#برزخ
مرحوم شهید دستغیب در کتاب برزخ از کتاب اربعینات سعیدقمی از شیخ بهایی نقل میکند:
روزی رفته بودند تخته فولاد اصفهان؛ یک پیر مردی آنجا بود. سفره اش را پهن کرده بود و مشغول غذا خوردن بود. مرحوم شیخ بهایی گفت : «این آقا فرد معمولی نیست؛ برویم ببینیم چیزی دارد به ما بگوید!
مرحوم شیخ بهائی پرسیدشماتا الان چیزی دیدی؟ گفت:بله _من اینجا داشتم غذا میخوردم، یکبار دیدم که میتی را آوردند دفن کردند؛
یک مقدار که زمان گذشت دیدم که یک جوان بسیار زیبا و بسیار خوش رو، معطر، که به این زیبایی و خوش بویی تا الان ندیده بودم . . همین که رفت بالای قبر پنهان شد. من که متحیر بودم، این کیست؟ چطور شد که رفت؟ همینجور که داشتم به اینها نگاه میکردم، یک دفعه بوی تعفن شدید آمد. نگاه کردم یک سگ بسیار سیاه و زشت آمد بالای این قبر پنهان شد.
ایستادم... همینطور گذشت. متحیر نگاه میکردم. ناگهان دیدم آن جوان زیبا با موی ژولیده، لباس پاره، بدنی خونی در حال رفتن بود.
دویدم و رفتم به او گفتم :آقا صبر کنید. شما کی هستید؟
آن سگ سیاه چه بود؟
چرا اینقدر زیبا رفتید و زشت برگشتید؟
بدنی خونین، لباسی پاره؟
گفت من عمل نیک این فرد بودم. میخواستم با او باشم؛ اما آن سگ عمل زشتش بود. چون عمل زشتش بیشتر بوده است، غالب شده و آن سگ تا قیامت با او است تا ببینیم خدا چه میخواهد.
مرحوم شیخ بهایی( رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: ما در دین تجسم عمل راداریم پس عمل تجسم پیدا میکند. چیزی را که انسان آنقدر انجام داد که ملکه شد برایش، انسان با آن عمل ساخته شده است. آن در آخرت، تجسم پیدا میکند. پس فرق دارد عملی که در دنیا انجام میدهید، پاداشی، عقابی، جزائی، که کیفری که در مقابلش هست، قرار دادی است.
اما در آخرت تمثل همان فعل هست، حقیقی است.
(برزخ شهید دستغیب ص۱۳۰)
https://eitaa.com/jorenab