eitaa logo
جرعه ناب
644 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
197 ویدیو
25 فایل
علی گلایری سطح چهار(دکتری),استاد حوزه و دانشگاه. نویسنده @Aligelayeri #جرعه_ناب ؛جرعه ای از چشمه جوشان نهج‌البلاغه و معارف اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
وفات حضرت به روایت محدث قمی: در كشف الغمّه و غيره روايت كرده‏اند كه: چون وفات حضرت فاطمه عليها السلام نزديك شد، اسماء بنت عُمَيْس را فرمود كه آبى بياور كه من وضو بسازم، پس وضو ساخت و به روايتى غسل كرد، نيكوترين غسل‏ها و بوى خوش طلبيد و خود را خوشبو گردانيد و جامه‏هاى نو طلبيد و پوشيد و فرمود: اى اسماء! جبرئيل در وقت وفات پدرم، چهل درهم كافور آورد از بهشت، پدرم آن را سه قسمت كرد؟ يك حصّه را براى خود گذاشت و يكى از براى من و يكى از براى على، آن كافور را بياور كه مرا به آن حُنوط كنند، چون كافور را آورد، فرمود: نزديكِ سرِ من بگذار، پس پاى خود را رو به قبله كرد و خوابيد و جامه بر روى خود كشيد و فرمود: اى اسماء! ساعتى صبر كن، بعد از آن مرا بخوان، اگر جواب نگويم على را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گرديده‏ام. ...اسماء ساعتى انتظار كشيد، بعد از آن، آن حضرت را ندا كرد ... چون جواب نشنيد جامه را از روى مباركش برداشت، ديد كه مرغِ روحش به رياضِ جنّت پرواز كرده است، پس بر روى افتاد و آن حضرت را مى‏بوسيد و مى‏گفت: چون به خدمت حضرت رسول برسى، سلام اسماء بنت عُمَيس را به آن حضرت برسان. در اين حال حسنين از در، درآمدند و گفتند: اى اسماء! مادر ما در اين وقت چرا به خواب رفته است؟ اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته وليكن به رحمت ربّ الأرباب واصل گرديده است. پس حضرت امام حسن خود را بر روى مادر افكند و روى انورش را مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر، با من سخن بگو، پيش از آنكه روحم از جسد مفارقت كند. و حضرت امام حسين بر پايش افتاد و مى‏بوسيد آن را و مى‏گفت: اى مادر بزرگوار، منم فرزند تو حسين، با من سخن بگو پيش از آنكه دلم شكافته شود و از دنيا مفارقت كنم. پس اسماء گفت: اى دو جگر گوشه رسول خدا! برويد و پدر بزرگوار خود را خبر كنيد و وفات مادر خود را به او برسانيد، پس ايشان بيرون رفتند، چون نزديك به مسجد رسيدند، صدا به گريه بلند كردند، پس صحابه به استقبال ايشان دويدند، گفتند: سبب گريه شما چيست اى فرزندان رسول خدا؟ حق تعالى هرگز ديده شما را گريان نگرداند، مگر جاى جدّ خود را خالى ديده‏ايد و گريان شده‏ايد از شوق ملاقات او؟ گفتند: مادر ما از دنيا مفارقت كرد. چون حضرت امير، اين خبر وحشت اثر را شنيد بر رو در آمد و فرمود: بعد از تو خود را به كه تسلّى دهم؟ پس اين دو شعر را در مصيبت آن حضرت ادا فرمود: لِكُلِّ اجتِماعٍ مِن خَليلَينِ فِرقَةٌ * وَكُلُّ الَّذي دونَ الفَراقِ قَليلٌ‏ * وَإنّ افتقادي واحِداً بَعد واحِدٍ * دَليلٌ عَلى أن لايَدومَ خَليلٌ «اجتماع هردو دوستی به فراق منتهی می شود ، جز اندکی ، از دست دادن دوستانم یکی بعد از دیگری دلیلی است برای من بر عدم دوام هیچ دوستی » چون خبر وفات حضرت فاطمه در مدينه منتشر گرديد، مردان و زنان همه گريان شدند در مصيبت آن حضرت و صداى شيون از خانه‏هاى مدينه بلند شد. زنان و مردان به سوى خانه آن حضرت دويدند و زنان بنى‏هاشم در خانه آن حضرت جمع شدند و نزديك شد كه از صداى شيون ايشان مدينه به لرزه درآيد. و ايشان مى‏گفتند: اى سيّده و خاتون زنان! اى دختر پيغمبر آخر زمان! مردم فوج فوج به تعزيه به سوى حضرت امير المؤمنين عليه السلام مى‏آمدند آن حضرت نشسته بود و حسنين عليه السلام در پيش آن حضرت نشسته بودند و مى‏گريستند و مردم از گريه ايشان مى‏گريستند. امّ كلثوم به نزد قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت: يا ابَتاه، يارسول الله! امروز مصيبت تو بر ما تازه شد و امروز تو از دنيا رفتى. دختر خود را به سوى خود بردى. مردم جمع شده بودند و گريه مى‏كردند و انتظار بيرون آمدن جنازه را مى‏كشيدند، پس ابوذر بيرون آمد و گفت: اى مردم! بيرون آوردن جنازه تأخير افتاد. پس مردم متفرّق شدند و برگشتند. چون پاسى از شب گذشت و ديده‏ها به خواب رفت، جنازه را بيرون آوردند و حضرت امير المؤمنين و حسنين و عمّار و مقداد و عقيل و زبير و ابوذر و سلمان و بريده و گروهى از بنى‏هاشم و خواصّ آن حضرت بر حضرت فاطمه نماز كردند و در همان شب او را دفن كردند قمی وقائع الایام صص 391 -394 https://eitaa.com/MohammadGelayeri
هدایت شده از پنجره🇮🇷
اقبال لاهوری مقایسه ی بین حضرت زهرا س و حضرت مریم ع می کند وحضرت زهرا را عزیزتر و برتر می شمرد چون حضرت مریم فقط از یک جهت عزیز است یعنی مادر عیسی بودن ولی حضرت زهرا از سه جهت عزیز است ، دختر پیامبر ص ، همسر حضرت علی ع و مادر امام حسین ع است . مریم از یک نسبت عیسی عزیز * از سه نسبت حضرت زهرا عزیز ، نور چشم رحمة للعالمین * آن امام اولین و آخرین ، ... ، بانوی آن تاجدار هل أتی* مرتضی مشکل گشا شیر خدا ، ... ، مادر آن مرکز پرگار عشق * مادر آن کاروان سالار عشق، ... (لاهوری ، اقبال، رموز بیخودی ) @MohammadGelayeri