی در جنگ دوازدهروزه مهمان رفیقش شده!
#آرام_جان
#شهید_اویسی
#شهید_حدادیان
💥کانال محمدعلی جعفری👇
https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200