#اقسام_عبادت_یک
اوّل: عبادت شاکران است، که ملاحظۀ نعمتهای غیر متناهی باعث عبادت ایشان است، چه عقل حکم میکند که شکر منعم واجب است، خصوصا چنین منعمی که جمیع نعمتها منتهی به او میشود، و اصل نعمتها که وجود است از اوست، و جمیع اعضا و جوارح و قوی از عطایای اوست، و جمیع آسمان و زمین و کواکب و آفتاب و ماه و عرش و کرسی و ملک و جنّ و وحوش و طیور را از برای منفعت بنی آدم خلق کرده، و در هر لحظه ای بر بدن هر فردی از افراد بشر در حفظ و تغذیه و تنمیه چندین هزار نعمت دارد، و بر روح محبّان و دوستان در هر آنی صد هزار نوع لطف و رحمت از افاضات و هدایات و توفیقات میفرماید، و در عین کفران و معصیت منع لطف خود نمی فرماید.
و تفکّر در آلاء و نعمای الهی نهایت ندارد، کما قال تعالی: وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها (نحل:۱۸)و این تفکّر از اعظم عبادات است، و موجب مزید محبّت و قرب، و داعی و باعث بر فعل عبادات، و صارف از منهیّات و محرّمات است.
دوّم: عبادت جمعی است که باعث ایشان بر عبادت تحصیل قرب حضرت باری جلّ شأنه است، و مراد از قرب نزدیکی زمانی و مکانی نیست؛زیرا که خداوند عالمیان از زمان و مکان منزّه است، و قرب الهی را معانی بسیار است، به بیان دو معنی در این رسالۀ مختصره اکتفا مینماید.
یکی قرب به حسب مرتبه و کمال است، یعنی که چون حضرت واجب الوجود کامل من جمیع الجهات است، و نقص در ذات و صفات او به هیچ وجه راه ندارد، و ممکن تمام نقص و عجز و ناتمامی است، از این جهت نهایت تقابل و تباین در میان واجب و ممکن حاصل است، و هرچند یک نقص از نقایص خود را ازاله مینماید، و از فیّاض علی الاطلاق کمالی از کمالات بر او فایض میگردد، او را
فی الجمله نزدیکی معنوی به هم میرسد،
معنی دیگر قرب به حسب تذکّر و محبّت و مصاحبت معنوی است، چنانچه اگر کسی در مشرق باشد و دوستی از او در مغرب باشد، و پیوسته این دوست در ذکر محبوب خود باشد، و از خاطر او محو نشود، و به زبان نشر کمالات او نماید، و به اعضا و جوارح مشغول کارهای او باشد، به حسب قرب معنوی به او نزدیک تر است از بیگانه، یا دشمنی که در پهلوی او نشسته باشد، و ظاهر است که از کثرت عبادت و ذکر این معنی به حصول میآید.
(عین الحیات ج ۱ ۵۰تا۵۴ با تلخیص)
@jorenab